ویرگول
ورودثبت نام
کانال صابر صادقی
کانال صابر صادقی
خواندن ۸ دقیقه·۱ سال پیش

حجاب در ایران چطور اجباری شد؟

این تبلیغی حکومتی است که برای انتشار آن شهرداری زاکانی همه بیلبوردهای شهر را اشغال کرده است: "حجاب میراث مادران است." اینطور که از این بیلبورد تفهیم می شود، حجاب نمادی فرهنگی و اسلامی است که از مادران به عنوان پاسداران فرهنگ به دختران رسیده است. می‌خواهیم این ادعا را بررسی کنیم .

آیا حجاب اجباری ریشه حجاب در فرهنگ و جامعه ایران دارد. آیا از نظر اجتماعی این نوع از حجاب پذیرفته تر از دیگر انواع حجاب است. آیا زن مدرن به دلیل این تاریخ و این فرهنگ علیرغم میل شخصی و فردیت خود محکوم به رعایت حجاب است.


برای مشاهده ویدئوی یوتیوبی در کانال خرمگس لینک پایین را بزنید:

ویدئوی حجاب چطور اجباری شد؟

نه از امروز که حجاب 40 سال است که به مساله ای سیاسی و حکومتی تبدیل شده است و جنگی فرسایشی و تمام عیار بین دو گروه ناموس پرستان خودحق پندار و آزادی طلبان خوش تیپ درگرفته است.

جنگی بین نیروهای اجتماعی که پایانی ندارد و می‌رود که پایه‌های یک نظام سیاسی را در هم بریزد. مساله ای که اگر نگاه ایدئولوژیک وجود نداشت همان 40 سال پیش با فرمان آیت الله طالقانی باید پایان می یافت. آنجا که گفت "درمورد حجاب اجبار در کار نیست."

طالقانی به نقل از روزنامه اطلاعات منتشره 20 اسفند 1357 می‌گوید "حکم حجاب احباری یک حکم من درآوردی است که نه تنها عفاف و پاکی را در جامعه رواج نخواهد داد بلکه موجب گسترش فساد و فحشا در کل جامعه خواهد شد."


اما خود کرده را تدبیر نیست. آیت اللهی که خود یکی از منادیان انقلابی اسلامی بود باید می‌دانست که حکومت اسلامی برای برپایی نیاز به نماد دارد و چه چیزی بهتر از دیوار زنان که برای به نمایش کشیدن تفوق اسلامگرایان.

حجاب، به جز وجه شرعی، نماد حکومت اسلامی است. برای همین است که با وجود 40 سال هزینه و شکست هنوز هم مهمترین سنگر اسلام پناهان به شمار می‌رود. اولین اعتراض‌ها و اولین تظاهرات میلیونی بعد از انقلاب به واسطه همین فشارها بر زنان انجام گرفت. 8 مارس 1979 برابر با 17 اسفند 1357 تظاهرات میلیونی زنان به مناسب روز زن به خشونت کشیده شد.

تنها دو هفته از پیروزی انقلاب گذشته بود و جوانانی ریشو و معتقد و حزب اللهی که بعدها وارد ارگان‌های حکومتی مانند بسیج شدند وظیفه استقرار فضای اسلامی را به زور چماق و زور برعهده گرفتند. آن روزها اسمش را گذاشته بودند ضرورت دینی. همین گروه بعداً اسمشان شد کمیته، بعداً گشت‌های جندالله و بعد با ادغام نیروی انتظامی گشت‌های ثارالله و از سال 85 گشت ارشاد.

با اینحال به گفته امامان جمعه همچنان باد روسری زنان را با خود می‌برد و در شهرهای شمالی و برخی از مناطق شهرهای بزرگ آنچه دیده نمی شود حجاب رسمی حکومتی است.

ولی بیایید ببینیم که این حجاب چقدر ریشه در جامعه ایران دارد؟

حجاب اجتماعی


روایت است که تعدادی از فرستادگان اروپایی به نزد کریم خان زند می آیند و به رسم ادب کلاه از سر برمی‌دارند. خان زند که این رفتار را می‌بیند تعجب می‌کند و به آنها گفته می‌شه که ادب را رعایت کنند و کلاهشان را برسرشان بگذارند.

در مورد اعتبار تاریخی این روایت نمی‌توانم قضاوت کنم اما همین را می‌دانم که کلاه برای مردان در ایران به اندازه حجاب برای زنان اهمیت داشته است. اما مردان ایرانی به سادگی این عنصر اساسی لباس خود را کنار گذاشتند و کت و شلواری شدند. اما مواجهه با لباس مدرن برای زنان به این سادگی نبود.

در اواخر دوران قاجار و ابتدای پهلوی، حجاب مانند تمام عناصر فرهنگی تحت تاثیر نفوذ غرب و ایده‌های نو، تغییر را می‌بیند. قبل از دوران کشف حجاب در 17 دی 1314 زنان بسیاری در مناطق تهران دیده می‌شدند که بدون روبنده و به شکلی آزادانه‌تر در خیابان لاله زار رفت و آمد می‌کردند. به همین دلیل خیابان لاله زار معروف شده بود به خیابان لختی‌ها.

البته نباید نوع پوشش شهرهای مرکزی ایران پیش از کشف حجاب را به همه جامعه ایران تسری داد. در آن زمان تنها 10 درصد جامعه ایران یا حتی کمتر، در شهرها زندگی می‌کردند. زنان روستایی و زنان عشایر به حکم نوع سبک زندگی خود و مشقت کار روستا نمی‌توانستند روبنده داشته باشند و به چادرهای سراسری به سر مرزعه بروند.

در روستاهای ایران مخصوصاً مناطق غیرمرکزی، زن و مرد با هم در کشتزارها کار می‌کردند و این زندگی عمومیت داشت. درواقع حجاب چادر سیاه مربوط به خانواده روحانیون بود و روبنده و چادر تنها در مناطق شهری که زنان برای کار مجبور نبودند به بیرون بروند عمومیت داشت.

زنان عشایر هم با وجود لباس‌های رنگارنگ و زندگی روی اسب و قاطر و کوچ‌های بسیار طاقت فرسا نمی‌توانستند روبنده و چادر داشته باشند.

شما را ارجاع می‌دهم به مستند "علف" که دو نفر آمریکایی به نام‌های مریان کوپر و ارنست بی. شودزاک در سال 1925 برابر 1304 شمسی از کوچ ایل بختیاری از کوه‌های زاگرس به چراگاه‌های دشت خوزستان تهیه می‌کنند.

شاید به همین دلیل است که بعد از شهریور 1320 و لغو قانون حجاب اجباری در زمان محمدرضا شاه زنان شهری ایران نیز دیگر به روبنده و چادر برنگشتند. قشر زنان کارمند و قشر متوسط به ادارات و دانشگاه‌ها راه پیدا کردند و دیگر نمی‌توانستند چادر بپوشند و آنهایی که حجاب سنتی چادر داشتند نیز لزومی نمی‌دیدند که روبنده ببندند.

همزمان با این سال‌ها 20 و 30 فعالیت اسلام گرایان افزایش پیدا می‌کند و حتی از دولت تقاضا می‌شود که به مسائل و معضلات به وجود آمده در خانواده در نتیجه «ترویج بی‌حجابی» رسیدگی کند. خانواده در زبان آن‌ها به موضوعی بدل می‌شود که محافظ سنت حجاب است تا جامعه، اسلامی باقی بماند.

ایده‌های علی شریعتی و جنبش بازگشت به خویشتن که روشنفکر ایرانی در این دوران بسط می‌دهد در اقبال به حجاب در سال‌های قبل از انقلاب تاثیرگذار بود. درواقع حجاب را راهی در مقابل «غرب‌زدگی» دولت قلمداد می کردند.

حجاب بعد از انقلاب اسلامی


تا دو سال بعد از انقلاب، یعنی سال 61 انقلابیون تازه کار هنوز نتوانسته‌اند حجاب را آنگونه که می‌خواستند به ادارات و جامعه بقبولانند. اما جنگ 8 ساله و شعارهایی مانند «حجاب شما از خون شهدا کوبنده‌تر است» مشروعیت جدیدی برای حکومت جهت اجباری کردن حجاب می‌دهد؛ نکته‌ای که در سال ۱۳۶۲ بدل به قانون می‌شود.

در این سال‌ها وصایای شهیدان و پیوند آن با خواست خانواده شهداست که اجباری شدن حجاب کارگر می‌‌افتد. این خانواده‌ها تجمعاتی در راستای رعایت حجاب در مناطق مختلف کشور برگزار می‌کنند. در پی آن هم دادستانی‌های کشور اطلاعیه‌هایی مبنی بر «منع ورود بانوانی که رعایت حجاب و پوشش اسلامی را نمی‌کنند» به اماکن عمومی صادر می‌کنند.

می‌توان گفت این جنگ 8 ساله است که حجاب اجباری را در ایران تثبیت کرد. اما این تثبیت، با نارضایتی‌ها و عدم تمکین‌های مردمی روبرو بود. کارفرهنگی دولت و اجبار در ادارات دولتی و گشت‌های کمیته حجاب را از مقوله ای عرفی و شرعی تبدیل به هنجاری سیاسی می‌کند، ابزاری در برابر تهاجم فرهنگی.

اگر ابزارهای فرهنگی دولت پاسخی درخور نگرفتند، این گشت‌های ارشاد بود که عملاً خیابان ها را در دست گرفت. در کنار آن ادارات و مدارس در تبلیغ حجاب حکومتی نقش اساسی داشتند.

مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی با عنوان «راهبردهای گسترش فرهنگ عفاف» در سال ۱۳۸۴ نمودی از این رویکرد است. حتی «گشت ارشاد» در راستای «ترویج فرهنگ حجاب» و با مصوبه شورای فرهنگ عمومی تشکیل تشکیل شد.

در سال‌های بعد بی‌حجابی‌ها و بدحجابی‌ها نه تنها انحراف از هنجار جامعه، بلکه انحراف از تاریخ انسان ایرانی نیز دانسته شد و عده‌ای تلاش کردند که بگویند «زنان ایرانی» پیش از دوره هخامنشیان هم حجاب داشتند. حجت آنها هم نقش برجسته‌های تخت جمشید است. این درحالی است که هیچ زنی در آن نقش برجسته‌ها تصویر نشده است. این رویکرد‌ها و استدلال‌ها جزایری جدا از هم نبودند، بلکه در زبان مقامات جمهوری اسلامی به هم گره می‌خوردند.

علم الهدی امام جمعه مشهد، روز ۲ اردیبهشت ۱۴۰۲ نمونه‌ای از پیوند این رویکردها را نشان می‌دهد. وی بی‌حجابی را نه تنها ناهنجاری اجتماعی دانست، بلکه بر قانونی بودن آن تاکید کرد و از لزوم جریمه بی‌حجاب‌ها و از گرفتن حقوق اجتماعی آن‌ها سخن گفت. او حتی صورت‌بندی جدیدی از حجاب در دین اسلام نیز ارائه کرد و گفت: «اگر زنی در جامعه بدون حجاب ظاهر شود کارش ایستادگی در برابر شرف پیامبر است.»

آیا حجاب امروز فرهنگ ایرانی است


هم بله و هم نه. فرهنگ ایرانی آن است که مردم ایران انجام می‌دهند. در اقلیم‌ها و در بخش‌های مختلف جامعه ما متفاوت است. در تاریخمان هم بی‌حجاب داشته ایم و هم با حجاب. آنچه این موضوع شرعی را تبدیل به مساله کرده است تلاقی دو پاره دین و سیاست است.

حجاب برای نظام سیاسی ایران ارزش و موقعیت سیاسی است ولی برای مردم کوچه و خیابان سبک زندگی است که بنا به ذات خود پیوسته تغییر می‌کند.

سیاست حجاب در برابر سیاست رضاشاهی کشف حجاب مطرح شد. می‌توان عنوان کرد که صورت‌بندی اسلام‌گرایان از حجاب، بعد از دوره رضاشاهی، تبدیل کردن «امر شرعی» به موضوعی سیاسی بود، اما آن‌ها توانستند که این باور خود را در قالب‌های مختلفی در طول زمان قرار دهند و از بار سیاسی آن بکاهند. اما اعتراضات زن، زندگی، آزادی است که حجاب را به نفی نظام سیاسی گره زد، عاملی شد تا سیاسی بودن ایده خوابیده در پشت حجاب اجباری، بیش از پیش عیان شود.

حجاب اجباریحجاب اختیاریحجاب اجباری در ایران
یک کانال یوتیوبی هم دارم که خوشحال می‌شم به آن سربزنید. در آن به تاریخ معاصر می‌پردازم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید