ویرگول
ورودثبت نام
کانال صابر صادقی
کانال صابر صادقی
خواندن ۴ دقیقه·۱ سال پیش

زندگی در بحران- به بهانه سالگرد مهسا امینی

که وقتی ستمی در کار باشد و ستمکار و ستم‌دیده‌ای، انتخاب قطب خود بنا بر اینکه در کجا ایستاده‌ایم، کار سختی نیست. و البته هر انتخابی بهایی دارد که دیر یا زود باید پرداخت.

برای دیدن ویدئوی یوتیوبی در کانال خرمگس
کلیک کنید

مخصوصاً آنجا که صحبت از حق زنان برای پوشش و ظلمی آشگاری باشد که در آن روز نحس به مهسا امینی وارد شد. و همچنین ظلمی که پیش و پس از آن دختران و زنان سرزمینم هر روز وارد می‌شود. دیگر فکر نمی‌کند پیداکردن راه درست سخت باشد. برخوردی که گویی حکومتی خود را مالک بر بدن‌ها می‌داند و مشروعیت اجبار به پوشش را به صورت پیش فرض دارد. در این مورد باید گفت:

دور فلکی یکسره بر مَنهَج عدل است
خوش باش که ظالم نَبرد بار به منزل
حافظ

در مواجهه با موضوعات سیاسی و اجتماعی ما سه راهکار داریم، فایده گرایانه، عاطفی و اخلاقی.

فایده گرایانه یعنی اینکه ببینیم فایده عمومی و یا خیر جمعی در چیست و بر اساس همان تحلیل و عمل کنیم. البته واژه "خیر" ممکن است از نظر بسیارانی، بسیاران معنی داشته باشد.

می توانیم اخلاقی برخورد کنیم و ، بحث نه بر «فایده» و «خیر جمعی» و «نهایی» بلکه بر سر «اصول» است: اصولی که باید بتوان از آن‌ها چه امروز و چه در ابعاد تاریخی گذشته‌، چه در آینده مادی و یا معنوی (برای آن‌ها که به متافیزیکی باور دارند) دفاع کرد.

برای من که در تماس سال‌ها در سمت مردم و لیبرال و دموکراسی‌خواه بوده‌ام انتخاب حق و مشروعیت مردم برای اعتراض و انقلاب و حتی براندازی سخت نیست. برای همین می توانیم بگوییم که من اصول گرا هستم و اصول لیبرالیسم را آزادی را مقدم بر هر چیزی می دانم. اما صحبت امروز متفاوت است.

نگاه عقلانی و جامعه شناسانه و انسان شناسانه می‌گوید باید بتوانید پدیده‌ها را در پرانتز بگذارید و از بیرون آن را نگاه و تحلیل کنید.

راستش را بخواهید خشونت روز افزون از سمت حکومت و برخورد واکنشی اظطراب و استراس زا و بعضا خشونت‌بار از سمت مردم مرا در اظطراری قرار داده است که نسبت به آینده نگرانم. ادمان نرود این خشونت همیشه از سمت حکومت بوده است و خشونت سلبی ایجابی حکومت است که به خشونت در بین مردم منتهی می‌شود.

در جایی ایستاده‌ایم که بی‌عملی ما از بحران خارج نمی‌کند و چنانچه در طول چهل سال گذشته همراهی روشنفکران نان به نرخ روزخور در دانشگاه‌ها ایران و همراهی چپ گرایان خود عاقل پندار در دانشگاه‌های آمریکا و اروپا در همراهی با حکومت ما را از بحران خارج نکرد.

انتخابات و تایید چند باره حکومت نیز باری از روی دوش مردم برنداشت، سهل است که و با هر انتخاب بیشتر اوضاع به دست انسان های ایدئولوژی زده افتاد.

آینده ایران و طوفان‌های آینده به اندازه کافی روشن و قابل پیش بینی است. امروز در بحرانی زندگی می‌کنید که با بحران‌های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی آینده نیز تشدید خواهد شد. شاید امروز سئوال اصلی این باید باشد که آیا میتوان از بادهای تند و مخرب این طوفان کاست. آیا می‌توان از بایدهای هدایت شده برای خروج از بحران و توسعه این کشور اهورایی بهره برد. کشوری که به گفته بسیاری از کارشناسان اقتصادی فقر مردمش باعث تعجب است. این کشور چنان توانمند است که می تواند قطب اقتصادی منطقه باشد اما در عوض مغزهای فراری اش کارخانه‌ها و کشورهای دیگر را آباد می کنند.

کلید درک ایران در 40 سال اخیر نه در ضعف مدیریت سیستماتیک که آن هم مطرح است بلکه در سوءمدیریت و نگاه جهادی و ایدئولژیک نهفته است. ایدئولوژی ای که تکثر را تاب نمی‌آورد، ارزش‌های گروه خاصی را حقنه می‌کند، به دنبال یوتوپیایی دور به دیاسپورای و پراکندگی ایرانیان دامن زده است. مدیریتی که توسعه فناوری اطلاعاتی مانند اینترنت و هوش مصنوعی و ارتباطات را تهدید می‌داند. و تنها و تنها یک راه برای مقابله با تهدید آن می‌شناسد؛ بستن. مدیریت را کنار گذاشتند هنوز در پی در بسته مهندسی اجتماعی هستند.

در عوض جامعه پویا و تماماً شهری ایران و با عطش یادگیری و پیوستن به روندهای توسعه جهانی هشیارترین ذهن‌ها را دارند که می توانند پیچیدگی‌های جهانی را درک کنند و آن را مدیریت کند.

در این شرایط رسیدن به بحران بی هنجاری و یا آنومی به زبان جامعه شناسی و افتادن در خطر ورطه خشونت و رفتار های هیجانی و جنگ همه علیه همه پیش بینی غیرقابل انکاری است.

در اینجاست که باید گفت:

کاوه ای پیدا نخواهد شد،
امید!
کاشکی اسکندری پیدا شود.
مهدی اخوان ثالث

و این همه در زمانه‌ای است که جهان می‌رود تا با هوش مصنوعی، یک جهش فناورانه دیگر پیدا کند. عقب ماندگی ایران در این جهش، رسیدن به جریان توسعه و پیشرفت را بار دیگر غیرقابل دسترس خواهد کرد.

شکی نیست باید همیشه امیدوار بود. اما تجربه تاریخی نشان می‌دهد که امید در تبعیت با گسترش عقلانیت می‌تواند به تحقق خود برسد و نه در افزایش هیجان و به خصوص، نه با بالا گرفتن خشونت و انتقام‌جویی.

در این راه نباید منتظر کاوه و رستم باقی ماند. اسکندری که سامان سیاست را دگرگون کند برای ایران شاید مناسب تر باشد. باید از دگرگونی استقبال کرد و با عقلانیت همه گروه‌ها را گرد هم جمع کرد. شعار ایران برای همه ایرانیان نه به عنوان شعار محوری و کلیشه‌ای از آن گروهی خاص که خود باید جوابگوی جنایت‌های خود باشند بلکه باید به شعار محوری مردم ایران تبدیل شود.

مهندسی اجتماعیمهسا امینیآینده ایران
یک کانال یوتیوبی هم دارم که خوشحال می‌شم به آن سربزنید. در آن به تاریخ معاصر می‌پردازم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید