کانال صابر صادقی
کانال صابر صادقی
خواندن ۵ دقیقه·۱ سال پیش

شاهدبازی از قدیم تا جدید

الان یک هفته‌ای می‌شود که فیلم شرم آور و جنجالی مدیر کل ارشاد گیلان، رضا ثقتی منتشر شده است و در جامعه بسیار سر و صدا کرده است. پیش از آن نیز سعید طوسی قاری قرآن و چندی پیش هم یک قاری لنگرودی دیگر با اتهامات مشابه یعنی تجاوز به پسران نوجوان روبرو شدند.

اگر فکر می‌کنید اینها پدیده‌های جدیدی است و دامان قشر مذهبی متبرک از اینها است و با پوز سگ دریا نجس نمی‌شود باید بگویم سخت در اشتباهید.

قشری که برای یک دستمال قیصریه را به آتش می‌کشیدند و روسری را نماد عفت و پاکدامنی می‌دانستند امروز به قول حافظ چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند.

برای دیدن ویدئوی یوتیوبی این مطلب به لینک زیر مراجعه کنید:

کلیک کنید

یکی از کتاب‌های جنجالی که بسیار هم سروصدا کرد و به همین قیاس به سرعت از کتاب فروشی‌ها جمع شد "شاهدبازی در ادبیات فارسی" بوده است. دکتر شمیسا نویسنده کتاب از اساتید برجسته دانشگاه علامه طباطبایی روایتی را از دل تاریخ بیرون آورده که همه می‌دانستند ولی هیچ کس جرات بیان آن را نداشت.

اما در بیان حقایق تاریخی قبح موضوع و اینکه به مذاق عده ای خوش نیاید جایی ندارد. این هم جریانی تاریخی-اجتماعی بوده است که نزد قدما ما قبح امروز را نداشته است و شاید اصلاً قبحی نداشته است. حتی تا همین یکصد سال پیش شاعر بزرگی مانند ایرج میزا از بیان شاهدبازی خود احساس شرمندگی نداشت.

در این میان شاعران دو شاعر بزرگ ما نظامی گنجوی و فردوسی طوسی که هر دو عنوان حکیم داشتند استثنا هستند. کسانی که انسان را به بالاترین درجه رسانیدند و دامان قهرمانان خود از ننگ شاهدبازی پاک کردند. گرچه دقیقی سراینده هزار بیت اول شاهنامه خود به این وصف متشبه بود و در این زمینه فردسی در وصف او می‌سراید:

جوانیش را خوی بد یار بود

متاسفانه باید گفت پدیده شاهدبازی و امردبازی در ایران از قدیم و تا امروز در شهرهای مذهبی ایران و در بین قشر سنتی رواج داشته است. توجیه ما نیز به جز شنیده‌ها از روابط بسیار صمیمانه دوستان در حوزه های علمیه، تاریخ ادبیات ایران بوده است.

دلیل آن هر چه باشد به نظرم می‌رسد به ساختار اجتماعی بسته در تاریخ پس از اسلام و عدم امکان مراوده بین زنان و مردان بازمی‌گردد. چنانچه یکی از پنج قطب شعر فارسی، نظامی گنجوی شاید به این دلیل که در عرصه آزادتری زیسته و در قفقاز شمالی میان مسیحیان بوده اشعاری پاکیزه تر دارد و دیوان اشعار او در وصف عشق میان مردان و زنان بوده است. خسرو و شیرین، لیلی و مجنون.

فقط به این فکر کنید که باب پنجم در گلستان سعدی در وصف عشق و جوانی مکرراً در مورد شاهد و شاهدبازی ابیاتی سروده شده است.

بی‌شک معشوق غزلیات حافظ هم مانند دیگران شاعران قدیم، مذکر است. این سنت شعری در زمان او به‌حدی قوی بوده است که او توانسته از شاهان آل مظفر در غزل به‌مانند معشوقی سخن گوید. می‌گویند که معشوق شعر او گاهی ممدوح است و گاهی معبود آسمانی و گاهی معشوق زمینی. حافظ گاهی صریحا از معشوق مذکر سخن گفته است.

استاد زرین‌کوب در توصیف فضای عصر حافظ در اشاره به همجنس‌بازی می‌نویسد:

«هم‌جنس‌بازی رسم رایجی بود چنان‌که حتی گوشۀ خانقاه و خلوت مدرسه هم ممکن بود صحنۀ آن باشد…»

در تاریخ ایران نیز وصف محمود غزنوی و ایاز، غلام مورد علاقه او در داستان‌ها آمده است.

باید بگویم این جریان را نباید با همجنس گرایی امروز که پدیده‌ای طبیعی است و گفته می‌شود 10 درصد جوامع را شامل می‌شود یکی دانست. کسانی که عموماً صفت شاهد می‌گرفتند غلامانی کم سن و سال بوده اند که در بر حسب اتفاق باید به ارباب خود خدمت می رساندند.

یکی از مضامین شعر فارسی در ارتباط با معشوق مذکر که علاوه بر قصیده در غزل هم دیده می‌شود این است که معشوق که کودک است نخست خط و به‌اصطلاح ریش ندارند ولی سرانجام ریش درمی‌آورد و از این زمان به بعد دیگر به‌درد نمی‌خورد و شاعران در این‌باره مضامین گوناگون پرداخته‌اند. در همه ادوار شعر فارسی (جز دوره شعر نو) مضمون ریش معشوق یکی از مضامین رایج شعر فارسی است.

در دوره غزنویان که آغاز تسلط ترکان در تاریخ است معمولا معشوق مذکر، ترکان لشکری هستند. از این‌رو بعدا صفات ایشان چون عربده‌جویی، بی‌وفایی، جفاکاری، سست‌پیمانی، خونریزی و ظلم جزو مختصات معشوق شعر فارسی می‌شود.

حتی مشخصات جسمی ایشان چون چشم‌تنگ، کمرباریک، قدبلند، زلف‌برتافته نیز بعدها از مختصات معشوق شعر فارسی می‌شود. این‌که در شعر فارسی نگاه معشوق تیر و ابروی او کمان و زلفش کمند است به این سبب است که این معاشیق ترک عمدتاً نظامی بوده‌اند و ایاز هم در اصل از امیران سپاه است. (از این‌رو ترک در ادبیات فارسی مجازا به‌معنی معشوق و زیبا هم است)

شاهدبازی در متون تاریخی هم انعکاس وسیعی دارد… مثل عشق سلطان محمود غزنوی به ایاز یا عشق امیریوسف برادر سلطان محمود به غلام ترکش طغرل که در تاریخ بیهقی منعکس است.

از این دوره (سلجوقیان و خوارزمشاهیان) اسنادی در دست است که در ایران به‌صورت پنهان امردخانه‌هایی دایر بود و کسانی در مقابل دریافت وجه منازل خود را در اختیار فاعل و مفعول قرار می‌دادند. عوفی که مقارن حملۀ مغول از ایران به هند گریخت در جوامع‌الحکایات، در این باب داستانی آورده است که درضمن نشان می‌دهد که محتسبان و ماموران دولتی از این آشفته‌بازار استفاده کرده و از خاطیان باج می‌گرفته‌اند.

ظاهرا امردخانه‌ها در دوره صفویه جنبۀ رسمی یافت و دولت از این مکان‌ها مالیات می‌گرفت.

باید گفت تنها حجم بسیار پایینی از ادبیات سبک غنایی و عراقی موجود است که مخاطب معشوق را به ضرس قاطع زن تصویر کرده است. به صراحت می‌توان گفت که نیمی از اشعار این بزرگان در باب عشق مذکر است. باید دانست که مسائلی چون رقص و زلف و خال و خدّ و قد و دامن و تیر نگاه و ساقی‌گری و امثال این‌ها که امروزه به‌نظر می‌رسد در مورد زنان است در قدیم مربوط به مردان هم می‌شده است.

ادبیات سبک هندی هم اساساً عاشقانه نیست و جنبه تعلیمی دارد. البته برطبق سنت در آن هم معشوق غالبا مذکر است. در دورۀ بازگشت یعنی ادبیات دوره قاجار به‌تبع ادبیات دوره‌های غزنوی و سلجوقی و نیز واقعیت‌های موجود جامعه معشوق مرد بوده است.

در دوران قاجار هم از عشق ناصرالدین‌ شاه به غلامعلی‌خان معروف به ملیجک سخن گفته‌اند… در دوره صفویه در برخی از شهرها اَمْرَدخانه‌هایی دایر بود که به‌صورت رسمی با مجوز کار می‌کردند و حکومت از آن‌ها اخذ مالیات می‌کرد.

لذا می‌توان گفت که فقط در ادبیات دوران معاصر است که در آن به‌طور گسترده‌یی با معشوق مونث مواجهیم.

معشوق
یک کانال یوتیوبی هم دارم که خوشحال می‌شم به آن سربزنید. در آن به تاریخ معاصر می‌پردازم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید