خیلی خیلی پیش از این. قبل از اینکه قانون کشف حجاب در سال 1314 اجرایی بشه. مردم کوچه و بازار به محله لاله زار می گفتند محله لختی ها. می پرسید چرا؟
چون برخی از زنان روبندههای خودشون را برمی داشتند و با دیگران مراورده میکردند یا مظاهر غربی در این خیابان رواج داشت.
در مورد این موضوع ویدئوی یوتیوبی هم درست کردم. اگر علاقمند هستید فیلترشکن خودتان را روشن کنید و لینک زیر را بزنید:
روالی است در میان برخی از خانواده های به شدت مذهبی که حتی کسانی که تنها به حجاب اجباری اعتقادی ندارند و موهای خود را باز گذاشتند به طعنه میگن «لخت شدی»
این روزها هم این حرف را زیاد میشنویم.
شماها فقط می خواین لخت شید!
جواب شما در برابر این حرف چیست؟
«شما فقط جنسی نگاه میکنید»؛ «هیچ کس نمیخواد لخت بشه ما آزادی پوشش میخوایم»، «بدن، حریم شخصی هر کسیه و باید حفظ بشه» یا «در اکثریت کشورها عریانی کامل منع قانونی داره.»
طعنه زننده چه لحنی داره؟ احتمالاً تحقیرآمیز با قصد شرمنده کردن شما.
اما چه اشکالی داره که در جواب بگیم «آره میخوام لخت بشم»
می پرسید نه من نمی خوام لخت بشم؟!
جواب می دم شما هم در همان دامی افتادید و در همان ذهنیتی گیر کردید که روای طعنه زننده.
از بدن میشه روایتهای متفاوتی داشت: زیست شناختی، روانشناختی، زیبایی شناختی، اروتیک، جنسی. و نگاه جنسی هم اصلاً مذموم و بد نیست.
وقتی صحبت از برهنگی میشه و با نگاهی شماتت آمیز آن هم از منظر دینی، درواقع گوینده بدن را چیزی شرم آور و قبیح در نظر می گیرد که دیده شدن آن موجب خجالت خواهد بود.
و اگر شما از نگاه گوینده متاسف می شید و میگید که ذهنش فقط حول مسائل جنسی ه؟
در این صورت کارکرد جنسی بدن برای شما هم امری تابو و شرمناکه.
کسی که میگه «نه خیر! ما نمیخوایم لخت بشیم!» درست با نقض جمله گوینده او را تایید کرده.
تایید کرده چراکه به نظر او کارکرد جنسی بدن و سکشوالیه او امری قبیح و ناپسند و شرمناکه. کاری بده!
اما اگر در پاسخ بگویم «بله میخوام لخت بشم؟» باور به این دارم که بدن چیز خجالت آوری نیست و صرفاً ابزاری جنسی نیست. مبتذل نیست، مایه شرم نیست. بعد جنسی اش هم بد و ناپسند نیست.
طبیعت انسان است و طبیعت دروغ نیست که از آن خجالت بکشم.
بدن عرصه ای است که ساختارهای های اجتماعی و سیاسی خود را در آن تعریف میکنند. در این راه از خشونت هم استفاده میکنند. هر گونه نظم سیاسی همراه با نظمی بدنی قابل درک است.
در حالیکه به عقیده میشل فوکو، فیلسوف فرانسوی بدن و به ویژه بدن زنانه را عرصه اعمال قدرت میدونه. بدن تنها یک هویت طبیعی نیست بلکه محصول گرایش های فکری مختلف است.
اما نظم مستقر سیاسی می خواهد سلطه خود را با استفادههای اجتماعی ز بدن تحمیل کنه.
این موضوع به عقیده ژان ماری بروم سبب ازخودبیگانگی میشه.
زنانی جمهوری اسلامی که به وقت خود چادر میپوشند و در زمان لازم روسری از سر برمی دارند. روسری مجاهدین که در زمانی هم طبق تغییر اساسنامه مجاهدین از حالت اجباری خارج شد. با این حال هسته سخت هنوز آن را بر سر دارند.
فقط اسلامگرایان نیستند که این خودبیگانگی و اعمال قدرت را تحمیل میکنند. رویکری که با عنوان ابتذال فعالان چپ دارند، تفاوت چندانی اسلامگرایان ندارد کافی است به سخنان کسانی مانند یوسف اباذری و ناصر فکوهی در ماههای اخیر نگاه کنید.
به اروپا و آمریکا نگاه کنیم و علاقه ای که احزاب محافظه کار مسیحی به سیاست بدن دارند. قبلاً در ویدئوی "سرگذشت ندیمه در تهران" به این موضوع اشاره کرده ام.
به هزارن زن چادری بپردازیم که تنها به دلیل حضور در محله و یا شهرهای مذهبی مجبور به پوشش چادر شدند. آیا این را در مورد دچار از خودبیگانگی نیستند؟! چه برسد به کسانی که مجبور به پوشش چادر و یا حجاب می شوند.
حجاب اجباری به معنی اعمال قدرت بر مرزهای تن است. و می دانیم حجاب اجباری تنها زنان را در بر نمی گیرد که در درجاتی رقیقتر مردان ملزم به رعایت هستند.
مصاحبه برزو ارزجمند در مورد لباس آستین کوتاه و یا مساله کروات پوشیدن یا نپوشیدن در ادارات دولتی مساله ای است. یا دستگیری کسی در شمال به جرم پوشیدن شلوارک در حالیکه قانونی در این باب نیست.
حاکمیت بدن را محل حکمرانی و اختیار خود می داند و آزادی شما بر بدن را به رسمیت نمی شناسد. این کار تنها به قصد اخلاق به روایت دینی صورت نمی گیرد. چرا که اصولاً اجبار از نظر اخلاقی مضموم است و حجاب اجباری از نظر اخلاقی نفی شده.
هدف از حجاب اجباری با هر درجه ای این است که آزادی فکر و عقیده و بیان از جامعه گرفته شود و "توده" تبدیل به مهرههایی شوند که در بیان ظاهری روایتگر سیاست حاکم باشند.
وقتی سیاست وارد تنانگی من شده، من جزوی از سیاستم.
نوع لباس پوشش من و حتی اگر در حد نپوشیدن و برهنگی باشد. نوعی بیانی است که با آن نظر خود را عرضه میکنم و نفی آن به معنی از خودبیگانگی است.
حالا در این موقعیت چه اقدامی می توانم داشته باشم؟!
آشناشدن با بدن.
آزادی از بدن شروع می شه. برای همین کسانی که روسری سوزی می کنند و یا حتی اشکال دیگر بیان برهنه را نشان می دهند از این منظر بسیار خودآگاهانه تر آزادی را تجربه کردند.
پس: آیا من می خواهم لخت بشم؟
بله من می خواهم لخت بشم و برداشت توی مخاطب از این جمله و حتی این اکت می تونه سکشوال اروتیک زیبایی شناسانه، سیاسی، روانی، خنثی و یا هر چیز دیگری باشه. همه این واکنش ها انسانی اند و هیچ کدام مبتذل یا مایه شرم نیستند.
آیا این ها به این معناست که توی مخاطب می تونی هر رفتاری که دلت خواست با کسی که بدنش را به نمایش می ذاره داشته باشی؟
جواب اینه:
تو می تونی هر احساسی داشته باشی. اما حق نداری رفتاری که به دیگری آسیب بزنه نشون بدی.