یکی از شخصیتهای چالش برانگیز تاریخ معاصر میرزا کوچک خان جنگلی است. مردی بلند قامت و چهار شانه با بازوانی ورزیده، چشمانی زاغ و سیمایی متبسم. کسی که درس دین خوانده بود اما دست روزگار او را به یکی از چهرههای سوسیالیست ایران معاصر تبدیل کرد که با بلشویکهای بی دین روس پیمان اتحاد میبندد.
لینک یوتیوب لطفاً با فیلترشکن وارد شوید
آنهایی که همسن من هستند، دهه 60 احتمالاً سریال میرزا کوچک خان را به یاد دارند. با آن تیتراژ رویایی اش و ترانه استاد ناصر مسعودی.
کارگردان سریال کوچک جنگلی، بهروز افخمی فیلمانه آن را بر اساس کتاب ابراهیم فخرایی نوشته و تنها به دور اول قیام میرزا کوچک خان پرداخته است. اما این دوره دوم است که بیشترین انتقاد را ایجاد میکند و در دور دوم است که جمهوری سوسیالیستی ایران در گیلان تاسیس میشود. به همین دلیل چندان سریال از نظر تاریخی قابل وثوق نیست و واقعیت نهضت جنگل را به ما نمی گوید.
برای همین عزیزان نهضت جنگل را به دو قسمت تقسیم کردم و در این ویدئو به دوره اول می پردازم. دوران کمیته اتحاد اسلام و در ویدئوی بعدی به دوره دوم خواهم پرداخت.
در زمان جنگ جهانی اول نیروهای روس شمال ایران را اشغال کرده بودند و تا قزوین هم پیش آمده بودند و از مردم مالیات هم میگرفتند. یکی از مناطقی که روسها بسیار نفوذ داشتند گیلان بود. اینکه میگویم نفوذ منظورم نفوذ دیپلماتیک نیست یا نفوذ در میان مردم. به مانند دیگر مناطق حضور روسها وابسته به نیروی نظامی بود و از طریق دزدی و غارتگی و اذیت و آزار مردم امورات خودشان را میگذراندند.
اما این نیروها حضور دائمی نداشتند و باید برای مقابله با قوای عثمانی به قفقاز به جبهه باکو بروند و به همین دلیل وقتی آنها مثلاً در سال 1914/1293 شمسی گیلان را ترک کردند هرج و مرج منطقه را فرا می گیرد. نیرویهای نظامی ایران که نیستند، حکام قدیمی قاجار هم نمیتوانستند بدون نیروهای روس، امنیت را ایجاد کنند. مردم هم حسابی از روسها کینه داشتند برای همین به تعدادی از روسهایی که هنوز در مقر خود بودند شلیک میکردند. مضاف بر این، تقریباً هیچ کار اقتصادی انجام نمیشد، دوران رکود محض بود.
در این شرایط است که جنبشی در گیلان شکل میگیرد به نام جنگلیها. گروهی از مردان انقلابی که هدفشان پس گرفتن گیلان از اشغالگران روس بود. دلیل این نامگذاری این است که آنها در جنگلهای گیلان پناه میگرفتند و در زمان مقتضی بر علیه نیروهای روس و یا عناصر وابستهشان شبیخون میزند.
اعضای اولیه تشکیل دهنده جنگلیها هفت نفر بودند. میرزا کوچک خان، دکتر ابراهیم حشمت، حاج احمد کسمایی، میرزا حسین کسمایی یک نفر تفنگ ساز و دو نفر از فداییان گیلان.
خیلی زود هم نیرو گرفتند. آنها برای اینکه هزینههای خود را دربیاوردند به ثروتمندان و عوامل وابسته به روسیه شبیخون میزدند. مثلاً خوانین و اشخاص پولدار را دستگیر میکردند و در ازای پول زیادی آنها را آزاد میکردند. اما در مقابل دهقانان و مردم عادی بسیار محتاط بودند و هزینههای آنها را عادلانه پرداخت میکردند و مانند آن. به دلیل همین انقلابیگری و مبارزه با آزارگران و رفتار عادلانه با شهروندان خیلی زود در بین مردم معروف شدند.
اولین عملیات بزرگ جنگلیها در مهر 1294 شمسی رخ داد زمانی که یکی از خوانین به نام عبدالرزاق خان شفتی از طرف اوسینکو سرکنسول روس در رشت با 200 نفر تفنگچی به فومنات میرود تا جلوی جنگلیها را بگیرد؛ اما شکست میخورد. بلافاصله بعد از او یکی دیگر از خوانین به نام شجاع الدیوان برادر ضرغام السلطنه اینبار با 400 تفنگچی به رویارویی جنگلیها میرود که از 45 نفر جنگلی در نبرد ماسوله شکست میخورد.
به محض اینکه روسها از جبهه باکو به رشت بازگشتند، اینبار تعداد 550 نفر از نیروهای روس به همراه 50 قزاق برای سرکوب جنگلیها روانه شدند که در نبردی که معروف شد به نبرد ماکلوان باز هم جنگلیها پیروز شدند.
تنها کار میرزا کوچک خان و یارانش شبیخونها زدن و جنگیدن نبود. میزرا با هیاتی در ارتباط بود به نام اتحاد اسلام که در زمان جنگ جهانی اول توسط برخی سیاستمداران ایران درست شده بود. شبنامههایی در رشت پخش میشد و برنامههای جنگلیها و افکار و عقاید کمیته اتحاد اسلام از طریق این شبنامهها منتشر میشد.
نشریهای هم منتشر می کردند به نام نشریه جنگل که در سه دوره مختلف منتشر شد. در صفحه اول نشریه جنگل آمده بود "این روزنامه فقط نگهبان حقوق ایرانیان و منور افکار اسلامیان است."
کلاً این نشریه دو سال فعالیت می کند و 31 شماره از آن منتشر می شود ، ویکیپدیا گفته 39 شماره به هر حال که مدیریت و سردییری آن بر عهده میرزا حسین خان کسمایی بود.
روسها و حاکمان محلی دیگر نمیتوانستند جنگلیها را دست کم بگیرند. میخواستند به هر هزینهای شده جلوی نیروهای مخالف را بگیرند. حالا چطور؟ به شیوه روسی. با نیروهایشان به 160 خانه حمله کردند و منازل آنها را آتش زدند.
همزمان هم از رشت و انزلی و منجیل و زنجان نیروهای روس احضار شدند تا با جنگلیها مقابله کنند؛ اما ژنرال باراتف؛ که رهبری نیروهای روس را در ایران برعهده داشت قبل از نابودی کامل نیروهای جنگلی عملیات خودش را متوقف می کند. گفته میشود اگر نیروهای روس چند روز بیشتر در منطقه باقی میماند، کوچک خان و نیروهایش در جنگل و در اثر محاصره و سرما همگی یخ زده بودند.
در واقع انقلاب بلشویکی 1917 در روسیه همه چیز را عوض میکند. دوستان روسها همیشه برای ما همسایه بدی بودند. چه در دوران سزارها و چه در دوران کمونیستی و چه امروز، اما دوران بسیار کوتاه برآمدن لنین زمانی که هنوز کمونیستها قدرت را کاملاً تسخیر نکرده بودند و دوران ضعف آنها بود موجب شد که ایران ما کمی نفس بکشد. کلاً هر زمان روسیه ضعیف بوده ما در ایران کارهایی کردیم. مثلاً دوران رضاشاه یا فرصت تاریخی که بعد از فروپاشی در سال 1991/1370 برای ما ایجاد شد و آن را ساده از دست دادیم.
به هر حال بعد از انقلاب نیروهای ژنرال باراتف با هیات اتحاد اسلام قراردادی امضا می کنند تا از تجاوزات روس به مردم جلوگیری شود. عرض کنم خدمت دوستانم که در آن دوره نیروهای روس از هر شهری که میخواستند رد بشوند همراه بود با غارتگری و قتل و غارت مردم و با این توافق نامه جنگی ها موفق می شود از تجاوزات آنها جلوگیری کنند. روسها هم موظف میشوند نیروهایشان را از گیلان خارج کنند.
از آن به بعد دیگر جنگلیها را به عنوان مسئولان رسمی گیلان می شود در نظر گرفت.
به این ترتیب جنگلیها در بازه بسیار کوتاهی خود را در گیلان تثبیت کردند و حتی حاکمان و دولتیها را تغییر دادند، البته به جز آنهایی که سابقه ارتباط با جنگلیها را داشتند.
پیش از انقلاب بلشویکی در روسیه بیشتر اعضای جنگلیها را کارگران و اعضای اقشار متوسط و فقیر رشت و تهران تشکیل میدادند و البته تعدادی از مهاجران قفقاز و تعدادی از ترکهای عثمانی که از جنگ فرار کرده بودند. در این میان سمپاتهای بلشویک که از قفقاز به جنگلیهای پیوسته بودند بسیار مهم هستند.
این گروه از زمان انقلاب مشروطه هم در گیلان حاضر بودند. خود جنگلیها نیز رفتارهایی ضدسرمایهداری داشتند، درگیری با خوانین و ثروتمندان و رفتار آنها در ادامه نشان داد این درگیریها نه یک استراتژی موقتی بلکه بخشی از برنامه انقلابی آنهاست.
این رفتارها موجب کشمکشهایی در گیلان شد و دو نفر از شخصیتهای منطقه، سالار فاتح و حاجی میرزا محمدرضا که رهبر انجمن ولایتی گیلان بود از انقلابیون جدید فاصله گرفتند.
مخصوصاً اینکه از بهار 1917/1296 جنگلی ها در دور جدید فعالیتشان حمله به زمینداران بزرگ را ادامه دادند.
بعد از استقرار جنگلیها به صورت رسمی زیر نظر آنها تغییرات اجتماعی و سیاسی اتفاق افتاد. مشارکت سیاسی مردم زیاد شد. انجمنها و گروههای سیاسی مختلفی شروع به فعالیت کردند و میتینگهایی را در شهرهای مختلف گیلان برقرار شد. روزنامههایی هم در آن زمان شروع به کار کردند که عرض کردم مهمترین آنها نشریه جنگل است.
زمینهایی از زمینداران مصادره میشد و به مردم و دهقانان داده شد و دهقانان از پرداخت مالیات معاف شدند. تقسیم زمینها برعهده خود جنگلیها بود، موضوع زمین که تا پیش از آن دلیل اصلی درگیری میان دهقانان و زمینداران بوده است. به واسطه همین اصلاحات زمانی که به دلیل جنگ، بیشتر مناطق ایران قحطی شده بود گیلان از این مشکل مبرا بود و تولیدات کشاورزی در گیلان به بالاترین حد خود رسید. حتی جنگلیها برنج را برای تهران، پایتخت قحطی زده کشور ارسال میکردند و در عین حال مواد غذایی را برای شهر محاصره شده باکو میفرستادند.
(باکو بعد از انقلاب بلشویکی اعلام جمهوری مستقل میکند ولی انقلابیون بلشویک جدا شدن این منطقه نفت خیز را قبول نمیکنند و به آنجا لشکرکشی میکنند.)
تغییر قابل توجه دیگری در این دوران، حق قانونی دهقانان است برای شکایت در دادگاههایی که جنگلیها برقرار می کردند.
برای اولین بار حکومتی بر سر کار آمده بود که به جز حکومت کردن مسئولیتی هم برای خودش قائل بود. مسئولیت در بهبود سرویسهای شهری و پلیس و مانند آن. در پایان سال 1917/1296 جنگلیها از زمینداران و خانها یک میلیون تومان عایدی گرفته بودند و که 26 هزار تومان آن صرف هزینههای کارکنانشان میشود و باقی را در نیروی نظامی خود صرف میکردند.
اما همه چیز هم گل و بلبل نبود. در بین خود جنگلیها اختلافاتی وجود داشت. جناح راست جنگلیها به رهبری حاجی احمد کسمایی با همه چیز دولت مرکزی مخالف نبود ولی جناج چپ نگاه انقلابی داشت و با دولت مرکزی ایران کاملاً مخالف بود.
احمد کسمایی از اعضای برجسته اجتماعیون و عامیون و عضو حزب دموکرات ایران بود که نقش مهمی در سازماندهی جنبش جنگلیها داشت. سرمایهدار ثروتمندی بود که مخارج نهضت را هم میپرداخت. برخی میگویند جدایی او از جنبش دلیل اصلی شکست جنگلیها است.
حالا دلیل این جدایی چه بود؟ دو عامل عمده در تصمیم حاج احمد کسمایی موثر تشخیص داده شده. اول نفوذ تدریجی گروههای سوسیالیست تحت تاثیر انقلاب اکتبر 1917 بود. نیروهایی که به سرعت به جنگلیها میپیوستند و در پایگاهی در میان قشر متوسط شهرهای بزرگ مانند رشت داشتند.
تندروی های این دسته، روی جناح سنتی و هیات اتحاد اسلام و مشروطه خواهان قدیمی که نگاه مدرنترین داشتند مانند حاج احمد کسمایی تاثیر خوبی نداشت. مخصوصاً اینکه درست یا غلط احمد کسمایی خودش را پایه گذار تشکیلات نهضت جنگل میدانست.
دلیل دوم قدرت گرفتن انگلیسی ها بود بعد از خروج نیروهای روسیه از گیلان. آنها پایگاههایی را در رشت و انزلی تاسیس کرده بود و حالا نه فقط نهضت با نیروهای دولتی درگیر بود بلکه باید با انگلیسیها که از نظر نظامی مجهزتر بودند هم درگیر میشد. و همین موجب شد جنگلیها از نظر مهمات و منابع مالی تحلیل روند و امنیت آنها دچار مخاطره شود.
میرزا کوچک خان نیروهای خود را در مناطق جنگلی نگه داشته بود و پایگاهی در رشت درست نکرد و این حرکت هم اهداف جنبش را دچار مخاطره کرد.
نکته دیگری که موجب اختلاف شد همین کمیته اتحاد اسلام است. شاید با شنیدن این نام و سابقه طلبگی میرزا کوچک خان اینطور به ذهنها متبادر شود که شاید آنها میخواستند حکومتی اسلامی در گیلان تاسیس کنند. واقعیت اینکه، چنین تمایلی در میان اطرافیان میرزا کوچک خان وجود نداشت. اول اینکه این کمیته پیشتر درست شده بود و میرزا با آن در ارتباط بوده. دوم اینکه به نظر می رسد که نام این کمیته بیش از آنکه بیانگر دیدگاه سیاسی نهضت جنگل باشد نشانی از تمایل پوپولیستی میرزا و اطرافیانش بود تا مردم و برخی از روحانیون را به سمت خود بکشانند.
در دوران اشغال کشور روزنامه جنگل به عنوان انعکاس دهنده ایدههای نهضت جنگل بیشتر حول جنگ می گذشت و از اشغال کشور توسط روسیه انتقاد میکرد گرچه تهاجم نیروهای عثمانی را توجیه میکرد.
در موضوعات داخلی هم آنها طرفدار احمدشاه بودند گرچه از نخبگان حاکم انتقاد میکردند ولی لزوم اصلاحات اساسی را در عرصه سیاسی گوشزد میکرد. البته در آن دوره بیشتر سیاسیون ایران ایدههای مشابهی داشتند. از سیدحسن تقی زاده گرفته تا حیدرخان عمواغلی که می توانیم او را رادیکالترین شخصیت سیاسی آن دوران ایران بدانیم.
خلاصه اینکه هیچ نشانهای از اینکه نهضت جنگل خواستار حکومتی اسلامی بود دیده نمی شود. روحانیون مذهبی در رهبری جنبش نقشی نداشتند و روحانیون از موقعیت ممتازی هم به واسطه این جنبش برخوردار نشدند. برخی از ملایان حتی توسط جنگلیها محاکمه و زندانی شدند.
به عبارتی آنچه اعضای کمیته اتحاد اسلام را دور هم جمع کرده بود نگاه ضدامپریالیستی آنها و اشغال کشور توسط نیروهای خارجی بود. آنها شخصیتهایی ملی بودند که نگرانی اصلی شان ایران بود به نظر.
این همه برقرار بود تا زمانی که انقلاب بلشویکی موفق شد. بعد از آن با تفوق سیاسی بیشتر جنگلیها در گیلان، برخی از اعضای این نهضت آشکارا مخالفت سلطنت قاجار شدند. جنگلیها بین دوگانه اتحاد با بلشویکها و یا حفظ استقلال گیر کرده بودند.
از اینجاست که دور دوم نهضت جنگل شروع میشود. در قسمت دوم که دو سه روز دیگر منتشر می شود به چالشهای این دوران برای جنگلی ها خواهم پرداخت.
پیشتر دوستان در مورد دوگانه سلطنت و جمهوری در ایران زمان رضاشاه ویدئوی درست کردم که در ادامه این پایین می گذارم و مکمل خوبی است برای درک آن دوران. پیشنهاد می کنم حتماً نگاه کنید.