کانال صابر صادقی
کانال صابر صادقی
خواندن ۴ دقیقه·۱ سال پیش

چرا افزایش خشونت در جامعه ایران ریشه سیاسی دارد

در این مقاله می‌خواهم دلایل افرایش خشونت در جامعه ایران را شرح بدهم. البته نه فقط جامعه ایران بلکه جوامع بحران زده خاورمیانه همگی خشونتی اجتماعی را تجربه می کنند و من استدلال خواهم کرد که این خشونت دلایلی سیاسی دارد.

برای دیدن ویدئوی یوتوبی این مطلب لینک زیر را فشار دهید:

کلیک کنید

خشونت دولتی به صورت کلی به دو شیوه اعمال می‌شود. روش سلبی و روش ایجابی یا روش مستقیم و روش غیر مستقیم. همه ما با روش مستقیم آشنایی داریم که در آن دولت از طریق پلیس، نیروهای امنیتی و زندان قوانین خود را به شهروندان به صورت مستقیم اعمال می‌کند. این وجه از دولت آشناترین تصویر دولت‌ها در ایران و خاورمیانه است.

البته اعمال قدرت و زور از طرف دولت یکی از مشخصه‌های سیاست است. تفاوت آن است که دولت‌های دموکراتیک سعی می‌کنند تا آنجا که امکان دارد از اعمال زور و فشار خودداری کنند ولی دولت‌های استبدادی روز و فشار را تنها روش سیاست می‌دانند. در ادبیات قدیم ایران هم معنی دوم سیاست کردن همان تنبیه کردن بوده است.

و هرگاه که پادشاه عطا ندهد و سیاست هم بر جایگاه نراند همه کارهای بر وی شوریده و تباه گردد. ( تاریخ بیهقی).

این نوع خشونت دولتی و سیاست کردن تاثیر مستقیم بر گسترش خشونت در میان مردم دارد. اما روش دوم یعنی روش سلبی یا غیرمستقیم است که بیش از همه خشونت زا است.

در خشونت سلبی، دولت با محدودکردن اقشار مطالبه گر حاکمیت خود را نهادیه می‌کند. این روش جامعه را آرام آرام به سمت خشونت ایجابی می‌برد و در واقع برای خشونت ورزی توجیهات قانونی و مشروع می‌تراشد.

کوتاه شدن دست مردم از حقوق قانونی‌شان و ممانعت و محدودیتی که دولت ها در برابر قشر، جنسیت، طبقه و سازمان می گذارد سرآغاز گسترش خشونت در میان اعضای جامعه عنوان کنیم زیرا چنین رفتاری از سوی عناصر نظام سیاسی به شهروندان هم منتقل می‌شود.

اینجا است که اصولا در جوامع مدرن خشونت کنترل نیاز به چارچوب و حد و مرز دارد تا از خطوط قرمز خارج نشود و جنبه حداقلی و صرفا بازدارنده به نفع منافع عموم داشته باشد نه به ابزاری در دست اتحاد قدرت و ثروت و زیر پا نهادن منافع عموم تبدیل شود.

مطالبه گرها یعنی کسانی که درخواست‌ها و مطالبه‌های سیاسی، اقتصادی، صنفی و فرهنگی دارند. حقوق زنان، حقوق بازنشستگان، حقوق اصناف و غیره. گروه‌ها و درخواست‌هایی دارند که لزوماً تهدید امنیتی محسوب نمی‌شوند. اعمال خشونت ایجابی در برابر آنها و بی توجهی به درخواست های به حق لاجرم فضا را شبه استبدادی و می‌کند.

امروز جامعه ایران با مسائلی مانند مانند «تبعیض»، «نابرابری»، «فقر»، «انزوا»، «طردشدگی از جامعه»، «مهاجرت اجباری»، «خشونت کلامی» و … روبرو است. مطالباتی که در تمام سال‌های و طبق تمام سیاست ورزی‌های دولتی و حکومتی در جمهوری اسلامی ایران سرکوب شده است. این روندی است که به فروپاشی اجتماعی منتهی خواهد شد و روند فروپاشی را تسریع می‌کند.

منظور از فروپاشی اجتماعی چیست؟ پدیده‌ای که در آن رویارویی مردم علیه مردم و مردم علیه نظام و نظام علیه مردم تعمیق خواهد شد.

توجه داشته باشید که هر جا ردپایی از تحمیل را در جایی مشاهده کردید یعنی به خشونت ایجابی نزدیک‌تر شده‌ایم. نمونه‌ کامل آن نیز تحمیل حجاب اجباری به زنان یا تحمیل دین رسمی یا قرائتی از دین رسمی به کسانی است که مشاغل دولتی یا نیمه دولتی دارند. مثل شرکت در نماز جمعه یا اجبار به روزه‌گرفتن در ماه رمضان یا اجبار برای پوشیدن لباس مشکی در ماه محرم.

آنچه در دهه های اخیر میبینیم و فکر نمی کنم کسی بتواند آن را منکر شود؛ رشد تبعیض و نابرابری در جامعه است که به شکاف بین دولت و مردم منتهی شده. این شکاف ها این خشونت سلبی به خودی خود به تهدیدی وجودی در کوتاه مدت منتهی نمی‌شود. اصلاً خشونت راهکاری کوتاه مدت است؛ چنین سیاستی در بلندمدت باعث انباشت مطالبات، عصبانیت و … در جامعه خواهد شد.

بر اساس تحقیقی که شده بیشترین عوامل خشونت در جامعه ایران در 2 دسته تقسیم بندی می‌شوند:

1) کاهش و افت محسوس تامین نیازهای اساسی و نیازهای معیشتی

در یک پژوهش علمی که در یکی از استان‌های کشور انجام شده است، 32.2 درصد همسرآزاری، ناشی از ناکامی‌های مالی است.

2) ناکامی‌ها، منجر به یک آسیب بزرگ دیگر در جامعه می‌شود که روان‌پریشی است. روان‌پریشی، آستانه تحمل و تاب‌آوری را در انسان به‌شدت کاهش می‌دهد.

یکی از مشخصه‌های این روان پریشی خشونت کلامی است.

از رهگذر روان‌پریشی، سلامت روحی و روانی انسان‌ها به‌شدت به مخاطره می‌افتد. از جمله گزارش‌های نگران‌کننده‌ای که در ارتباط با خشونت و ناکامی ارایه شده است افزایش خشونت میان زنان و مردان در بستر خانواده است.

گسترش خشونت و افزایش روز افزودن آن در خانواده علاوه بر پیامدهای منفی دیرپا و ایجاد احساس ناامنی و بحران در روابط اجتماعی و تاثیر جبران‌ناپذیر در تربیت فرزندان، خود عامل مهمی در افزایش خشونت در جامعه می‌شود.

نبود ارتباطات عاطفی در خانواده به سرعت به جامعه تسری پیدا می‌کند و جامعه به جای تفاهم، آوردگاهی می‌شود برای تقابل.

بهترین کلیدواژه برای تغییر روند حاکمیت در اعمال خشونت، «تحول» است. این موضوع نه جنبه کودتا دارد و نه معنای فروپاشی سیاسی و براندازی می‌دهد، یک سیستم سیاسی باید بتواند با شنیدن انتقادها خود را ارزیابی کند و تغییرات زیربنایی را در روند حکم‌رانی ایجاد کند.»

جامعه ایرانخشونتخشونت کلامی
یک کانال یوتیوبی هم دارم که خوشحال می‌شم به آن سربزنید. در آن به تاریخ معاصر می‌پردازم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید