برای دیدن ویدئوی یوتیوب کانال خرمگس اینجا را کلیک کنید.
قرن بیستم دوران تغییر و ایدئولوژی های سیاسی بود. کشورهای آنگلوساکسون، لیبرالیسم را انتخاب کردند، روسیه و چین و بخش بزرگی از آمریکای جنوبی در دام کمونیسم افتادند و ژاپن و آلمان و ایتالیا در ابتدا و تانیمه قرن بیستم سنگر فاشیسم بودند. چه اتفاقی برای هر کدام از این کشورها از نظر تاریخی افتاد و چطور هر یک در مسیری جداگانه افتادند یک بحث است.
اما من امروز میخواهم از منظری به این پدیدههای سیاسی نگاه کنم که برای شما تازگی دارد و نه این ویدئو تنها در مورد سیاست نیست.
شباهت میان ایده های سیاسی و ایدئولوژی ها و ساختار خانواده در هر کشور چیزی است که شما نمی توانید نبینید. اگر من را باور نمیکنید شما را به دیدین این ویدئو دعوت میکند و چالشی است که می خواهم نظرات مخالف آن را هم بشنوم. اما پیش از هر قضاوتی ابتدای این ویدئو را تا پایان نگاه کنید.
از ابتدا باید عرض کنم بیشتر مطالب این ویدئو از دو کتاب استخراج شده. اولی اثری از امانوئل تاد (Emmanuel Todd) انسان شناس فرانسوی است به نام ریشه ایدئولوژی ها (origin of ideaologies) و دومی کتابهای امانوئل برودل انسان شناس فرانسوی دیگری است. کسی که گفته بود تاریخ کشورها را میتوان با نگاه به ساختار خانواده در آنها نوشت.
کسی که در ابتدای قرن بیستم به ساختار خانواده ها در جهان نگاه میکرد ممکن بود 8 ساختار مختلف را بتواند استخراج کند. که هر یک روانشناسی اجتماعی و بیان سیاسی منحصر به خود را داشتند.
اولین آنها نظام خانواده برون همسری یا (exogamous family) بود. بر اساس آن اعضای خانواده همگی زیر یک سقف و اصطلاحاً در یک کلان (Clan) زندگی میکردند. در طول تاریخ بیشتر مردم جهان در چنین خانوادههایی زندگی میکردند.
این کلانها برون همسر بودند یعنی مردان خانواده با زنان خانوادههای دیگر ازدواج میکردند و در واقع زنان به عضویت خانواده جدید درمی آمدند. این ازدواج های برون همسری موجب قدرت بیشتر خانواده میشد. در این ساختار مردان خانواده نمی بایست با اعضای نزدیک خانواده خود ازدواج کنند چون این نوع ازدواج ها موجب قدرت و گسترده شدن بیشتر خانواده نمیشد. اعضای نزدیک به معنی دختر خاله و دختر عمو و اعضای درجه دوم خانواده است.
خانواده گسترده برون همسری در بیشتر نقاط جهان رواج داشته. از اروپای شرقی یعنی یوگوسلاوی سابق، مجارستان و حتی فنلاند گرفته تا روسیه و شمال هندوستان و حتی چین. این شکل خانواده حتی در مناطقی ایتالیا و فرانسه نیز رواج داشته است.
در واقع این نوع خانواده نشانهای از گستردگی امپراتوری مغول و بازماندههایی از آن نظام در جهان است. با نگاه به این نوع خانواده حتی میتوانید مرز و دیوار آهنین سیستمهای کمونیستی و شوروی سابق را در مقابل غرب لیبرال بکشید. این مرزهای فرهنگی و خانوادههای متفاوت اروپای شرقی بود که آن را از دنیال آزاد لیبرال جدا کرده بودند.
اتحاد میان روسیه و چین در واقعیت امر بزرگترین اتحاد اجتماعی بر پایه فرهنگ کلان برون همسری است که در جهان برپا میشود. آنطور که امانوئل تاد مینویسد کشورهای کمونیستی که همگی ساختار خانواده گسترده برون همسر داشتند که همگی زیر سایه ایدئولوژی کمونیستی رفتند. این کشورها 40 درصد جمعیت دنیا را در آن زمان تشکیل میداد.
دیگر ساختارهای خانوادگی دنیا هر یک در حول و حوش 10 درصد جمعیت دنیا را تشکیل میدادند.
حتی اسمی که برای این خانواده انتخاب شده هم سیاسی است. این سیستم خانوادگی بسیار اقتدارطلب و برابر بودند و ارزشهایی را طلب میکنند که بیش و کم در ایدئولوژی توسعه طلب هم میتوان رد پای آنها را دنبال کرد. به نظر می رسد اعضای آن چندان هم از بودن در این خانوادهها لذت نمیبرند؛ چراکه بیشترین نرخ خودکشی هم در همین خانوادهها رخ میدهد.
این نوع خانوادهها ایزوله در برابر هر نوع ازدواج و ارتباط خارج از خانواده مقاومت میکنند. بنابراین واقعاً موضوع این نیست که آیا این خانوادهها برون همسر بدانیم یا درون همسری. ورژن درون همسری آنها شاید در یهودیان اشکنازی پیدا شود اما به هر حال آنچه آنها را تفکیک میکند ایجاد خانوادههای کوچک و کشورهای از نظر فرهنگی بسیار یکسان است. بسیار کم پیش میآید که در این فرهنگها گروه اقلیتی را پیدا کنید. این خانوادهها در آلمان، ژاپن، کره، اسکاتلند و کاتالانها در اسپانیا گسترش یافتند. خانوادهها در فرهنگ یهودی هم زیرشاخه همین خانواده محسوب میشوند.
سومی گروه خانوادههای هسته ای برابرخواه هستند Egalitarian Nuclearخانواده ای برون همسر، غیراقتدارگرا و جهان نگر هستند که شامل تمام قسمت های کاتولیک اروپا و آمریکای جنوبی می شود. برابری خواه به این معنی است که ارث به صورت برابر بین فرزندان تقسیم می شود
چهارمین گروه خانواده های هسته ای مطلق Absolute Nuclear هستند. این خانواده ها هم برون همسر، غیراقتدارگرا هستند که تا حدودی برابری بین اعضای خانواده ضعیف است. این نوع خانواده در بین کشورهای آنگلوساکسیون رواج دارد. کشورهایی مانند آمریکا، انگلستان و همچنین هلند و دانمارک. رگه هایی از آن هم در سوئد دیده میشود.
به گفته هاینریش فرهنگ پروتستان در کل موجب افزایش نرخ خودکشی می شود. مردم تنهاتر و منزوی تری که تنش های زندگی روزمره خود را به سمت خلاقیت می کشاند. به همین دلیل است که گوگل و تسلا و دیگر وجوه جهان مدرن در این کشورها است که درست می شود و کمتر در کشورهای کاتولیک و یا اسلامی نشانی از خلاقیت و نوآوری ناشی از فرد دیده می شود.
خانواده های گسترده درون همسر Endogamous Community همان چیزی است که در طی قرن ها در کشورهای اسلامی دیده می شد. البته در هند و بخش هایی از چین هم دیده می شود. خانواده هایی که برابری در آنها دیده می شود یعنی همه در حق نداشتن برابر هستند. قوانین اسلامی در مورد ارث منجر اتوریته کمتر روسای خانواده می شود.
تنش کمتر در میان خانواده ها برقرار است و ارتباط قدتمندی در قسمت پدر ایجاد می شود. نرخ خودکشی بسیار پایین است و تقریباً 1/20 کشورهای اروپایی و تولید فرزند خارج از ازدواج تقریباً دیده نمی شود.
خانواده های درون همسری آدمهایی و خانواده هایی وابسته به هم خلق می کند که نشانی از تنش های ناشی از تنهایی ندارند و هزینه این سبک زندگی نیز خلاقیت کمتر این آدمها است.
تفاوت اسلام و مسیحیت از حیث خانواده در واقع در تفاوت میان درون همسری و برون همسری بود. اسلام قوانین مشخصی در مورد ازدواج دارد اما در مورد ازدواج درون فامیلی و درون خانوادگی نسبت به مسیحیت ساده گیرتر است.
سوسیالیسم عربی تلاش منحصر به فردی بود که فرهنگ عربی-اسلامی را به اصول سیاسی مارکس پیوند بده. در این سوسیالیسم کمتر نشانی از بروکراسی سختگیرانه و تمرکزگرایی موجود در مثلاً کشورهای چین و شوروی داشته.
خانواده گسترده دورن همسری اقتدار دولت را رد می کند. به گفته تاد این نشانی از مقاومت این خانواده ها در برابر ایجاد پیوند خویشاوندی برون از خانواده گسترده است.
خانواده ای برون همسر است که ازدواج بین فرزندان برادر و خواهر تشویق می شود اما ازدواج بین فرزندان دو برادر و یا دو خواهر نفی شده است. یعنی چی، یعنی دختر عمه آره ولی دختر عمو نه.
این خانواده ها در جنوب هند پیدا می شود یعنی سری لانکا و ایالت کرالا در هندوستان. خانواده هایی برابری خواه هستند که در بیرون خانواده و در میان کاست های مختلف بسیار نابرابری خواه می شوند. این خانواده ها ممکن است چشم اسفندیار نظریه تاد باشد. یعنی اینکه به نظر تاد خانواده ها هستند که سیستم سیاسی و اجتماعی را تعیین می کنند در این ارتباط خانواده و سیستم سیاسی دموراتیک هند در این مثال نغض می شود.
بعضی مشخصه های این خانواده ها اتفاقاً نوعی غیرمعمول از سوسیالیسم را تشویق می کنند. مثلاً در این خانواده ها چندشوهری دیده میشود و حتی گاه دو برادر با یک زن ازدواج میکنند. خانواده در این شکل یا مادرتبار هستند و یا شکلی مشترک از مادرتباری و پدرتباری با هم دارند.
تاد این خانوادهها را هستهای معیوب میخواند. سیستمی با چند قانون مشخص که معمولاً نیز نقض می شوند. تشابهاتی بین این خانواده و شکل هسته ای مطلق دیده می شود اما این خانواده ها بین جامعه گرایی مطلق و شکل ملایمی از فردگرایی در نوسان است.
چنین خانوادههایی در بخشهایی از جنوب شرق آسیا و همچنین جنوب آمریکا دیده میشود. همچنین از نظر تاریخی خانوادههای امپراتوری اینکایی و مصر باستان نیز اینگونه بودند.
این خانواده ها برای ایجاد همبستگی بیشتر در قبیله و روستا مهم بودند. معمولاً موجب ایجاد گروه های غیررسمی و قدرتمند میشدند که ازدواج معمولاً میان آنها روی میداد. جامعه در این نوع خانواده شکلی هرمی پیدا می کرد که راس هرم در آن بسیار قدرتمند میشد. با این همه فقدان انضباط به این معنی بود که قدرت این جوامع بسیار شکننده بود و به سادگی توسط نیروهای بیرونی درهم کوفته می شد.
خانوادههای آفریقایی در جنوب صحرای آفریقا معمولاً چندهمسری هستند. البته در همین خانوادهها که زیرشاخه آفریقایی آنها را نامیدیم تقسیم بندی های گستردهای وجود دارد. شاید به دلیل همیش شکل خانواده باشد که اسلام به سختی توانسته است که جنوب صحرای آفریقا نفوذ کند. شکلهایی از رفتار خانوادگی در این مناطق رواج دارد که برای اسلام بسیار تابو است. مثلاً ارث بردن زن از پدر به فرزندان یا برادران و یا چندشوهری در این مناطق رواج دارد.
حالا بر اساس این تقسیم بندی ها چه درکی از ساختار سیاسی جهان می توان داشت و نقشه سیاسی را چطور می توان ترسیم کرد؟
تاد بر اساس این تقسیم بندی که از خانوادهها داشته است پیش بینی هایی کرده است
تاد با اعتمادبه نفس زیادی میگفت که کمونیسم از دروازههای اروپای شرقی یعنی یوگوسلاوی بیشتر نفود نخواهد کرد. به نظر او در آن زمان کشور بسیار غیرکمونیستی فنلاند اتقفاقاً ممکن است به دامان کمونیسم دربیفتد و در شرق این احتمال در مورد هند وجود دارد. البته در مورد هند و ایتالیا نظر او قطعیتی نداشت.
در سال 1983 تقریباً همه نگران این بودند که کمونیسم و جبهه شرق، اروپای غربی را کاملاً تصرف کند و تنها عده اندکی پیش بینی کرده بودند که شوروی و اقمار آن به این شکل فرو بپاشند. تاد می گفت مثلاً اتیوپی در مقابل ایدئولوژی چپ مقاومت میکند. این در شرایطی بود که شوروی در اوج قدرت بود و آشکارا فعالیتهایی در اتیوپی انجام میداد.
تا همچنین پیش بینی کرده بود که کمونیسم در این کشورها با مقاومت روبرو خواهد شد و دلیل آن نیز ارزشهای خانوادگی متضاد با کمونیسم و سوسیالیسم بود:
· لهستان
· رومانی
· کره شمالی
· کامبوج
· لائوس
· 6 منطقه مسلمان نشین در شوروی سابق، آذربایجان، ترکمنستان، تاجیکستان، قرقیزستان، قزاقستان و ازبکستان
البته به این پیش بینی های تاد می شود انتقادهایی وارد کرد. مثلاً به جز ازدواجهای فامیلی در این مناطق مسلمان نشین دیگر مقاومت دیگری وجود نداشت.
تاد همچنین نزول حزب کمونیسم فرانسه را پیش بینی کرده بود. این پیش بینی در ادامه پیش بینی اولیه او مبنی بر فروپاشی شوروی بود.
آمریکا می خواست فرهنگ و اقتصاد آمریکایی را در عراق و افغانستان توسعه دهد. اما این فرهنگ در تضاد با ساختار خانوادگی در این مناطق بود و تاد آن را پیش بینی کرده بود. برنامه آمریکا در افغانستان کاملاً شکست خورد و در عراق به جز منطقه کردستان با نزول اقتصادی و سیاسی روبرو هستیم.
این درحالی است که برخی فکر می کردند آمریکا همان میراثی را در عراق به جا می گذارد که در ژاپن و آلمان. اما این دو کشور از نظر فرهنگی چنان متفاوت از عراق هستند که از ابتدا این شکست را می شد پیش بینی کرد. تاد می گویند تنها المان ازدواج برون همسری و درون همسری چنان اختلاف فرهنگی را ایجاد می کند و نه تنها در پذیرش دموکراسی در عراق و افغانستان تفاوت ایجاد می کند بلکه در موضوعاتی عمیق تر مانند ملت و اقتدار ملی نیز بین نگاه عراقی و آمریکایی تفاوت ایجاد خواهد کرد.
به همین قیاس تاد تضادهایی که مسلمانان مهاجر در اروپا ایجاد میکنند را هم پیش بینی کرده بود. به عقیده تاد تنش ها به ویژه در سوئد و آلمان بیشتر از لهستان و اسپانیا خواهد بود. نگاهی که پیمایش ها متعدد هم آنها را تایید میکنند.
به گفته تاد در کشورهای درون همسری میزان نژادپرستی کمتر است. این ادعا را هم پیمایش ها تایید شده.
یکی از جالبترین ادعاهای تاد در مورد نقش دست بالاتری است که خانواده های اقتدارگرا در قانون گذاری و فرهنگ بانظم و دیسیپلین دارند. شاید همین خصلت موجب شده خانوادههای بسیار اقتدارگرا و پردسیپلین اشکنازی بیشترین قانونگذار، حقوقدان، بانکدار و برنده جایزه نوبل را نسبت به جمعیت داشته باشند. یهودیان با 15 میلیون جمعیت به تنهایی 25 درصد جوایز نوبل را برده اند. مسلمانان با بیش از 1.5 میلیارد جمعیت تنها 2.5 جایزه را دریافت کرده اند.
منبع:
https://www.lesswrong.com/posts/LvRL8442Cp7An6uqd/book-review-the-explanation-of-ideology