آیا ممکن است کسی بی آنکه شرور باشد مرتکب شرارت شود؟ این پرسش دشوار را هانا آرنت متفکر آلمانی می کوشد پاسخ کرد و برای آن راهی اورشلیم و دادگاه ادولف آیشمن شده است.
برای مشاهده ویدئوی یوتیوبی این مقاله لطفاً فیلترشکن را روشن کنید و لینک زیر را باز بفرمایید. همچنین خوشحال خواهم شد اگر در کانال یوتیوبی من سابسکرایب کنید.
من هر هفته دو ویدئو را در این کانال منتشر میکنم و تمرکز من بر روی فیلم، سریال، موسیقی و کتاب است. دوست دارم موضوعات جذاب فرهنگی را با خوانندگان و بینندگان به اشتراک بگذارم.
آیشمن، افسر بلندپایه اس اس بیش از هر چیزی با نظم قانونگرای خود شناخته میشد. از همان قماش شخصیتهای بوروکراتیکی که در هر ادارهای میتوان آنها را یافت. مأمور معذوری که سازماندهی و اجرا و عملی کردن تصمینات رایش سوم را به بهترین شکل مانند وظیقهای اداری انجام داد. آدولف آیشمن مسئول «اداره امور مربوط به یهودیان» در حکومت هیتلری بود و در مقام افسربلندپایه حزب حاکم نازی آلمان در جریان جنگ جهانی دوم، دستور فرستادن بسیاری از یهودیان را به کورههای آدمسوزی صادر کرد. به همین دلیل نیز در جنگ جهانی دوم به "قصاب اروپا" معرف شد.
آیشمن 12 سال در این موقعیت افسر اس اس انجام وظیفه کرد و هماهنگ کننده اصلی انتقال یهودیان اروپا به کمپهای گشتاپو موسوم به اردوگاههای کار اجباری و درواقع اردوگاههای پاکسازی بود. بعد از جنگ به آرژانتین فرار کرد و برای دههها با نام و مشخصات دیگری در آنجا زندگی کرد. جایی که در نهایت توسط سرویس اطلاعاتی اسرائیل شناسایی شد و برای محاکمه به اروشلیم منتقل شد.
هانا آرنت فیلسوف سیاسی معروف آلمانی امکان شرکت و گزارش دادگاه اورشلیم را پیدا کرد. گزارشی که بعداً در کتاب "آیشمن در اورشلیم: گزارشی در باب ابتذال شر" منتشر شد. ترجمه فارسی توسط زهرا شمس و انتشار برج در دسترس است.
آرنت در این کتاب نشان میدهد که «کشتار جمعی سازمانیافته و منطبق بر احکام و رویههای اداری» رقم میخورند. او ایشمن را فردی فاقد "قوه داوری" می دید و در تبیین این درک از تعبیر "ابتذال شر" استفاده کرد.
آیشمن به هیچ وجه هیولا و ابلیس نبود بلکه فردی بود مثل بسیاری از افراد دیگر، بیهیچ گونه مشکل روانی و باورهای سخت اعتقادی. او ستیهندهای متعصب و متأثر از ایدئولوژی فاشیستی هیتلر و «رسالت پیشوا» برای نابودسازی قوم یهود نبود.
آرنت بعدها در توضیح کاربرد اصطلاح «ابتذال شر» درباره آیشمن نوشت که «بهشدت حیرت کردم از سطحی بودن بارز عاملی که قادر به درک سرشت پلشت و جنایتآمیز اقداماتش نبود و نمیتوانست دلایل و انگیزههای این اقداماتش را پیجویی و ردیابی کند. اقدامات آیشمن اهریمنی بودند، ولی او خود شر و شیطان نبود.»
در واقع، آرنت آیشمن را به سبب همین معمولی بودنش، ناتوان از درک شر و جنایتی که رقم زده است میبیند و همین ناتوانی در اندیشیدن و زیر و بم مأموریتی که انجام میدهد، عملاً به آنجا میانجامد که در اطاعتی کورکورانه صرفاً تابع باشد و همچون حلقهای در نظام اطاعت از قوانین و سازوکارهای اداری و اجرایی یک نظام توتالیتر عمل کند و دائم هم این گونه خود را توجیه کند که دارد به قانون عمل میکند.
البته درک اینکه جنایت حتی در وسیعترین و قساوتآمیزترین ابعاد، مستلزم داشتن سیرت و منشی ابلیسی نیست و اینکه جنایات هولناک لزوماً به عاملانی هیولاصفت و هولناک نیاز ندارد، برای بسیاری از خوانندگان گزارش آرنت آسان نبود.
بهنوشته آرنت، مسئول اداری بخشی از اداره امنیت رایش هیتلری در روند کار و در لابیرنت بوروکراتیسم یک نظام توتالیتر، خود به عاملی بدل میشود که دیگر توان داوری ندارد و قادر به تمایز میان حق و ناحق، و عدالت و بیعدالتی نیست. عجز او در درک بیعدالتی و حقکشی ناشی از این بوده که دیگر خودآگاهی و درک و دریافت او نسبت به حق و عدالت در جریان فعالیتش در نظام هیتلری عملاً زائل میشود.
بهنوشته آرنت، توان اخلاقی یک فرد که قادر به تمییز و تفکیک میان حق و ناحق باشد و داوری مستقل خود را داشته باشد، در مورد آیشمن، دستکم از زمان کنفرانس وانزه به سایش و فرسایش میافتد.
کنفرانس وانزه در ژانویه ۱۹۴۲ برای سازماندهی قطعی نابودی کامل یهودیان اروپا با حضور ۱۵ تن از مقامهای ارشد ازجمله آیشمن تشکیل شد و آیشمن علاوه بر شراکت در تصمیمگیری، پروتکلنویس این کنفرانس هم بود
آرنت می گوید:
«قوه داوری استعداد ویژهای است که تجهیز به آن بیشتر از یادگیری نیازمند تمرین و ممارست است... فقدان قوه داوری معنایش حماقت است و به چنین محرومی از قوه داوری، هیچ کمکی نمیتوان کرد... بسیاری از انسانهای باسواد هم اغلب فاقد چنین استعدادی هستند.»
این رویکرد آرنت مورد انتقاد بسیاری قرار میگیرد و سیمایی که آرنت از آیشمن به دست میدهد، از نظر منتقدانش چیزی جز تبرئه تام و تمام او نیست.
رائول هیلبرگ، محقق آمریکایی و یهودی نیز که کتاب «نابودی یهودیان اروپا»ی او حالا به یک اثر مرجع بدل شده، معتقد است که آرنت در همان دامی افتاده که هگل، فیلسوف معروف، دربارهاش هشدار داده بود. هگل زمانی گفته بود که درباره شخصیتهای اثرگذار تاریخ نباید مثل یک خدمتکار او قضاوت کرد که تنها به نوع لباس پوشیدن و غذا خوردنش توجه دارد. و این توصیهای است که، بهگفته هیلبرگ، آرنت به آن بیاعتنا مانده است.
هیلبرگ با رد نظریه «مهره بیاختیار و فاقد قوه داوری» بودنِ جنایتکارانی همچون آیشمن، از جمله اشاره میکند که این مقام رژیم هیتلری سال ۱۹۴۴ کماکان به اعزام یهودیان به اردوگاههای مرگ ادامه میداد، درحالیکه دیگر فرمانی از بالا برای این کار نبود و او خود رأساً تصمیم میگرفت. هیلبرگ به موارد مشخصی هم اشاره میکند که از دست آیشمن کاری برمیآمده و مقامهای دیگر هم نمیتوانستند از او بازخواست کنند. با اینهمه او ترجیح میدهد که یهودکشی را دنبال کند.
آخرین حرف آیشمن در دادگاه و بعد از صدور حکم اعدام این بود.
“we shall all meet again.”