حالا دیگر به جایی رسیدهایم که شعارهای مثبتگرایی از درودیوار بر سرمان میریزند! زندگی در لحظه یکی ازین شعارهاست. هر جا را نگاه کنید، از تبلیغات بانک ها گرفته تا دورههای خودکاوی و نقشه راه زندگی و... شما را به فراموش کردن گذشته و آینده و زندگی در لحظه اکنون میخوانند. آیا ما نمیدانیم زندگی کردن در لحظه حال چیست؟ آیا نیاز داریم که کسی ما را هل بدهد؟ واقعاً زندگی در لحظه به چه معناست؟ ما چطور میتوانیم به دور از شعارگرایی و ژست آدم های مثبت، در لحظه زندگی کنیم و لذت ببریم؟
Carpe Diem یا همان Seize the day، اصطلاحی در انگلیسی که میتوان آنرا «روزت را دریاب» یا «دم را غنیمت دان» ترجمه کرد. قدر لحظه را دانستن و انجام دادن بهترین کار ممکن با توجه و تمرکز ترجمه ساده تر این اصطلاح می باشد. زندگی در لحظه یعنی اگر در حال انجام کاری میکنید، فقط همان کار را بکنید و لذت ببرید. همه چیز به نگاه شما به زندگی بستگی دارد.
فلسفه «دم غنیمتی» و یا خوشباشی سابقهای طولانی در تاریخ و فرهنگ بشری دارد. از بودا و کنفوسیوس گرفته تا فیلسوفان یونان باستان و حکمای اسلامی همه و همه درباره این نوع نگاه به زندگی نظریهپردازی کردهاند. اِپیکور فیلسوف یونانی بر فلسفه لذت، پرهیز از پریشانخاطری دنیوی، جستجوی آرامش نفس و رهایی از تشویش و رنج تاکید داشت. منظور اپیکور از لذت، لذات جسمانی نبود، بلکه لذت در اطاعت از عقل و زندگی بر طبق موازین خرد بود. به عقیده اپیکور بالاترین لذت نبودن درد است و آنچه درد را برطرف میکند، خردمندی است.
در مشرق زمین حکیم عمر خیام را داریم که در خوشباشی و لذتگرایی با اپیکور همخوانی دارد. بسیاری از رباعیات به جا مانده از خیام تاکیدی است بر ناپایداری جهان و جهانبینی دمغنیمتی به عنوان تنها راه رهایی از رنج زیستن.
اگر ز باده مستی خوش باش با ماهرخی اگر نشستی خوش باش
این تفکر را در آرای شاعران و حکمای پس از خیام هم دیده می شوند. حافظ میگوید:
هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار کس را وقوف نیست که انجام کار چیست
شاه نعمتالله ولی نیز در یکی از قصاید صوفیانه خود آورده «تو غنیمت دان دمی گر یافتی». در قرآن کریم نیز میتوانیم به آیه 62 سوره یونس اشاره کنیم: «همانا دوستان خداوند نه ترسی بر دلشان است و نه اندوهی».
در رویکردهای اخیر روانشناسی نیز زندگی در لحظه را برای درمان بسیاری از مشکلات و اختلالات کاربردی می دانند، زندگی در لحظه در روش های درمانی چون طرحواره درمانی، ذهن آگاهی، گشتالت دمرانی و... تاکید می شود.
همیشه باید از خود سوال های اساسی بپرسید. هدف تان از خودشناسی چیست؟ چرا میخواهید معنایی برای زندگیتان پیدا کنید؟ مگر شما نمیتوانید مانند حیوانات صرفاً براساس غریزه و طبیعتتان عمل کنید؟ بنظر میرسد نکته اصلی همین جاست. انسان تنها موجودی است که زبان، فکر، حافظه و تاریخ دارد و میتواند به گذشته و آینده بیاندیشد. جانداران دیگر خودبخود در لحظه حال هستند، چون مفهوم تاریخ و زمان خطی را ندارند. تفکر، شمشیر دولبۀ انسان است! چرا که آدمی میتواند خود را از منفی بینهایت تا مثبت بینهایت تصور کند.
ریچارد موس در کتاب «چرخه وجود» مینویسد اگر به خودتان توجه کنید میفهمید که تمرکز ذهنتان بر روی چه چیز است:
در واقع ذهن با تفکر زائد، لحظه حال را از شما میگیرد، شما را مشغول قضاوت کردن درباب خودتان، دیگران، اتفاقات و... میکند. از خود بپرسید آخرین بار کی تمام و کمال در لحظه حال حضور داشتهاید؟ کی در یک لحظه فقط یک کار را با توجه کامل انجام دادهاید؟ زندگی در لحظه حال فضای تازهای در درون شما میگشاید و شما را سرشار از انرژی میکند. پس برای بهتر زیستن، نیازمند توجه به «اینجا و اکنون» هستید.
وقتی حالتان بد است چکار میکنید؟ ممکن است سیگاری بکشید و قدمی بزنید یا به موسیقی مورد علاقهتان گوش کنید. پس برای عوض کردن حالتان دقیقاً کاری فیزیکی انجام میدهید. برای اینکه جزء قبیلهی دمغنیمتیهای امروزی قرار بگیرید باید دست بکار شوید و عملی تمرین کنید.
1- تنفس کامل و عمیق: فایده تنفس عمیق در یوگا و مراقبه ثابت شده است. تنفس شکمی بهترین نوع آن است. هرگاه خواستید به درونتان توجه کنید و به لحظه حال بیایید سه تا پنج نفس عمیق بکشید. چشمانتان را ببندید و به چیزی فکر نکنید.
2- تمرین تمرکز: به مدت ده ثانیه فقط روی یک چیز تمرکز کنید. فقط نگاه کنید و هیچ کار دیگری نکنید.
3- گر صبر کنی: پیش از هرکاری و یا هر حرفی ۳ ثانیه مکث کنید. به آن فکر کنید و بعد انجام دهید.
4- هر لحظه یک کار: با یک دست چند تا هندوانه برندارید! هر لحظه را فقط برای یک کار ساختهاند که فقط متوجه همان کار باشید.
5- تمیز کاری: اطرافتان را تمیز و مرتب کنید. انباشتگی اشیاء ذهن را آشفته و درهم میکند. کتاب ها و مجلات روی هم ریخته را جمع کنید. تمیزکاری راهی برای کسب آرامش است.
6- برنامهریزی کنید: روی کاری که الان میتوانید برای رسیدن به خواستهتان انجام دهید تمرکز کنید. برنامهریزی به آدم انرژی میدهد.
7- فاصله جانبی را حفظ کنید: بین کارها فاصله بیندازید. لازم نیست مدام مثل بنز کار کنید! بین کارها به خودتان توجه کنید و آنچه از شما سر میزند.
8- هشیار باشید: هربار که ذهنتان به گذشته رفت به چیزی در اطرافتان نگاه کنید. در گفتگو با دیگران واقعاً به آن ها توجه کنید. به چشمهای آدم ها نگاه کنید. از همه حواستان استفاده کنید. به بوها، صداها و رنگهای محیط توجه کنید.
بیشتر پدیدههایی که ما با آنها سروکار داریم سویههای منفی و مثبت را توامان باهم دارند. مثلاً همین موضوع توجه به گذشته و آینده میتواند فوایدی هم برای ما داشته باشد. یادآوری گذشته میتواند منجر به درس گرفتن از اشتباهات و جلوگیری از تکرار شود. دیدن عکسهای قدیمی به یادتان میآورد که چقدر عوض شدهاید و انگار هیچ چیز در این زندگی ثابت نخواهد ماند. دوراندیشی در هر زندگی لازم است و آدمیزاد اصلاً بدون چشماندازی از آینده به جایی نمیرسد. بدون ترس از آینده ممکن است به سلامتی خود اهمیت ندهید یا اصلاً احساس خطر نکنید و به دنبال هیچ آموزش جدیدی نباشید.
طبق مشاهدات، آدم هایی که در لحظه زندگی میکنند خوشحالتر هستند. آنها راضی و موفق بنظر میرسند و طوری زندگی میکنند که گویی همهی کارهایشان را از دل و جان دوست دارند. با دوستان موفقتان صحبت کنید. برای کاهش اثر اتفاقات منفی گذشته به جلسات مشاوره روانشناسی بروید. یک مشاور ماهر میتواند از بیرون به شما نگاه کند و راهحلهای کاربردای ارائه دهد.
حالا که اینقدر در باب مثبت اندیشی حرف زدیم، بگذارید فهرستوار به سویههای مثبت زندگی در لحظه اشاره کنیم. شما هم اگر به نتیجهای رسیدید به این موارد اضافه کنید:
_ پذیرش خود واقعی با تمام ضعفها و اشتباهات
_ بالارفتن سطح هوشیاری و درک رویدادهای اطراف
_ بیاثر شدن خاطرات گذشته و نگرانیهای آینده
_ عملکرد بهتر در محیط کار، روابط و خانواده
_ تصمیمگیری بهتر با واقعبینی و توجه به حقایق
_ واکنش درست و به موقع در حوادث زندگی
_ کاهش رفتارهای غیرمنطقی و واکنشهای شتابزده