خلاصه داستان :
سرما،باران و مه کارخانه ای در "راونا" را احاطه کرده است.کارخانه دریاچه آن منطقه را آلوده کرده است."جولیانا" همسر مدیر کارخانه "یوگو" از نظر روانی بیمار است و این ماجرا را از همسرش مخفی کرده است.او با "زلر" مهندسی که در راه "پاتاجونیا" است تا کارخانه ای را.
نقد فیلم :
با شور و اشتیاق شدیدی که عدهی کثیری از منتقدان برای اثر بزرگ استاد ایتالیایی «میکل آنجلو آنتونیونی» از خود نشان دادند، «صحرای سرخ» (محصول سال 1964) که از لحاظ بصری بسیار چشمگیر و زیباست برای یک اکران محدود در سینماهای انگلستان با تلاش موسسهی “بی اف آی” آماده شده است، در حالی که صدمین سالگرد تولد او هم در همین موعد است. با درخشش همسر نابغهی آنتونیونی «مونیکا ویتی»، این فیلم او که برندهی جوایزی هم شد و اولین فیلم رنگی او بود یک درام رویاگونه است که با دلواپسیها و نگرانیهای شخصیت اصلیاش و بیگانگی او نسبت به اطرافیان، پر شده است. ویتا در نقش “جیولیانا” حضور دارد، یک مادر آسیب پذیر و همیشه نگران که احساس میکند که نه میتواند با شوهرش “اوگو” (با بازی غیرحرفهای «کارلو چیونتی») ارتباط خوبی برقرار کند، و نه با مردم آن شهری که آنها با پسرشان “والریو” («والریو بارتولشی») در آن زندگی میکنند. با آرامش اندکی که با ورود همکار جدید شوهرش “کورادو” (با بازی «ریچرد هریس» انگلیسی، هرچند که صدای او دوبله شده است) جیولیانا به دست میآورد، او سعی میکند تا یک بار برای همیشه بر این اضطراب مخرباش پیروز شود، اما هنوز هم یک سری دلواپسیهای زیانبار و توصیفناپذیر، او را تحت تاثیر قرار میدهند. در حالی که هم فیلم یک پیش زمینهی عالی قبل از موفقیت بزرگ «آگراندیسمان» در سال 1966 بود، هم یک اثر که از استانداردهای خاص خودش پیروی میکرد، «صحرای سرخ» محصول زمانی است که آنتونیونی با به کار بردن منظرههای تاریک و بیگانه و دل مشغولیها و آشفتگیهای جیولیانا، خودش را از همیشه محزونتر نشان داده است. فیلم را میتوان به راحتی با «استاکر» اثر «آندری تارکوفسکی» مقایسه کرد، چرا که در هر دو فیلم کارگردان توانسته به خوبی مفاهیم مختلف را با ریزه کاریها به هم متصل کند.
هیچ شکی در اینکه ویتی ستارهی این نمایش شگفت انگیز است وجود ندارد، او قبل از اینکه مخاطب بخواهد با فضای فیلم آشنا شود خودش را اثبات میکند، نمیتواند (یا شاید علاقهاش را ندارد) که به واقعیت را به تصویر بکشد یا ان را کاملاً از بین ببرد، یا اینکه به آن وابسته باشد. همچون پرندهای در یک قفس، جیولیانا برای زندگی در جای دیگر به شدت اشتیاق دارد، -هرجای دیگری، اگر کسی برایش سوال است- اما توسط آن هالهی زهر آگینی که حول زندگیاش وجود دارد به بند کشیده شده است. هریس از آن “شوالیهای با زره درخشان” {منظور بازیاش در فیلمهای انگلیسی است} فاصله گرفته، اما هنوز هم آن ویژگیهای فیزیکیاش را که با آن آنتونیونی را که مجذوب بازی او در «این زندگی ورزشی» محصول سال 1963 به کارگردانی «لیندزی اندرسن» کرده بود به همراه دارد. با شور و حالی بهتر از همیشه، «صحرای سرخ» آنتونیونی که برندهی شیر طلایی ونیز شد تلنگری به افرادی است که تلاش کردند تا آثار او را به نئورئالیسم نسبت دهند. بر خلاف شخصیا اصلی مالیخولیایی فیلم، خود آنتونیونی به خوبی توانسته از بند موانع و محدودیتها رها شود، و اثری بسازد که یک گوهر فراموش نشدنی است.
اختصاصی نقد فارسی / مترجم : دانیال دهقانی