Faezeh Moghadam·۶ سال پیشمن و مدرسه عالی مدیریتبعد از تعطیلات نوروز سال نود، آقای مهندس دهقانی نظر مثبت هییت مدیره شرکت پرداگستر را به زور گرفته بود تا با سود بخش مشاوره مدیریت یک برند ج…
Faezeh Moghadam·۶ سال پیشگذشته، حال و آینده من همیشه "پیش از" هر کاری را بیشتر از "پس از" آن کار دوست دارم. پیش از هرکاری الان است، ذوق دارم، انگیزه دارم، با شادی انجامش می دهم نمی دانم نتیجه چه می شود، هیجان دارم و تلاش...
Faezeh Moghadam·۶ سال پیشکتاب ها چطوری تا ایتالیا آمدندوقتی از خانه، از کرج راه افتادم به سمت ایتالیا وزن بارهام هفتادوشش کیلو بود. روی بلیط اجازه سی کیلو داشتم که یک چمدون از وسایل شخصی و کمی ظروف مس زنجان بود. چهل و شش کیلو اضافه بار بود، یک ساک بزرگ زرشکی رنگ کم قیمت پر از کتاب، که...
Faezeh Moghadam·۶ سال پیشپنداربعدظهر یک روز تابستان سال هزار و سیصد و نود و پنج، هوا بسیار گرم بود و مترو شلوغ نبود. خط سه مترو تهران را سوار شده بودم. مثل همیشه تنها، مقصدم یک موسسه آموزشی بود در خیابان پرتویی پایین تئاتر شهر. کنار درب واگن ایستاده بودم، کتابم دستم بود و زمزمه های جاناتان را در دل سیاهی شب خط به خط دنبال می کردم. جاناتان تنها در اوج دو هزار پایی پرواز می کرد و من در واگن گرم و تار...