صدف عباسی
صدف عباسی
خواندن ۷ دقیقه·۴ سال پیش

خودمردم‌نگاری؛ پژوهشی از دل روایت‌های شخصی (1)


منتشر شده در سایت وینش- پژوهش‌­های آکادمیک عموماً به خاطر لحن خشک و فاصله داشتن پژوهشگر از موضوع پژوهش معروف هستند. اما رویکردی در پژوهش­‌های کیفی وجود دارد به نام خودمردم‌­نگاری(Autoethnography) که در آن پژوهش‌گر به عنوان یک روایت‌گر، و با صدای راوی اول شخص، تاملات خودش را در مرکز تحلیل‌­های عمیق اجتماعی، فرهنگی و سیاسی قرار­ می‌دهد و داستان خودزندگی‌­نامه‌­وارش را به این ادراکات متصل می‌­کند.

خودمردم­‌نگاری نه ­تنها به این معتقد است که پژوهش‌گر باید جزئی از موضوع مورد پژوهش باشد، بلکه مستقیماً و قبل از هر چیز، از داستان‌­های شخصی پژوهشگر در آن حوزه خاص جان می­‌گیرد. این روش پژوهش در رشته­‌های مختلفی از جمله علوم اجتماعی، روانشناسی، پرستاری و … قابل استفاده ­است. دکتر کارولین الیس (Carolyn Ellis)، استاد ممتاز دانشگاه فلوریدای جنوبی، پژوهش‌گر پیشرو در این حوزه است و به خاطر آثار خودمردم‌­نگارانه اش شناخته می‌­شود.

آن­چه در ادامه می‌­آید، مصاحبه مارسین کافار (Marcin Kafar) از دانشگاه لودز/ووج (Lodz) لهستان با الیس است که در سال 2014 انجام شده ­است.

زندگی به کار الهام می­‌بخشد و کار به زندگی

مارسین کافار: کارولین، هنگام خواندن آثار تو به آسانی می­‌توانیم نوعی ایده ثابت را تشخیص دهیم. آیا با من موافقی که این ایده اصلی تعاملی‌­ست بین تجربه «خصوصی» و آن‌­چه «عمومی» و «حرفه‌­ای» است؟

کارولین آلیس: در واقع، نمی‌­خواهم «حرفه­‌ای» را از هر چیز دیگری جدا کنم.

مارسین: متوجه‌­ام، اما می‌­خواهی بگویی این مهم­‌ترین ایده‌­ای است که روی آن کار می‌­کنی؟

کارولین: چیزی که برای من مهم‌­تر است این است که ما در مورد کلیت شخص فکر می­‌کنیم، که مجبور نیستیم زندگی‌­های‌مان را دو نیم کنیم، به‌­طوری که این‌­جا یک جور آدمی باشی و جای دیگر جوری دیگر. من دوست دارم این دو حوزه با هم ادغام شوند.

مارسین: این دقیقا همان چیزی ­است که منظورم بود، وقتی اشاره کردم که پروژه خودمردم‌­نگاری‌­ات در کشمکش بین زندگی خصوصی و حرفه‌­ای‌­ات قرار گرفته. وقتی به مقالاتت نگاه می‌­کنیم این موضوع روشن می‌­شود. بیا عنوان آخرین کتابت «بازنگری: تاملات خودمردم‌­نگارانه بر زندگی و کار» (Revision: Autoethnographic Reflections on Life and Work) (الیس، 2009) را فرض بگیریم.

کارولین: این عنوان ممکن است گویای این باشد که من تقسیم‌­بندی زندگی و کار را قبول دارم. اما، چیزی که فکر می‌­کنم می­‌خواستم بگویم این است که این تقسیم‌­بندی در دنیا وجود دارد و مردم قبولش دارند. ما فرض می­‌کنیم که این درست است اما واقعاً درست نیست، و من می­‌خواهم به خوانندگان نشان بدهم چطور این دو جنبه را کنار هم بیاورند. اما از جهاتی حق با توست که این عنوان از برخی جهات این جدایی را تقویت می‌­کند. بنابراین، باید به مردم و دانشگاهیان می‌­گفتم «این‌­ها (کار و زندگی) دو چیزی هستند که تمایل به جدا بودن دارند. حالا، من می­‌خواهم آن‌­ها را در این اثر کنار هم بیاورم». فکر می­‌کنم این مورد توجه خوانندگان قرار گرفت.

مارسین: وقتی از کلمه «کار» استفاده می‌­کنی مترادفی برای عبارت «انجام کار علمی» است؟

کارولین: لزوماً به معنای «انجام کار علمی» نیست. من فکر می‌­کنم ما جوری زندگی می‌­کنیم که انگار کار چیزی است که می­‌رویم جداگانه انجامش بدهیم و محدودیت‌­های زمانی و فضایی خود را دارد. برای خودمردم­‌نگاران، زندگی و کار گرایش دارند تا با هم ترکیب شوند زیرا کار آن‌­ها نوشتن در مورد زندگی­‌هایشان است. اما برای بیشتر افراد، کار چیزی است که از 8 صبح تا 5 بعد از ظهر انجام می‌­دهید. به خصوص در ایالات متحده.

مارسین: در کتاب «من اتونوگرافیک» (Ethnographic I) نوشته­‌ای «زندگی به کار الهام می‌­بخشد»(الیس، 2004: 56). معنای آن چیست؟

کارولین: معنایش این است که شما هیچ­‌گاه از کارتان، پژوهش‌­تان یا زندگی­‌تان جدا نیستید. شما همیشه همانی هستید که هستید؛ تجارب شخصی شما به نوع پروژه­‌ای که انتخاب می‌­کنید، چیزی که می­‌نویسید، نحوه‌­ای که می‌­نویسید، برای کسی که می­‌نویسید و همه این‌­ها الهام می‌­بخشد.

مارسین: بسیار خب. بنابراین تفاوت بین این که زندگی به کار الهام می‌­بخشد و معنای نهفته در عبارت «کار ما زندگی‌­مان می شود» چیست؟ این نقل قول دیگری از «من اتنوگرافیک» است.

کارولین: من مردم را تشویق می­‌کنم تا سعی کنند همراه من ببینند، گرچه تلاش می­‌کنم تا آن‌­ها را به تدریج و به آرامی راهنمایی کنم. من می‌­گویم «با من بیایید و ببینید زندگی چطور به کارتان  الهام می‌­بخشد، زندگی چطور نفوذ می‌­کند و کارتان می‌­شود.» عباراتی که الان به خاطر آوردی دوست دارم زیرا آن‌­ها راهنمایی را که در «من اتنوگرافیک» اتفاق افتاد نشان می‌­دهند. من این کار را عمداً انجام ندادم اما اگر با من در کتاب همراه شوید، دست­‌تان را گرفته­‌ام و شما را به جایی می­‌برم که احساس ­می‌کنید و نتیجه می‌­گیرید: «البته! ما زندگی‌­های خودمان را مطالعه می‌­کنیم!»

مردم­‌نگاری/خودمردم­‌نگاری به عنوان راهی برای زندگی

مارسین: کارولین، آیا بعد از تغییر خودمردم­‌نگارانه‌­ات مطمئن بودی که مسیر درستی را برای کار کردن در حوزه علوم اجتماعی انتخاب کرده‌­ای؟ آیا قدم پرمخاطره‌­ای نبود؟

کارولین: پرمخاطره بود چون نمی‌­دانستم که آیا پیروانی دارم یا خواهم داشت. نمی­‌دانستم اگر پیروانی داشته­ باشم چه اتفاقی خواهد افتاد و آن‌­وقت آن­‌ها تجارب بدی داشتند که می‌­توانست زندگی­‌شان را نابود کند…

مارسین: که بدین معناست که وقتی قصد داری تا به عنوان خودمردم‌­نگار شروع به فعالیت کنی، باید در مقابل افراد دیگر پاسخگو باشی…

کارولین: بله، قطعاً باید باشی… خودمردم­‌نگاری یک سبک زندگی مبتنی بر دیدگاه اخلاقی است که همراه با این سبک زندگی پیش می‌­رود. روشی برای درمان مردم، روشی برای تفکر در مورد دنیا و دیدن زندگی دیگران به عنوان ارزش است….

مارسین: متحیرم چرا تصمیم گرفتی تا از اصطلاح «خودمردم­‌نگاری» برای تکمیل پروژه علوم انسانی‌­ات استفاده کنی.

کارولین: احتمالاً، انتخاب من سیاسی بود. اگر می­‌خواهید موفق شوید، باید به دسته­‌هایی که قبلاً وجود دارند متصل شوید. باید به چیزی متصل شوید که مردم آن را می‌شناسند نه این که با دسته‌­های کاملاً جدید شروع کنید. بیشتر مردم با این اصطلاح به عنوان توصیف‌­کننده‌ی یک منطقه ارتباط برقرار می‌­کنند و آن را می‌­شناسند، و آن‌ها مخاطبانی بودند که من می‌­خواستم به آن‌­ها دسترسی پیدا کنم و امیدوار بودم بر آن­‌ها تاثیر بگذارم.

مارسین: بنابراین، در رابطه با علم، یا حداقل اصطلاح «علم» هم سیاسی است.

کارولین: بله، سیاسی است. آن­‌چه انجام می‌­دهم هم با کاری که نویسندگان خلاق انجام می‌­دهند هم‌پوشانی دارد، گرچه ما جهت­‌گیری متفاوتی داریم. من با دیدگاه یک دانشمند روی علوم‌­انسانی کار می‌­کنم. در این ارتباط بین علوم‌­انسانی و علوم‌­اجتماعی فضایی وجود دارد که من بسیار مایلم در آن فعالیت کنم. بنابراین، من علم را رد نمی‌کنم. در واقع، بیشتر مخاطبان من متشکل از افرادی هستند که خودشان را دانشمند می­‌دانند. می‌­خواهم به آن­‌ها بگویم: «فضای کاملاً متفاوت دیگری این‌جا وجود دارد که می‌­توانیم در آن فعالیت کنیم و بهترین علوم، و علوم‌­اجتماعی را نیز برای اتصال به علوم‌­انسانی به ارمغان بیاوریم. من به علوم و علوم‌­انسانی نه به صورت صفر و یک، بلکه به عنوان یک پیوستار نگاه می‌­کنم. می‌­دانم که بخش بزرگی از جهان هست که علوم و علوم‌­انسانی را صفر و یک می­‌داند بنابراین از کاری که من انجام می‌­دهم ناراحت می­‌شوند زیرا در دسته­‌بندی‌­های آن­‌ها نمی­‌گنجد.

خودمردم­‌نگاری به عنوان یک رسالت

مارسین: اگر مشکلی نداری، دوست دارم به مسئله اصطلاحات برگردم. یکی از دانشگاهیان مورد علاقه­‌ات، آرت بوشنر (Art Bochner) می‌­نویسد: «ما باید به طور جدی در مورد اصطلاحاتی که به وسیله آن‌­ها کار آکادمیک­‌مان را به عنوان یک شغل، حرفه یا رسالت تصور می‌­کنیم فکر کنیم، زیرا این اصطلاحات عمدتاً آن‌­چه که به آن باور داریم، جوری که رفتار می‌­کنیم، و جوری که پیوستگی­‌مان را در جامعه مورد مطالعه با دیگران درک و ابراز می‌­کنیم تعریف می‌­کنند. فکر کردن به کارتان به عنوان یک رسالت به معنای واقعی کلمه این است که کارتان را از نظر اخلاقی از زندگی­‌تان جدایی‌ناپذیر کنید». (بوشنر، 2009: 16) کارولین، کار آکادمیک­‌ات را چطور طبقه‌بندی می­‌کنی؟ آیا یک شغل، یک حرفه است یا یک رسالت؟

کارولین: کار آکادمیک من یک رسالت است. نوشتن، خودمردم­‌نگاری، داستان­‌گویی، تدریس، همه بخشی از یک رسالت هستند. متاسفانه، نقش ریاست دپارتمان دانشگاهی بیشتر از یک شغل یا یک حرفه است…

مارسین: بنابراین، کارولین، آن­چه به شکل آکادمیک انجام می‌­دهی تا چه میزان یک رسالت است؟

کارولین: خب، مثل یک رسالت به نظر می­‌رسد. می­‌دانی، صحبت کردن در موردش خیلی سخت است، اما من واقعاً به آن اعتقاد دارم. باید به یک رسالت باور داشته باشید. یک جورهایی مثل نجات پیدا کردن یا مذهبی ­شدن یا هر چیز دیگری است، باید اعتقادی داشته ­باشید تا کارساز باشد…

مارسین: آیا اعتقاد داری آن‌­چه انجام می‌­دهی اساسی مذهبی در خودش دارد؟

کارولین: خب، نه، خب، ممکن است… من معتقدم که نوشتن خودمردم‌­نگاری به من کمک کرده­ است چیزهایی را که نمی­‌فهمیدم درک کنم و می­‌بینم که این کار را برای دیگران هم انجام می‌­دهد. آرامشی وجود دارد که می­‌تواند ناشی از آن باشد؛ از جستجو کردن، برخی دریافت‌­ها، سرنخ­‌هایی درباره چطور خوب زندگی کردن، پس مذهبی به نظر می‌­رسد.

مارسین: فکر می‌­کنی مجموعه­‌ای از اعتقادات وجود دارد که بین همه خودمردم­‌نگاران مشترک است یا باید باشد؟

کارولین: بله، شفقت و همدلی، گرامی­ داشتن آن­‌ها و به عمل درآوردن­شان. باید هر دو را داشته ­باشیم. اهمیت دادن به عشق و توانایی عشق­ ورزیدن. همه آن خصوصیات زنانه باید وجود داشته ­باشند.

مارسین: درست است، در مورد ارتباط عوامل اجتماعی، عملی، فرهنگی و سیاسی چطور؟

کارولین: نکته طعنه‌­آمیز این‌جاست: اگر مجذوب خود باشید، سخت و یا شاید غیرممکن است که خودمردم‌­نگار خوبی شوید. این اولین باری است که آن را به این شکل بیان می­‌کنم. بخشی از یک خودمردم­‌نگار خوب بودن، اهمیت دادن به دیگران، و به جامعه‌­ای بزرگ­تر و خیر جمعی است.

مارسین: خیلی وقت­‌ها خودمردم‌­نگاری فقط به عنوان یک روش دیده­ می‌­شود و این احتمالاً یک اشتباه است.

کارولین: بخش دیگر تعریف من به عنوان یک خودمردم‌­نگار این است که خودمردم­‌نگاری برای من یک کنش سیاسی است. این تنها برچسبی است که فکر می‌­کنم از طریق آن اختیارات یا مشروعیت کافی برای تحقق هر چیزی را دارم تا بتوانم در تغییرات اجتماعی سهیم باشم. بنابراین، برایم واقعا مهم است که برای مثال، خودت را یک خودمردم‌­نگار بدانی چون باعث افزایش مشروعیت آن می‌­شود.

روایتگری
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید