در ظاهر شاید این جمله کمی عجیب و غریب بنظر برسد اما شیوه مدیریتی که طالبان امروزه در پیش گرفته در خیلی از شرکت ها هم بوضوح دیده میشود. در این شیوه، شرکت و افراد مهم تصمیم گیرنده با نادیده گرفتن ذینفعان صرفا به ارزشهای درون سازمانی خود مقید خواهند بود.
برای اینکه این جمله را متوجه شوید ابتدا لازم میدانم تا از ذینفعان و سپس ارزش های درون سازمانی کمی صحبت کنم تا این شیوه اشتباه مدیریتی اگر در شرکت شما هم اتفاق افتاد یا در حال حاضر درگیر این شیوه مدیریتی هستید از آن فاصله گرفته و استراتژی خود را تغییر دهید( که البته برخی از شرکت ها که نیاز به گفتن هم ندارد سود اصلی را در این میبینند که خود را به ارزش های درون سازمانی یک ارگان خاص وصل کنند تا بتوانند کسب درآمد کنند که دقیقا همان ضرب المثل ماهی گرفتن از آب گل آلود را یادآور میشود و نمیتوان به آنها خرده گرفت)
ذینفعان در دو قالب اثرپذیر و اثرگذار شناخته میشوند:
ذینفعان اثرپذیر چه کسانی هستند؟
ذینفعان متقاضی: ضرورت تنها ویژگی ارتباطی این ذینفعان است. آنها خواسته های ضروری دارند، اما هیچ قدرت و مشروعیتی ندارند. این دسته عموما مشتریان محصول یا خدمات هستند که در سطح جامعه ما مردم را در این بخش قرار میدهیم.
ذینفعان وابسته: ذینفعانی با «فقدان قدرت» توصیف شده اند اما خواسته های مشروع و ضروری دارند. این قدرت در این رابطه دوطرفه نیست و از طریق ارزش گذاشتن به دیگران مورد حمایت واقع می شوند. بصورت معلوم این دسته از ذینفعان کارمندان شرکت و یا پیمانکاران هستند که بال اجرایی شرکت را در دست دارند اما قدرتی برای تصمیم گیری در روند شکل گیری استراتژی ها ندارند و اگر در راستای خدمات شرکت کاری انجام ندهند از شرکت حذف خواهند شد که در سطح کلان(جامعه) این بخش وزارتخانه ها هستند که با سیاست کلی تصمیم گیرنده باید برنامه های خود را تطبیق دهند.
نکته : امکان دارد کارمندی فکر کند که میتواند در تصمیم گیری ها موثر باشد و تمام فرآیندهایی که در استراتژی کلان ذکر شده است را نادیده بگیرد و اصطلاحا چوب لای چرخ مدیران خود بگذارد و با این کار تنها اتفاقی که خواهد افتاد حذف او از سیستم خواهد بود. شاید وقفه ای ایجاد شود و حتی حق با این کارمند باشد اما سیاست گذاران و ذینفعان اثرگذار اجازه این کار را به او نخواهند داد مگر اینکه در سیستم درستی قرار داشته باشد و ذینفعان اثر گذار متوجه نکته های او بشوند. در سطح بزرگتر، جامعه را اگر درنظر بگیرید در جوامع پیشرفته به این افراد نخبه میگویند و در جوامع عقب افتاده این افراد همواره مورد غضب حکومتها و دولتهای حاکم هستند.
ذینفعان اثرگذار چه کسانی هستند؟
ذینفعان حاکم: دارای مشروعیت و قدرت هستند و تاثیرشان در روابط قابل اطمینان است.عموما اعضای هیئت مدیره و مدیرعامل و سهامداران عمده در این بخش قرار میگیرند. تصمیم های کلی شرکت با این افراد است و مدیران میانی در برخی از شرایط در این تصمیم گیری ها شرکت خواهند داشت. در سطح کلان (جامعه) این افراد نمایندگان مجلس، هیئت دولت و رهبران ملت ها هستند.
ذینفعان ساکت : قدرت نفوذ بر شرکت را دارند، اما نه بر اساس خواسته های ضروری و مشروعیت و همچنین قدرتشان بدون استفاده باقی خواهد ماند. در سطح کلان (جامعه) این بخش را به جبهه های سیاسی تاثیرگذار میتوانیم تشبیه کنیم.
ذینفعان محتاط: دارای مشروعیت اند اما قدرتی برای نفوذ برشركت ندارند و خواسته های ضروری هم ندارند. در نتیجه فشاری برای ارتباط با این ذینفعان وجود ندارد. در سطح کلان (جامعه) این بخش را به جبهه های سیاسی بدون قدرت بالا میتوان تشبیه کرد.
ذینفعان خطرناک : ضرورت و قدرت دارند اما مشروعیت ندارند و ممکن است اجباری و یا خطرناک باشند و استفاده از قدرت اجبار اغلب (باعث ایجاد موقعیت بی قانونی و هرج و مرج خواهد بود.) در سطح کلان (جامعه) این افراد را هم با نام های آشوبگران و اغتشاش گران و ... میشناسیم.
هر کدام از این ذینفعان بسته به اینکه کدام یک از عوامل زیر را در دست دارند اعتبار بیشتری خواهند داشت و هرچه تعداد بیشتری از موارد زیر را در اختیار داشته باشند از اهمیت بالاتری برخوردار خواهند بود.
هر گروهی که میزان بیشتری از این عوامل را در دست داشته باشند یا در یک بخش خیلی کلیدی حضور داشته باشند جزوی از ذینفعان اثرگذار مهم خواهند بود و اصطلاحا میتوانند گرداننده بازی باشند. در یک ماتریس میزان قدرت و میزان علاقه میتوان این گروه ها را مورد بررسی قرارداد و از جایگاه اصلی ذینفعان اثرپذیر، اثرگذار و خطرناک مطلع شد.
حالا که ذینفعان را بصورت خلاصه و خیلی کلی شناختیم باید با ارزش های سازمانی آشنا شویم. ارزشهای سازمان ستون های سازنده اصول اخلاقی یک سازمان را معرفی میکنند، اگر یک شرکت را در نظر بگیرید بنای اصلی شرکت روی زیرساختی از جنس استراتژی و ارزش سازمان تعریف خواهد شد و طبقات بعدی به فروش و مارکتینگ و ... اختصاص پیدا خواهد کرد و هرچه این استراتژی ها و ارزش ها ضعیف تر باشد با اولین اتفاق کل سازمان فروریخته و شرکت باید اعلام ورشکستگی بکند اما هرچه این دو مقوله محکم و استوار باشد میتوان به امید بیشتری برای بزرگتر شدن آن شرکت داشت.
ارزشهای سازمان یک بخش هستهی اصلی داشته و میتواند چند بخش دیگر به مرور زمان پیدا کند، بصورت کلی یک ریشه دارد که راهنمای سازمان بوده و نمیتوان آن را حذف کرد و بعد شاخ و برگ درآروده که هر شاخه را بسته به تجربه میتوان مدیریت کرد و یا بصورت کلی آن را قطع کرد.
ارزشهای هسته اصلی به هیچ عنوان برای مسائل مالی زیرپا گذاشته نمیشوند و برای منافع کوتاه مدت هم تغییر پیدا نمیکنند ( این اصل برای شرکتهایی است که از ارزش سازمان خود و اعتبار سازمان خود مطلع هستند. با فرض همان که ارزش سازمان همان زیرساخت سازمان است با ضربه زدن به آن، شما تمام پایه های ساختمان خود را خراب خواهید کرد) اما ارزشهای محوری شاید.
بصورت کلی ارزش سازمان باید 4 ویژگی داشته باشد:
در ارزش سازمان 3P بسیار مهم خواهد بود
اما پس از تمام این مراحل همیشه چند نکته قید میشود:
ارزش ها را نمی توان به افراد تحمیل کرد بلکه باید همراه آنها به ارزش ها دست یافت.
شروع پایبندي به ارزش ها باید از رأس سازمان صورت بگیرد. بنابراین، این مسئله از سوي مدیران و رهبران قابل تفویض و واگذاري نیست.
هرچه ارزش ها واضح تر، ساده تر و سر راست تر باشد، فهم آن آسانتر و بهتر است. باید اطمینان حاصل کرد که کارکنان حقیقتاً معناي ارزش ها را می فهمند و درك می کنند و نسبت به آن اعتقاد و علاقه دارند.
پیام ارزش ها بایستی با تجمسی که مردم از شرکتتان دارند همسو باشد.
وقتی پیام و ارزش ها را تعیین و مشخص ساختید، نهایت تمام توجه خود را به عملکرد ها و رفتارهاي سازمانی معطوف کنید تا مطمئن شوید که انها با مقاصد اعلام شده ، الویت ها و اهداف جنبی مطابقت دارند یا نه. مانند گفتگو کردن در مورد پیام و ارزش ها از طریق جلسات ، جشن ها ،پوستر ها، بروشورها ،روزنامه ها و غیره.
موفقیت این فرآیند به مدیریت ارشد و رهبران سازمان بستگی تام دارد که حرف و عملشان یکی باشد.
همسوئی با ارزش ها فقط از به مرحله عمل در اوردن ارزش ها به طور مداوم در فعالیت هاي روزانه و اعتقاد و التزام عملی و شخصی به ارزشها به دست می آید.
حالا برگردیم به مساله مدیریت طالبانی
در این شیوه مدیریتی شما ارزش سازمانتان را طوری طراحی کرده اید که ذینفعان اثرپذیر به شدت آسیب خواهند دید و این باعث ایجاد و تشکیل ذینفعان خطرناک خواهد شد( همانطور که در دره پنجشیر احمد مسعود رهبری این گروه را به دست گرفت) شاید در مرحله اول شما سایر ذینفعان اثرگذار را در چهارچوب ارزش سازمان خود تطمیع کنید اما این قضیه تاریخ انقضا خواهد داشت. تاریخ انقضای این سازمان زمانی خواهد بود که ذینفعان اصلی شما منفعت بیشتری از گروه رقیب شما ببرند و این یعنی اتمام امپراطوری سازمان شما. در قضیه افغانستان امروز ذینفعان محتاط ( در اینجا سایر دولتها هستند) هنوز در پیمان اخوت با احمد مسعود یا طالبان تصمیمی اتخاد نکردند به این دلیل که هنوز نمیدانند کدام جبهه برای آنها منفعت مالی بیشتری خواهد داشت اما بصورت مشخص چین و پاکستان از قبل قراردادهای خود را با طالبان امضا کرده بودند اما از ذینفعان خطرناکی چون احمد مسعود به این سرعت آگاهی نداشتند و فکر میکردند که به مرور میتوانند با مخالفان مذاکره کنند و آنها را به لحاظ مالی راضی نگه داشته و همچنان به کار خود ادامه دهند. مدیریت دقیقا در همین بزنگاههای تاریخی است که نشان میدهد به چه میزان حیاتی و مهم است و فکر نکردن به هر بخشی از کسب و کار در سطح بزرگ (تبعات سیاسی و اجتماعی) چقدر میتواند مخرب و ویرانگر باشد. نهایتا اگر سایر دولتها تصمیم بگیرند که احمد مسعود منفعت مالی بیشتری برای آنها خواهد داشت قطع به یقین تمام ذینفعان داخلی افغانستان که هم اکنون در قالب ذینفعان سایه و محتاط هستند به سمت احمد مسعود گردش کرده و طالبان از بین خواهد رفت، هرچند که ناگفته نماند ارزش سازمانی طالبان به شدت مهندسی شده ایجاد شده و بنظر بنده از ذهن طالب اینگونه ارزش سازمانی خلق نخواهد شد و قطع به یقین قدرتهای بزرگتری در این بازی سیاسی دست داشته و دارند.
حالا کمی میخواهیم دقیقتر به این موضوع نگاه کنیم، تا کمی مفهومهای بیان شده را بهتر درک کنیم
در افغانستان امروز ذینفعان متقاضی همان مردم افغانستان هستند فارغ از قومیت و مکان جغرافیایی که دارند ضرورتهایی دارند که از طرف دولت مرکزی باید برطرف شود.
ذینفعان وابسته همان صاحبان مشاغل و صاحبان کسب و کارها هستند که با توجه به شرایط کنونی تعداد زیادی از آنها به دلیل مغایرتهای موجود با ارزش هسته سازمان طالبان از کار بیکار شده اند. از طرفی گروهی دیگر افرادی هستند که در این بین فرآیندهای خرید و فروش با سایر کشورها را تسهیل میکنند و کار و کاسبی خوبی به راه انداخته اند، و نهایتا کارمندان دولت که به دو دسته خانمها و آقایان تقسیم میشود و آقایانی که در حال حاضر مجبور به بازگشت به ادارههایی هستند که مدیرانشان حتی شیوه صحیح نشستن پشت میز را هم بلد نیستند. وزیران انتصابی و مدیران پوششی.
ذینفعان حاکم هسته اصلی گروه طالبان بوده که در سالهای اخیر در کشورهای متعددی زندگی کرده و حتی برخی از آنها فرزندانشان هم در افغانستان حضور ندارند که خود این مقوله باعث ایجاد ذینفعان خطرناک خواهد شد چرا که هسته مرکزی و تصمیم گیرنده سازمان به ارزشهای خود پایبند نیستند، از طرفی حجاب اصلیترین دغدغه این گروه است و از طرف دیگر دختران رهبران این سازمان در کشورهایی نظیر آمریکا و کانادا و سوئد بدون حجاب در حال زندگی هستند.
ذینفعان ساکت هم در اینجا سازمانهای جهانی حقوق بشری هستند که قدرت نفوذ و مداخله را دارند اما به دلایلی تمایلی برای اینکار ندارند و دخالتی هم در کار طالبان نمیکنند به جز اینکه گهگاهی نامه ای از طرف دبیر سازمان بین الملل خوانده میشود که هیچ ویژگی خاصی هم ندارد.
ذینفعان محتاط به دو گروه تقسیم میشوند، گروه اول جبهههای مقاومتی درون افغانستان هستند که از ترس قدرت طالبان و همدستی آنها با پاکستان هیچ اقدامی علیه طالبان انجام نمیدهند و گروه دوم کشورهای پرقدرت که توان مقابله با طالبان را دارند اما به دلیل اینکه طالبان به سرعت توانسته کابل را تصرف کند در حال بررسی ریسکها و ارزشهایی هستند که میتوانند از دست بدهند یا به دست بیاورند و هنوز موضع خود در مورد طالبان را بصورت شفاف بیان نمیکنند، گاهی طالبان را به رسمیت نمیشناسند و گاهی از تغییر طالبان صحبت میکنند و همه اینها نشان دهنده مذاکرات پشت پردهای است که این کشورها در راستای سود حداکثری خود با طالبان و همچنین گروه احمد مسعود دارند.
وقت آن رسیده که قدرت هرکدام از این گروهها را براساس موارد تاثیرگذار مورد بررسی قراردهیم.
در جدول بالا همانطور که ملاحظه میکنید مردم و وابستگان همچنین ذینفعان خطرناک گرداننده اصلی این بازی نیستند بلکه طالبان و دیگر کشورها از اهمیت بیشتری برخوردارند ولی قدرت ذینفعان خطرناک هم خیلی پایین نیست بلکه این پتانسیل وجود دارد که گردش سیاسی از سمت طالبان به سمت احمد مسعود صورت بگیرد اما باید در مرحله، اول ذینفعان محتاط و ساکت زد و بندهای سیاسی خود را انجام داده و متوجه شوند که کدام یکی از این دو گروه برای آنها از اهمیت بیشتری برخوردار خواهد بود و سود بیشتری برایشان ایجاد خواهد کرد.
حالا برویم سراغ مسائل ارزش ها و نکاتی که در راستای ارزش هسته مرکزی طالبان قرار گرفته است.
یک کشور اسلامی با تفاسیری خودخواسته از اسلام نظیر درس نخواندن دختران، کارنکردن دختران، اعدام، قتل در راه خدا و به تازگی کوتاه کردن ریش هم بعنوان جرم حساب میشود. اما شعار اصلی این افراد که شعار سازمانی باشد چیست؟
زمین باید از کافران پاک شده و فقط مسلمانان باقی بمانند. این شعار به تمام افراد اجازه میدهد هرکسی که مسلمان نیست را به قتل برسانند و زن و بچه اورا به عنوان برده در اختیار بگیرند. این تحجر قطع به یقین باعث ایجاد جنگهای صلیبی دو نخواهد شد اما باید دید در منطقه چه اتفاقاتی را رقم خواهد زد، بر این اساس زندگی برای ذینفعان متقاضی و وابسته، برخی از ذینفعان وابسته نه همه آنها، به شدت دشوار خواهد شد، (برای برخی دیگر آسان خواهد شد) و به همین دلیل به سه گروه تقسیم شده اند. گروه اول همانهایی که بالاجبار میمانند و قوانین جدید را رعایت میکنند، گروه دوم مهاجرین و گروه سوم افرادی که وارد گروههای مقاومت نظیر پنجشیر میشوند. اما برای دیگر ذینفعان این مساله نه تنها بد نیست بلکه باعث خوشحالی آنها هم خواهد شد. برای مثال طالبان پیش از این نیز سفیران ایران را کشتهاند و ترسی از جنگ با ایران ندارند هرچند که در سالهای اخیر ایران نیز یکی از بازیگران اصلی مسائل خاورمیانه بوده است اما عربستان و کشورهای حوزه خلیج فارس از حضور یک گروه وحشی در کنار مرزهای ایران استقبال خواهند کرد، اسرائیل هم به همین صورت. موضوع دقیقا اینجاست که ذینفعان ساکت و محتاط (سازمانهای بینالمللی، آمریکا، روسیه، چین، ایران، پاکستان، هند و اروپا) کدام مهره را برای بازی خود انتخاب کنند، اگر این مهره طالبان باشد در اینصورت طالبان تا زمانی که مفید باشد در راس قدرت خواهد ماند و اگر مفید نباشد قدرت خود را از دست خواهد داد و قدرت به گروه ذینفعان خطرناک اهدا میشود.
با توجه به ارزش های سازمانی و غیر قابل تغییر بودن آنها همانطور که میبینید طالبان نمیتواند خود را از وحشیگری جدا کند و در واقع خود طالبان شاید به ظاهر ذینفع حاکم باشد اما در باطن قضیه مشخص است که طالبان خود یک ذینفع وابسته است و بازیگردان های اصلی ذینفعان ساکت و محتاط هستند.
در این بخش با توجه به جدولی که رسم شد شما میتوانید به راحتی ببینید که اهمیت مدیریت به چه میزان حیاتی و مهم است. اگر طالبان با پافشاری روی ارزشهای خود بخواهد حکومت کند و قصد نداشته باشد که سر تعظیم در مقابل قدرتهای جهان فرود بیاورد قطع به یقین اتفاقی که 20 سال پیش رخ داد تکرار خواهد شد و طالبان حالا جایگاه خود را میدانند اما اینکه گروه متقاضی تا چه اندازه با این وحشیگریها همراستا و هم مسیر باشند خود مساله دیگریست که خطر اصلی برای طالبان به حساب میآید.
اصلی ترین گروه، گروه ذینفعان اثرپذیر هستند، شما اگر این دسته از ذینفعان را از دست ندهید دیگر ذینفعان شما برای دسترسی به مخاطبان شما حتما مدلهای همکاری مناسبی را با شما در پیش خواهند گرفت.