sadeghhp
sadeghhp
خواندن ۲۹ دقیقه·۱ سال پیش

خداحافظ آفریقا - قسمت اول

خدا حافظ آفریقا

برنامه ای از اسماعیل میرفخرایی

با حضور دکتر حامد وحدتی نسب دیرین انسان شناس

دوستان عزیز سلام عرض می کنم من قبل از اینکه وارد مباحثی بشیم و مسئله آفریقا و انسان و اینا رو مطرح کنیم اصلا میخوام به شما بگم که چرا ما گرفتیم اینجا نشستیم واقعا اینو دارم میگم که ما که نه دنبال پز ندم پول هستیم نه چیزی ولی یه حرف

های داریم بزنیم که دل او میخای آدمای بیشتری گوش بکنه من داشتم راجع به این چیزا گلایه می کردم که چرا ما نمیتونیم اینو برسونیم دوستم و کارگردان و تهیه کننده برنامه آقای صفاریان پور به من گفت بیا اینجا بشین با دوست مشترک مو حامل دکتر حامد صحبت

پر کنی چون انسان شناس بیولوژیست و کتاب تونو به من دادی خوندم و این ها ما در یک کافه ای در خیابان دولت همدیگر را دیدیم و آقای دکتر احمد من میگم دکتر حامد اشکال نداره خواهش میکرد منو پسندیدند و گفتم باید دنبال راه توهین وقت من از خودم گ

گله دارم که ما چکار کردیم که شما منو پسندی این رابطهی فردی صفاریان پور هم که میه گی من تهیه کننده ام و درگیر کننده است ما دچار آورده تو استودیو واقعا دارم میگم ببین کسی که داره این پاد کست گوش میکنه باید متوجه باشید دقیقا ما همون پشت صحنه را داریم میاریم روی صحنه چی شد

عیبهای نیست ولی نکته اساسی اینه که من دلم میخواد با شما صحبت کنم و دلخوری های خودم را به عنوان یک انسانی که اسمم و گذاشتن انسان ولی وقتی من میمونه رو می بینم به شون بر نخوره آدمای دیگه من از میمونه در حقیقت ناراحت خجالت می کشم یه جوری که چ

چرا اون میموند ولی داره منقرض میشه من انسان شدم ظاهرا و آینه و ما از آفریقا بلند شدیم این طور که میگن رنگ مون عوض شده حال مون عوض شده بدیع دمو میخواد دموکراسی صادر کنه یه دم میخوان دیکتاتوری و تعصبات قدیم رو ببرن یه جای دیگه بد در جهان

جهان دعواس من میخوام واقعیت و واقعیت انسان هام جان دکتر جان ما کی است اولا درود بر شما من باعث افتخارم هستش که با شما صحبت کنم تمام فرمایشاتی که انجام دادین واقعا باید بگم از سوی من بوده است و همین طور که قبل از این پادکستی با همدیگه صحبت میکرد

کردیم جنب می فخرایی عزیز شما یک روز مدل برای نسل من بودین و ما هم اما خدا تعریف باور کنی یعنی عین واقعیت

برگرفته از

اما در مورد انسان خوب و همون طور که خودتونم میدونید ما قراره در مورد این صحبت بکنیم که داستان این انسان شدن ما از کجا شروع شد چرا پر رو شدی و دقیقا چی شد که ما به این حالت رسیدیم اون حسی که الان داریم که خود مون ما

مالک زمین و زمان تجسم می کنیم داریم محیط زیست مون رو از بین می بریم و این طفره اونی که به ما دست داده که یک تلنگور هایی مثل کرونا و اینا بعضی وقت ها ما را به خود مون میاره که مثل اینکه همچنان اون قدرت مویش را هم نداریم و هنوز طبیعت میتونه یه جاهایی اگر

که بخواد خشم خودش رو نشون بده بگیره و لی مون بکنه ولی عه فرمایش شما کاملا درسته داستان از اینجا هستش که این تفرعن ما از کجا اومد مایی که اجداد مون سیاهپوست بوده اند از آفریقا خارج شده اند سراسر دنیا پخش شده اند و برای

میلیون ها سال خیلی هم تفاوتی با بقیه نخستی ها و پرایمری هایی که جاهای دیگه زندگی میکردن نداشتیم یعنی به راحتی توسط طبیعت کنترل می شدیم از خود مون دفاع خاصی نمیتونستیم بکنیم غذایی جمع آوری می کردیم شکاری می کردیم شب می رفتیم تو یه جای دور هم

جمع می شدیم آتشی روشن می کردیم تا فردا و فردا های بدتر و آنچه ببخشید یکم ضعیفه و وسیله ارتباطی ما شادی طبلی بوده که میزدن دشمن در این امروزی نبوده نهایتا یا مثلا آتش و دودی که درست میکردن و این داستان اینکه

ما این گونه هوش شتاب گرفته ایم و رسیدیم به جایی که الان منو شما ایستادیم و هر دو مون به یک چیز مشترک داریم و اون اینه که ناراحتی اول انسان بودن خود مون به نوعی ناراحت من که خیلی ناراحت منم مثل شما خیلی نا شکری و اینا رو بذار کنار من میگم من آقا از این درخت خجالت می کشم داره فوتسال

نتیجه را انجام می دهد کاری هم نداره من انقدر پر رو از خود مو دارم میگم میگم که بد همزمان می بینم آدمایی مثل من تو قایق ها توی دریا ها غرق میشم میخوام مهاجرت کند پس اجداد من چه جوری مهاجرت کردند من چیه من نوعی نویا نزنید حالا های شنونده گرامی

این آقا کی می گوید چون بعضی ها بلکه از قدیم نمیشه زندگی آقا چه می گوید حالا بفرمایید یک توضیح مختصری اول بد بودم برای شنونده گان مون که مقداری با فضا آشنا تر بشن در مورد علمی به نام دیرین انسان شناسی یا بهش حتی میگن انسان شناسی پیش

از تاریخ چیکار می کنی ماها ماها همونایی هستیم که این سنگواره های انسان ها و اجداد انسان ها را پیدا می کنیم از نقاط مختلف دنیا مثل کاووش های باستان شناسی منطقی را انتخاب می کنیم ممکنه قاری باشه کنار رودخانه ای باشه دریاچه خوشحالی از ریشه تن داری صحبت دقیقا

لیست اصلی دقیقا بر اساس یک سری شواهد و مدارک میریم اونجا خورده سنگواره ها و این تیکه های این پازل رو ما جمع آوری می کنیم سرهم بندی می کنیم و اون وقت وقتی که دوستان برن توی موتور جستجوگر گوگل مثلا وقتی می زنند انسان نئاندرتال

چهل و یک جمجمه خاصی رو به شون نشون میده یا حتی بازسازی های صورتش رو میبینن اون جمجمه ماه عسل در واقع تخصص کسانی است که رفتن خورده هاش را از زیر زمین کشیدن بیرون سر همش کرده اند ابزار سنگی هایی که کنار دستش بوده رو پیدا کرده اند

خرده های بقایای جانورانی که میخورده رو پیدا کرده اند و از همهی اینها به چی رسیده اند به این رسیده که این از اینجا به اون آدمه رسیدم ولی سوال من اینه که با باستان شناسی که فرق داره تنها فرقش اینه که باستان شناسی فقط و فقط دنبال موادی هستش که انسان از خو

خودش به جای گذاشته مثل ابزار سنگ مثل هر اشیایی که انسان ساخته دیرین انسان شناسی به دنبال اون سنگواره های انسانی به من بفرمایید که از کجا فهمیدی که این سنگی که نوکش تیز طبیعی نیست خب این خیلی سوال خوبیه باور میکنین آقای میفهمه یه گرامی که شاه

از خیلی از کسانی که باستان شناسی هم خوندن نتونن تشخیص بدن اینا یعنی یک بخشی از حرفه ماست حالا میخوام یه مثالی به ذهنت نه من آدم حرفه ای تو موبایل هستند و میدونم شما هم هیچ اثر بدمه دقیقا ولی نسل جوان جدیدی که الان زندگی می کنند میدونین که این مبل

فایل ها به سیستم تنفسی شون وصله و اگر از شون پنج دقیقه موبایل و بگیری ممکنه که تنفسی شون قهوه

اینها موبایل ها را با نگاه کردن به یک گوشی موبایل به شما میگن این چه مارکی فرمال چه کمپانی و چه سوالی ساخته شده بله یه سری خصوصیات و ویژگیهایی رو توش تشخیص می که طبیعتا من و شما نمیتونین تشخیص درست ابزار سنگی آن برای ما همین طور

هستند یک سری ویژگیهایی روی بدنش وجود داره که ماهایی که تخصص مونین هست با نگاه کردن بهش میگیم آهان این راز هم دست ساز و همین که مربوط میشه به یک دوره زمانی خاصی نکرد ولی ما می توانیم از روی حالا شکلش کشیده گیش اون

خرده کاریهایی که روی لبه هاش انجام شد این کارو می کنی ببخشید حرفه دقت هاشمی به چه درد میخوره برای انسان امروزی خوب این ما یه نکته ای داره این هستش که یکی از چیزایی که انسان امروزی خیلی خیلی به خودش غرق شده فناوری و تکنولوژی است

من فکر می کنم شما با من هم نظر باشید که اگر فناوری و تکنولوژی را از انسان امروزی بگیریم دوباره همون انسان غارنشین میشیم یعنی چیزی برا مون آنچنان نمیمونه ما یکی از مواردی که خیلی پذیرش امیری فناوری و تکنولوژی هست شروع این فناوری و تکنولوژی از همین ابزار سنگی و یعنی تکنولوژی زود تر از علم آمد

دی ما اگر علم را به عنوان مثلا علم دکارتی اگه شما معلولین هست بله خیلی خیلی زود تر از اول انسان مثل اون فیلم مال کوبریک را شماره دو هزار و یک ادیسه فضایی بله اون مطلبی بسیار زیبایی داره که تکه استخوان پرت میکنه و علاوه بر تبدیل به اون فضاپیما تکنولوژی در

این اشل زود تر آمده قبل از اینکه مغز ما بخواد خیلی خیلی بزرگ بشه حتی قبل از اینکه ریخت و قیافه اجداد ما هیچ گونه شباهت خاصی به ماها هم داشته باشه و بیشتر شکل میمون ها هم بوده اند دارم صحبت سه و نیم میلیون سال پیش را می کنم توی شهر و آفریقا قضیه درون موقع اینها ابزار سنگی

ابزار سنگی را درست میکردن شما ممکنه پرسید برای چی ابزار سنگی درست میکرد انجام خواسته بخوره با اون یکی دعوا کنه برای دعوا بوده میدونی تو سه ونیم میلیون سال پیش این موجودات شکارچی های زبردستی نبودند قد و قامت کوچکی داشتند نزدیک یک متر بر همه چیز خوار بودن لاشه خواری

میکردن برتری شون توی گروه شون بوده یعنی اگر میخاستن برن شکار یک ما و از دست شون دربیارند پنجاه شصت نفری با پرتاب کردن سنگ و چوب و استخوان این کار را انجام می دادند تک نفری خود شون موردی شکار وارد می شدند چون یه موجود بی دفاع یک متری چهل

کیلویی بوده و هیچ قدرت خاصی او باشد این جمع با جمع مسند شیراک با هم میرن شکار فرق میکرده خیلی خیلی فرق میکرده اینا اون ارگانی ریکشن خاص شکار کردن و علی دایی

گشتند طبقه بندی شده خیلی ریاست توی سه ونیم میلیون سال پیش اونی که زورش بیشتر بوده و دور تر بوده احتمالا زورگویی میکرده غذای بهتری میگرفته خب همین جا با شیره و مجموعه شیراک میرن دنبال بیچاره ابوا فرق داشتن صد در صد یا شیر ها شکار

کیان حرفه ای هستند اینا شکارچی حرفه ای نبودن احمق سینا بیشتر لاشه خواری می کردند میخوام برسم به اون ابزار سنگی یه زمانی که میخای بیا در یک لاشایی استفاده بکنه باید وایسه تا اون شکارچی های بزرگتر غذا شونو بخورن و برن یک بخشهایی از شکار مونده که شیر

وی نتونسته بخوره های گوشت که روی پوست چسبیده هنوز یا اون مغز درون جمجمه گاومیش که دندون شیر نمیتونه اون جمجمه با اون ضخامت خرد میکند حالا اگر این موجوداتی که ما داریم صحبت می کنیم این اجداد سه و نیم میلیون ساله ما بیانگر تیک

چه سنگ و لب پر بکنند و ازش استفاده بکنند برای خراش دادن پوست و اون تیکه های گوشت را از روش بردارند برای شکستن مغز استخوان که برن اون مغز استخوان معروفی که ماها شاید یاد مون باشه که مادر و مادربزرگ ها مون به عنوان قلم

فیلم پر پروتئین اونو در بیارن یا اون گل به سنگ رو بردارند و باهاش بزنن جمجمه اون گاو میش و باز بکنند و یک مغز بزرگ غنی از پروتئین رو بهش برسن این ابزار سنگی این جاها بهش کمک میکرده یعنی شروع بکارگیری تکنولوژی چیزی را بسازد

یزد در محیط تعقیب رو ایجاد بکنه بر میگرده به زمانی که هنوز ما ریخت و قیافه مون خیلی شکل انسان نشده از اون زمان هستش دنبال راه میریم چارپای روی دوپا راه می رفتند روی دو پا راه رفتن از حول و حوش شیش و نیم میلیون سال پیش شواهدش هست دومم داریم یا نه دیگه خیلی وقته

که دیگه اینها دوم شونو از دست داده اند و اجداد ما در نه میلیون سال پیش از اجداد شامپانزه ها جدا شده اند یه نکته خیلی مهمی هستش اینجا شاید بد نباشه

زیور یه بد فهمی وجود داره در مورد این داستان حالا لوشن تکامل دگرگشت برگشت هرچی که اسمشو میخوایم بذاریم که میگن اینها معتقدند که ما از اجداد مون شامپانزه بودند نه اجداد ما شامپانزه نبوده شامپانزه ها و اجداد ما نه میلیون

سال پیش از همدیگر جدا شده اند تحت اثر لیدیه شنی بوده

طرز تهیه ژله جهش ژنتیکی بود یعنی یک یک جامعه در نه میلیون سال پیش در آفریقا زندگی میکرده که از نظر ریخت و قیافه اگر نگاهش بکنیم خیلی شوکه میمون بودند

پیش بینی های اونجوری و خیلی شیکه میبره خیلی شکل میمون یک جهش ژنتیکی رخ میده اینجا و به برخی از اینها اجازه میده که به روی دو پا شون راه برن قبلش مثل میمون و شامپانزه همون حرکتی شامپانزه روی مچ دستش انجام میدن انجام می دادند

اون گروهی که نتونستن روی دو پا شون راه برن به یک خط خودشان ادامه دادند تا رسیدن به شامپانزه ها شایا اندازی بله اون گروهی که در نه میلیون سال پیش توانستند به روی دو پا شون وایسا و این آناتومی و این فرم لگن به شون اجازه داد که راحت روی دو پا را برود

رن طبیعت اینها را به مسیر دیگری هدایت کرد اون وقت مغزه شونم همون مسیر دیگر عوض شد دقیقا مای یکی از چیزهایی که ما الگو داریم توی این مسیر بزرگ شدن مغز یعنی از این هشت نه میلیون سال پیش تا برسیم به خود مون بزرگ شدن من

مغز کوچک شدن فکی کوچک شدن دندون هاش اینا با هی موتاسیون های کوچیک اتفاق افتاده یعنی جهش ژنتیکی یا اینکه شرایط محیطی و ابدی ژنتیک و این حرف ها سبب شده تلفیقی از همه شون یعنی عه جهش ها شما خیلی بهتر از من میدونید که همواره رخ می دهد بله بله

و برای ما تنوع ایجاد میکنه بله همون چیزی که حالا فرنگی ها بهش میگن برگشتن برایش بله

حالا اینجا محیط مییاد وارد عمل میشه اگر ما در یک محیط ثابت باشیم که هیچ گونه تغییری نخواهد بکنه نیاز هایم که محیط فراهم میکنه ولی یا میخواد نیازهای ثابتی بنابراین جهش هایی که دارم به وجود میان سیوری کار خاصی نمی توانند انجام بدم اما اگر

تو یک محیطی باشیم که این محیط مدام در حال تغییر باشه مدام میزان دما بالا و پایین بره خشکسالی های شدید از بین رفتن دریاچه ها به وجود آمدن دریاچه ها آثار یخبندان این تنوع محیطی یعنی محیط را مثل یک آدم مو

وی در نظر بگیریم که هر لحظه یه چیزی میخوام این بحث بین لامارک و داروین نیز دقیقا همین طوره من بگم لامارک زیاد اعتقاد نداشته که حالا مثلا این دهند در همهی انواع تغییر میکنه ولی داروین اومد گفت تغییر مکان

مثال معروف لامارک داستان همون گردن زرافه زرافه میگفتش که زرافه ها علف روی زمین کم شد گردن شونه کشیدن و بر گردن شون بلند شد یعنی لامارک احساس میکرد بین آنچه که محیط میخاد و آنچه که موجودات بهش پاسخ میدن یک رابطه یک به یک مرغ درست ولی خب ما الان می

نیم که همچین چیزی نیست مثال خیلی معروفش دور و بر خود مون می بینیم و خانم ها یا آقایونی که میرن و در صورت شون عمل های جراحی خیلی زیادی انجام میدن و هم خود شون میدونن هم ماها میدونیم که فرزندانشان با این عمل های جراحی که اینها کردنش ربطی ندارد

بنابراین تا ژن تغییر نکنه کله نمیشه بنابراین صفات اکتسابی عرفی نمی شود لامارک فکر میکرد که ارثی می یابد نشر نمی شود حالا داوین چه جوری گردن زرافه را توضیح داد ولی هر ما میدونیم که زرافه گردن کوتاه بودند و برگردان بلند شدم

<sil>

اتفاقی که افتاده ای بوده که در میان این زرافه های گردن کوتاه جهش های ژنتیکی رخ داده و زرافه های گردن بلندی آن به وجود آمدن حالا آیا این گردن بلند براش داره کار خاصی را انجام میده براش داره چیزی را فراهم میکنه که اون گرداند کوتاه ها ندارند سوال مهر

مهم اینجاست در یک حالتی که علف روی زمین فراوان نه کار خاصی براش نمیکنه اتفاقا زندگیشو سخت ترم میکند پس گردن بلند ها حذف می شود یعنی چه بسا که بار ها و بار ها این جهش ژنتیکی گردن بلند در زرافه ها رخ داده ولی نمونده خوب الان که گردن بلند آنهم زمانی که

که محیط جوری تعبیر کرده که این گردن بلند به دردش خورده ده مونده و تولید مثل گالری کرده حالا یه نکته دیگه هم در مورد این گردن بلند زرافه بد نیست بگم اونایی که درست اوولوشن متوجه نمیشن میگن که ببین اینکه بخواد گردن زرافه بلند شعر یعنی

بر ستون فقراتش بلند شه ماهیچه هاش بلند شن گردش خون و بربر بعد شما داری میه گی جهش جهش هم تصادفی خوب حاصل ضرب اینکه این احتمالات به خاطر رخ بده خیلی خیلی پایینه اینان کسانی اینو میگن که درست ژنتیک را متوجه نشدن تمام اون پچ

پکیج ژنتیکی که منجر می شود که عضلات ستون فقرات و سیستم گردش خون بیان و بلند بشن با یک جایگاه ژنی کنترل می شود عکس زنی یک تعبیر در یک جایگاه ژنی به شما یک گردن چند برابر را می که شامل گوارش و دستگاه چی

همه چیش بنابراین این ناشی از حاصل ضرب تصادف های کور نیست بلکه عملا من برای اینکه شعارم اذیت نکنم و یه دفه تاریخ رو ول نکن بیا امروز من بر می گردم سر گله خودم این آقای میر فخرابی که شما می گفتی که الانم از خودش دلخوره

که چرا من از شامپانزه عقب افتادم نه فکر نکنین دارم خود شیرینی می کنم نه به شنونده میگم من واقعا از شامپانزه عقب افتادن از بسیاری از موارد در زندگی اجتماعی کدو شامپانزه میاد ماشینی که با خال جوش درست شده بخرید بندازه تو جاده خودشو بکشه من

اینو دارم میگم من چی شد که آنقدر نادان شدم که رفتم گول خوردن ماشینی خریدم سوار شدم تو جاده با صد و هشتاد کیلومتر میرم این خارجی ها اصلا وام گیری شامپانزه این کار نمیکنه خب چی شده که منع شده حالا می فخاری رو بذار کنار

واقعا بگویم بله سوال شما در مورد کل انسانیت بله که خب ببینید عه یک جاهایی من احساس می کنم که اگر ما برگردیم با همدیگه و این داستان اینکه ما چگونه ما شدیم از منظر انسان شدن رو پله به پله

الو متوجه اون پیچهایی میشیم که اون پیچ ها منجر به این توهم ذهنی ما شش مواد نامیرایی ببینید مو ها الان داریم توی قرن بیست بیست سال بیست بیست و دو هزار و چهارصد یک خورشیدی خود مون دور و مون نگاه کنید

افراد یه جوری زندگی می کنند انگار قراره شصت هزار سال روی کره زمین آب شهری ناف و یه جوری پس انداز می کنند یه جوری برنامه ریزی می کنند و اصلا و ابدا انگار نه انگار که ما در همین لحظه ممکن بمیریم بله با تموم میشیم

این چی شد که ما این توهم توی ذهن ما را

حزب قضیه دقیقا و به بریم حالا تاریخ و انسان بریم جلو ولی این یک فکر غلطی که مرگ به بابا تو چیزایی دینی هم اومده دیگه مرگ بغل دست مون چرا من قول می زنم ساختمانی میسازن که بقیه رو بندازم بکشم یا امثال آن آقای که لوله توپش او

میزنه مردم بدبخت انسانهای دیگر آمریکا شد چرا فکر نمی کنم خودش فردا میمیره حالا این آیسی جوشن خوبه بد فلات آخه چی میه گی ما بی یه بخشیش هم قبل از اینکه حالا ما اونو مفصل خواهیم رسید

چگونه

من بله یه جوری ما داریم تیزر برنامه را

چیارو صاحبکار ماهاست که تیزر دربیاره

یه بخشیش هم داستان تولید مثل حالا چرا

این طبیعت یا این انتخاب طبیعی مکار او پشت همه چی قایم شده و فقط و فقط از ما یه چیز میخواد زیاد شد زیاد شد زیاد شد خوب زمانی که من بخوام مدام به مرگ فکر بکنم به مرگ خودم که فکر می کنیم اما در میان م

ماه ها کم و زیاد داره بله عموما هم اگر نگاه کرده باشید اندیشمندان و فلاسفه و اونهایی که عمیق تر هستند در موضوع بیشتر به مرگ خود شون فکر می کنم اصلا نمی ترسد و سطحی طرح ها کمتر به این موضوع بر حالت ربطش به انتخاب طبیعی چیه اگه قرار

باشه من حامد وحدتی نسب صبح تا شب به این فکر بکنم که قراره بمیرم هیچ کاری نمی کنیم اساسا اون رای و اون نیروی زیاد شدنم را از دست میدم انتخاب طبیعی جوری هورمون های ما رو برای ما شتاب کرده که بلافاصله این رو فراموش بکنیم

به لذت های پیرامونی مون نگاه بکنیم همیشه ما داریم دم خود مون رو فراموش می کنیم بله و این هورمونهایی که در مترشحه میشه همش داره میگه مرگ برای تو نیست مرگ برای تو نیست ولش کن تا میریم سر قبر و روزه میخونیم و گریه می کنی برمی گردد باید ببینیم چلوکباب بخوریم دقیقا

چند بار ها و بار ها ما در تشیع عزیزانمون دوستانمون شرکت کردیم اثری که اون تشیع و ما داشته بسته به اینکه اون فرد چقدر با ما نزدیک بوده بین چند ساعت تا چند روز هم ماکسیمم چند ماه بوده شما نگاه کنید بالاخره انتخاب یاد دو مرتبه میاد شما رو برمیگردونه توی اون ریل میزد

آره فرا موشش کن البته مادری و اینایی که مثل مادری که بچه اش کشته میشه خیلی دیر برمی گشت رو ما هستند بله ما وقتی صحبت تروما را می کنی ممکنه هرگز بر برنگردن هرگز برنده ولی مرگهایی که پیرامون خودمان همین الان که من با شما شریک ما این طوری شدیم که به من از مرگ

دور بشی به انتخاب طبیعی انتخاب طبیعی این اطراف سلکشن جوری ماهارو انتخاب کرده از اجداد ما را انتخاب کرده که اونایی بمونن که بتونن سریع اینو فراموش به کجا میخواد ما رو ببره این انتخایات شو زیاد شد فقط زیاد شد تولیدمثل کن زیاد شد

فقط ویا همین براش مهمه به قول شوپنهاور میگه اصن برای طبیعت اهمیتی نداره که شما از زندگیت راضی هستی یا نیستی لذت می بری یا نمی بری خوشحالی یا ناراحتی فقط تولید مسکن و زیاد شد حالا مشکل ما کجا فقه میفهم

را گرفت مشکل ما اینه که ما به این آگاهیم ولی نمیتونیم ولی کاریش نمیتونی بکنی ما به این کلک انتخاب طبیعی آگاه شدی همه مون نشد نه همه مون هدف این برنامه که همه رو

حکم حذف هدف مون اینه که آگاه بکنیم ما یک دانستنی توی ذهن مون بر اثر انقلاب شناختی که در این روند صحبت خواهیم کرد در موردش مفصل یک دانستنی دور ذهن مون شکل گرفته که هم میدونم خودم چی ام هم از روی علم و ساینا ساینا فهمیدم از کجا اومدم

هم حالا چه بخواهیم از منظر فلسفی نگاهش بکنیم چه از منظر علمی به انگاره هایی داریم که قراره کجا برم هیچ موجودی روی کره زمین این نوع تفکر رو نداره ینی من سر کلاسم به عنوان شوخی میگم میگم شما هیچ وقت نمی بینیم که مثلا یه سگ یه دونه سیگار پنجاه و هفت دیگر به دهنش باشه بعد بگو چی شد

دی میگه که دوستم مرد منم قراره بمیرم آره یعنی اون آگاهی به مرگ خودش نداره آگاهی به جایگاه خودش در طبیعت نداره ما به همهی اینها آگاهیم ما میدونیم که می میریم و همین فکرو خود مون نمیاریم اگه بخواهیم به روی خود مون مدام بیاریم دیگه نمیتونیم زندگی بکنیم

و تربیت اینو از ما نمیخاد میه تو باید زندگی بکنی تو باید تولیدمثل بکنی تو باید نسل رو ادامه بدید تا باید زیاد بشی اگه بخوای سفره شب به این فکر بکنی که من قهر من بمیرم من بمیرم من بمیرم تو به درد من نمی خوری بن خاطرم است که دقیقا مطابق با فرمایش شما اون درصدی از جامعه که به این موضوع می اندیشد

قند خیلی کمن بله و اگرم خیلی زیاد بهش فکر بکنیم دچار دپرشن میشیم میریم دکتر به مون جا قول میده کوچولویی که همان هورمون ها را دوباره فعال بکن خوشحال بشیم و به این مردم دیگه فکر نکنیم و و منم همین جوری بگم که من اسماعیلی فخرایی برنامه ساز زمانای قدیم دارم

با حامد عزیزم دکتر انسان شناسی و دیرینه شناسی و اینا رو با هم میریم جلو بلکه منو یه خورده به زندگی امیدوار تر کند

ببینید من زمانی که با کسی برخورد می کنند و به من میگه فلان صحبتی که شما فلانجا کردید فلان نوشتهی شما باعث شد که من در فلان نقطه از زندگیم یک تصمیمی بگیرم یک مسیرم تغییر بکنه من و شما این دقیقا میتونیم حس بکنی من اون لحظه

یک خوشحالی بهم دست میده که انگار تمام خستگیم در میرفت و من میخام اینو خیلی صادقانه به شما بگم که شما برای ده ها هزار نفر این کارو کردید و اگه قراره خستگی تون بره واقعا حق بتونه

ولی مخاطب فکر نکن ماده نود و هفت

باور کنید من حامل و الان دفعه دوم در نام یعنی دکتر عزیز است کتابات و دیدم حقیقت ذوق کردم پارینه سنگی که خوندم یه شب تا صبح بیدار مضاربه حالا بریم صحبت آدم بله خب عه ما از این شروع کردیم داستان رو که یه تیزر کلی

مریم یه جاهایی هم برای اینکه ذهنا را کنجکاو بکنیم یه تلنگر های بیشتری زدیم یعنی در موردش صحبت خواهیم کرد که این انقلاب شناختی از کی شروع شد

عه اینی که من کی ام من اینجا چکار می کنم و از ابتدای امر نداشتن این اجداد ما و بسیار بسیار شبیه همین نخستی های دیگر و پیمان های دیگری زندگی می کردند اگر بخواهیم یه دونه تو زمان بریم عقب دو مرتبه بیاین سر اون دوراهی کذایی وایسیم همون دوراهی که

که باعث شد که یک راه بره به سمت اینکه بیاد در نهایت بعد از هشت نه میلیون سال ما انسان ها پدیدار بشیم و آن طرف راه رفت به سمت اینکه شامپانزه ها و بنابه ها به وجود اومدن و عرض کردم که نکتهی کلیدی آن توانایی ایستادن بر روی دو

سمپاد به فکر کار نظر هنوز نه هنوز سگ تغییر آنچنانی نکرده مغز هنوز بزرگ نشده مجبور شون یک سوم مغز ما بوده مغز ما یه چیزو بین هزار و چهارصد و پنجاه تا هزار و پانصد و پنجاه سانتی متر مکعب یعنی یک و چهاردهم را یک و نیم کیلو مغز انسان امروزی هستش ما داریم

در مورد موجودات صحبت می کنیم که مغز شون یک سوم این اندازه بوده یعنی حول و حوش چهارصد کیفی پونصد کیفی بوده قد و قامت شونم همون طور که عرض کردم کوتاه بود حول و حوش یک متر بودن وزن کمی هم داشتن ریخت و قیافه او صورتشو اگر نگاه بکنید مثلا یکی از نمونه هاش ساحل را پوست

چادر زیست اسمش هست اسم علمی شه حالا میتونن برن دوستان تو موتور گوگل جست و جو بکنند هم جمجمه اش میاد هم با سازیش اینو خیلی شکل میمون بودند اما روی دو پا راه می رفتم اما سوالی که اینجا پیش میاد اینه این دو پا را رفتنه چه خوبی داشت که طبیعت نگرش داشت

چه بهینه گی رو براش فراهم آورده بود دورنگری داشتی میتونسته فواصل دور رو ببینه از اون طرفی دی میگم میتونسته هم دیده بشه توسط شکارچی امیر کتم همین کارو می میکنه دقیقا دقیقا همین کار یعنی بلند شه بر روی دو پا هاش و تو دور تر رو ببینه

اما چند تا چیز دیگه خیلی مهمی هم داشته دست ها اکبر یعنی اینکه شما بخواین به جای اینکه از دست تون به عنوان یک نیروی راه رونده استفاده بکنید دست باز دارید و به عنوان اینکه میتونید حمل بکنید هم اشیا را حمل بکنید و هم با این دستهای های

این خاصیت هم دارند همه شون که شخص در برابر چهار انگشت قرار میگیره بله و این گیرنده گی بتونه چیز ها را از هم جدا بکن بتونه چیزی رو بسازه بتونه دو تفنگ و به همدیگه به زمانی نقشه طبیعت بوده این طور شده اتفاق بودی یک اتفاق بوده یعنی اتفاقی که در نهایت

این در واقع به قول فرنگی ها میگن شاید فکرش بوده این اتفاق اتفاق افتاده و همه نخستی ها شست شان در برابر چهار انگشت قرار میگیره حتی اونایی که روده را حرکت می کنند لازمه اینکه بخواد درخت را بگیره اینه که این حالت بتونه انجام بده بنابراین این گیرایی چهار برابر یک روح همه نخستی ها را

های مترو هست منتها اینکه شما نخواهید از دست تون استفاده بکنیم برای راه رفتن بله شامپانزه هم اگر توی مستند ها مثلا دوستان دیده باشند میتونه فواصل یه چیزایی رو دستش بگیره و با یه حالت تلوتلو خوردن رو زمین یه فواصلی رو راه بره اما وقتی به آناتومی بدنش نگاه می کنیم به قفسه

ای سینه برجسته اش به لگن کشیده اش و به اینکه وقتی که وایمیسته این استخوان ران و استخوان سابش صاف نمیشن بلکه همیشه یک زاویه دارند نشان می دهد آناتومیک برای این کار یعنی دو پا راه رفتن طراحی نشده میتونه دو پا راه بره فواصلی را ولی پر

شبیهش نیست اما اون ها اون اجدادی که ما داریم در مجوع صحبت می کنیم در حول و حوش شیش و نیم هفت میلیون سال پیش اینها آناتومی شون اصن برای دو پا راه رفتن ولی بعضی دکترا به من میگن کمر درد میکنه برای اینکه تو کمر هنوز تکامل نیافته گرو دنبال رهبری این

اتفاقا خیلی خیلی نکته مهمی شما بهش اشاره کردین من خیلی دوست دارم که توی این صحبت ها به این انگاره هایی که سود ساینتیست ها استفاده می کنند و این پیست آره ببینید این داستانهای علم دروغین هر از گاهی از این وسط و وارد می شود چطور آهن یه عده ای میان از این

این حرفی که می زنم هم برای شما خنده دار هم برای من هم برای خیلی از مخاطبین ولی دردناک که وجود داره این گونه فکرا یه دی عنوان می کنند که ما انسان ها از یک کره دیگری توسط موجودات مثلا فرا زمینی و بله بعد یکی از شواهدی که مطرح می کنند اینه که نگاه کن کمردرد شما

کمر شما کمرت برای این کار دو پا را رفتن طراحی نشده مشکل کجاست خیلی اولین کاری که حالا با اون انگاره نداریم که اصلا به درد فیلمهای علمی تخیلی میخوره

ما کمردرد مون یک مسئلهی جدید هست یعنی یک مسئله متاخر با شهر نشینی پیچیده ای که ما داریم سال نبرده است

یعنی کمر من و شما برای این حرکتی که همین الان داریم انجام میدیم سازگاری نداره ما قرار نبوده که پشت میز بین حالت بنشینند که ما اجداد مون برای میلیون ها سال چکار می کردند راه را می رفتند راه می رفتند و راه میرفته است ما چقدر راه میدن نه مال شما نگاه بکنید هشت ساعت نه

شاید یه نفر پشت گیشه بانک میشینه تو تمام اداره ها خب فایده فکر اینها اثرات جانبی چیه آرتروز هست گردن درد هشت کمردرد هست دردهای مفصلی چرا چند ساله داریم ما این تیپ زندگی را انجام میدیم زندگی مدرن پشت میز نشینی رو خیلی خیلی بخواهیم بهشتی در واقع

تخفیف بدیم بگیم فصل سال که واقعا هم کمتر از صد سال در ایران این اتفاق افتاده اما اجداد ما برای میلیون ها سال بدنی شون جور دیگه ای طراحی شده من حرفم را پس گرفتند یعنی منظور من اینه ما داریم از بدن مون از ارگانون بر خلاف استفاده استفاده بدی می کنیم و این منجر

به این کمردرد و گردن خم میشه میدونم چارهای هم دیگر استقبال برگردیم از کمردرد به اصطلاح سود ساینس برگردیم به ادامه صحبت برگردیم به اون جا بیاین جلو حتما بنابراین ما توی حول و حوش شیش هفت میلیون سال پیش هستیم تو آفریقا هستیم چرا تو آفریقا به

خاطره اینکه خیلی ساده شواهد قدیمی تر از این موضوع در هیچ جای دنیا فعلا پیدا نشده یکی از چیزایی علم اینه که ما باید نسبت به موضوعات علمیش تعصبی نداشته باشیم یعنی اگر فردا پس فردا مثلا یک فسیلی پیدا بشه که روی دو پاش راه میرفته و از این فسیل های آفریقایی قدیمی تر باشه

وی و مثلا نمیدونم اما قبل سنگستان پیدا شده باشه اگر جامعه علمی جهان تاییدش بکنه مام تاییدش می کنید اصلا زیبایی علم درهمین هست فعلا که من خدمت شما هستم قدیمی ترین موجودی که میتونسته روی دو پاش راه بره در آفریقا بوده با قدمت همون شیش و نیم میلیون سال پیش و این دو پا راه رفتن منجر به این

میشده که دست دستپاش رها بشه بتونه حمل بکنه بتونه ببینه دو تا ویژگی دیگم براش به ارمغان میاره ویژگی از اولی که برایش به ارمغان میاره سطحی از بدنش بوده که در معرض تابش نور خورشید قرار میگرفته اینا همه شون توی پیپر های خیلی تخصصی

مطالعه شدن یعنی چی یعنی وقتی که یک موجود صاف راه میرفت خفن توی گرمای وحشتناک آفریقا اون سطح مقطعی از بدنش که داره در معرض نور قرار میگیره در مقایسه با موجودی دارای روی چهار دست و پا میر بسیار کمتر و انرژی کمتری را به همین خاطر نظر تابش گرمایی از دست

می دهد

نکته دیگر وقتی که شما ارگونومی بدن تون برای دو پا را رفتن طراحی شده مفاصلی که درگیر میشن ماهیچه هایی که درگیر میشن در مقایسه با اونی که داره چهاردست و پا راه میرفت به شما مجبورش می کنی که روی دو پا را بره انرژی بسیار بسیار کمتری را مصرف میکند ساده بخوام بگم

ما تو طبیعت چیزی به نام اتلاف انرژی نداریم یعنی و کارهای طراحی همیشگی کار می کنم تو اونی که از نظر انرژیتیک بهینه تر حسب انتخاب بکنه پس بحث تابش گرمایی هستش بحث انرژی که مفاصل دارند مصرف می کنند بحث باعث آزاد شدن دست ها هست و

این صفت یعنی ایرانی که می توانستند روی دو پا راه برن شروع کردن به تولید مثل کردن بیشتر و بیشتر و بیشتر و این ژن را شروع کردند به منتقل کردند و حالا ما توی همین خط سیر میایم جلو یک میلیون سال بعدش که میشه مثلا پنج و نیم میلیون سال پیش چهارو نیم میلیون سال پیش سه

او نیم میلیون سال پیش کماکان تو آفریقایی ما می رسیم تا حوالی دو میلیون سال پیش ما تا دو میلیون سال پیش یک عالمه از انواع اقسام موجوداتی را داریم که ریخت و قیافه ها شون خیلی شکل میمونه به شون الان میگیم دیگه استرال پیتر گوش ها و اینها روی

هر دو پا شون راه میرن و ولی فراموش نکنیم کماکان دست ها بلند و از روی درخت به راحتی میرن بالا همین ماه ها هم توانایی بالا رفتن از درخت را داریم چون تمرین نمی کنیم انجامش نمیتونیم بدیم و اینا به خاطر اینکه در معرض خطر نباشند شب ها می رفتند مثلا روی درخت ها پناه می گرفتند

اگر بخواهیم جامعه شونو تجسم بکنیم این جامعهی موجوداتی که حالا قبل از دو میلیون سال پیش تو آفریقا دارند زندگی می کنند

توی گروه های ده پانزده بیست نفری زندگی می کنند شکارچیان چنان ماهری نیستند که به تون بگم مثلا بتونه برن بوفالو چکار بکند ولی از لاشه بوفالو استفاده میکرده اند و حیوون های کوچیک و و خیر ارتباطات شون چه جوری بوده اینها ما چیزی به نام کلام برا شون متصور نیس

فیلم آوا های معناداری میتونستن تولید بکنند یعنی اثباتی که هر پول به معنی جمع مثلا ده پونزده نفر شون به ده پانزده نفره اون شامپانزه ها فرق میکنه با اونا فرق میکنه و با ده پانزده نفره دیگری که درون یک جای دیگر زندگی می کردند داستان داشتند

یه نکته خیلی خیلی مهم شاید اینو بعدا هرچه قدر بریم جلوتر پررنگ ترش بکنیم خطرناک ترین دشمن یک گروه از این موجودات نه ببر دندان خنجری بوده نه ماموت بوده نکردن پشمالو خیس خویش بود خودشان ادامه خنده زمین می پرسیدیم

با اجازهی تهیه کننده ما اینجا این بحث را قطع کنیم و بریم برای جلسه آینده که این به من بگید که چرا من انسان خجالت زده ای هستند


شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید