البته حتماً شنیدهاید که طبیعت سرشار از انرژی است. اما شنیدنش کمک نمیکند! مگر اینکه یکبار با فراغ خاطر در میانهاش ایستاده باشید تا حس کنید که انگار روحتان به منبع انرژی متصل شده و در حال شارژ شدن است.
یکسالی که به سبب ماموریت شغلی، هر روز مسیر کوهستانی و جنگلی را سیر میکنم، این موضوع را کاملاً احساس کردهام. تا جایی که بعد از سی و اندی سال عمر، به جرئت میتوانم بگویم که تازه همین امسال فصول سال را به سهم توانم درک کردهام. اینکه شاعرها از سبزی بهار و باروری تابستان سرودهاند و رنگهای پاییزی و سپیدی زمستان الهام بخششان بوده تا سال پیش برایم انتزاعی بود، هر چند که خودم نمیدانستم! اما حالا میتوانم شهادت دهم که مطمئناً هیچ هنرمندی به هیچ وسیلهای نمیتواند طبیعت را آنگونه که هست توصیف کند.
اگر عکسی میبینید که شیفتهتان میکند، اگر فیلمی دیدهاید که جذبتان کرده، بدانید که عظمت زیبایی طبیعت در هیچ قابی نمیگنجد و تنها باید تجربهاش کنید تا گوشهای از آن را درک کرده باشید.
اگر شما هم مثل من با دیدن افراد طبیعت گرد که روزها و ماههای عمرشان را در میان کوهها و جنگلها سپری میکنند، به عجب میافتید، بگذارید بگویمتان که آنها احساسی داشتهاند که توصیفش بر زبان نمیرود و فقط در طبیعت میتوان یافتش. آن هم نه در پیکنیکهای پر مشغله، که در سکوت و تنهایی.
بی تردید همین مشغولیتهای عصر جدید بلای جانمان شده که درکمان نسبت به انرژی نهفته در طبیعت محدود است، غیر از این اگر به زمانهی اجدادمان برگردیم اعتقادشان به الهه مادر زمین بسیار بود.
گرچه بسیار سخنها در این باره رفته و حتماً شما هم خیلی از آنها را شنیدهاید. اما احتمالاً هرگونه که گفته شود درکش سخت خواهد بود! مگر آنکه اندک مجالی به خود دهیم و با ذهنی خالی از دغدغه، زمانی را در آغوش مام طبیعت بگذرانیم که باشد آرام گیریم.