اقرار می کنم که خریدن کتاب برایم یک بیماری روانی است و این یعنی این که هر وقت حالم خراب می شود و احتیاج دارم به این که حالم یا آن بخش فرهنگی حالم خوب شود باید به کتاب فروشی های مورد علاقه ام سر بزنم و کتاب ها را از نزدیک نگاه کنم و کتاب را در دستم بگیرم تا حالم کمی بهتر شود . دور ماندن از این فضا که به صورت معمول در غروب های هر پنج شنبه باید به آن سر بزنم برایم یک عادت شده است و سر زدن به کتاب فروشی همان و خریدن کتاب همان .
آن قدر شدید است این بیماری که چند روز پیش وقتی نمی دانم موشی بود یا سوسکی ، وقتی به پشت کتابخانه ام رفت چند لحظه به رد به جا مانده از آن نگاه کردم و وقتی که سرم را بالا آوردم و نگاهی به حجم کتاب ها انداختم ، غم عالم به دلم سرازیر شد که این همه را چگونه پایین بیاورم و باز بالا ببرم . سوسک یا موش را به امان خدا رها کردم و دید را نادید کردم .
کتاب خریدن اگر بخشی از بیماری روانی من است اما کتاب خواندن بخشی از عادت روزانه من است که به صورت معمول در رختخواب ( من بچه مایه داری نیستم که اتاق و تختواب داشته باشم . این بخشی از نوستالوژی کودکی من است که با من مانده است و تبدیل به حسرتی در دل مانده است و آرزویی از دست رفته ) هنگامی که می خواهم بخوابم ، بالشتم را به دیوار تکیه می دهم و با استفاده از چراغ موبایلم شروع به مطالعه می کنم تا وقتی که زنگ رحیل خواب در چشم هایم به صدا در می آید . این عادت مطلوب و تاکید می کنم مطلوب را بر اساس همان بیماری روانی خرید کتاب دارم که فاصله ایی میان خواندن کتابهایم را کم کرده است . کم که نه . به هم چسبانده است و این پیوستگی باعث به وجود آمدن عادت خواندن کتاب در من شده است و این عادت به اتوبوس و پارکها و سالن ها نیز کشیده است . آن قدر که کتاب مستطاب شازده کوچولو از اگزوپری را در سینما ، حد فاصل دو سیانس یک فیلم می خواندم .
شاید این تنها بیماری روانی باشد که دوست داشته باشم آن را علاج نکنم . اما تقویت این عادت راه کارهای دیگری نیز دارد که در این لینک می توانید به آن دست پیدا کنید . این لینک راهکارهایی برای بهبود مطالعه و تقویت عادت مطالعه در خود است . این راهکارها را کسی که کتاب خوان باشد می داند . برای کسانی است که شاید کم می خوانند و می خواهند بیشتر بخوانند . اما باید دانست که کتاب خواندن اگر چه مزایایی دارد معایبی دارد که فقط یک کتابخوان حرفه ایی به آن پی می برد و آن را با گوشت و پوست و خون خود لمس می کند که در نوشته بعدی به آن خواهم پرداخت .