دلش گرفته، در آخرین مصاحبه اش با بغض برابر دوربین حرف زده، با صدایی لرزان و چهره ای آمیخته به درد. دلش تنگ شده برای قیل و قال روی سکوها، برای طعم شیرین پیروزی و حتی زهر شکست، برای خیره شدن به جدول لیگ و ارزیابی حریفان، برای مصاحبه های بامزه پیش و پس از بازی، برای خیلی چیزها.
آقایی که روزگاری با لبخند می گفت خاص است برابر دوربین دور ماندنش از فوتبال را با کلام حزنآوری توصیف کرده. آمیخته به نومیدی که تناسبی با شور و شیطنت هایش نداشته... با ترسیم سوی تلخ فوتبال: یک روز بالای بالایی و روز دیگر هیبت کنارمانده بیقراری را گرفته ای. به زبان بی زبانی گفته: زنده ام، اینجایم، نزد شما که روزگاری دوستم داشتید، من بارها شما را گرد آتش جمع کردم، مبادا فراموشی کنید.
آخرین باری که مورینیو را در میدان دیدیم طی شکست سه یک یونایتد از لیورپول در آنفیلد بود. بعد از ظهری که زوج رویایی رسیدند آخر خط. نامش گاه و بیگاه سوای زمزمه رهبری پرتغال کنار باشگاهی آمد. کنار بنفیکا که روزگاری یازده بار روی نیمکتش نشسته، کنار لیون که اولاس رئیس باشگاه ادعا کرده همیشه رویای بدست آوردنش را داشته، کنار پاری سن ژرمن تشنه پرواز اروپایی یا رم مشتاق بازگشت به صف بزرگان، همین طور کنار اورتون.
گفته به آموختن زبان آلمانی روی آورده. کسی چه می داند شاید راهی مونیخ شود، همان باشگاهی که طی حضور گواردیولا نیش های تندی به آن زد. پنجمین قهرمانی لیگ در کشوری دیگر و قهرمانی اروپا با سومین تیم، طعم عسل می دهد و تلخی شب را به نور صبحگاهی بدل خواهد کرد.
باشگاه هایش از پورتو به چلسی و از اینتر تا رئال و سرانجام منچستر یونایتد بزرگ بوده اند و غول آسا. او در برج و بارویی که خودش بیشترین سهم را در برپایی اش داشته به بند آمده و حالا شاید و فقط شاید به قلعه کوچک تری بازگردد.
این پست ابتدا در اکانت اینستاگرام hamid.reza.sadr@ منتشر شده