نوروز با خود رستاخیر طبیعت را به ارمغان میآورد و بر شاخههای خشک درختان شکوفههای زیبا میچیند. جای بسی شادمانی است که نیاکانمان با الهام از طبیعت میراث نوروز را برایمان به جای گذاشتهاند تا رستاخیز خود را داشته باشیم؛ تنپوش تازه بپوشیم، دستی بر سر و روی خانه خود بکشیم، رنجشها را به دست فراموشی بسپاریم و آشتی کنیم. در هنگامهی نوروز زمین جامهی سبز میپوشد، شکوفهها مژدهی میوه میدهند و بارانهای بیبهانهی آسمان بوی عاشقی میدهد. خوش آب و هوایی، عزم سفر را در ما تقویت میکند و کولهبار میبندیم. منطق نوروز، تازگی، فراموشی گذشته و امید به آیندهی بهتر است، پس نگرشتان را تازه کنید، بدیها را به دست فراموشی بسپارید و برای داشتن آیندهای بهتر اهدافی برای خود تعیین کنید.
به نظرم ما ایرانیان در فراموش کردن بدیها کارمان بدک نیست، ولی در تغییر نگرش و امید به آیندهی بهتر چنگی به دل نمیزنیم.
تازه کردن نگرشتان شاید در یک آن رخ دهد و شاید سالها زمان ببرد. رویدادی عاطفی، کتابی تأثیرگذار یا دوستی بینا میتواند نگرشتان را تغییر دهد، پس میتوانید با خواندن کتاب و باز کردن چشمانتان در انتخاب دوست، دستِکم شانس تغییر نگرشتان را بالا ببرید و زندگی را از کنج بهتری ببیند.
امید به آیندهی بهتر کموبیش همیشه قربانی دست روی دست گذاشتن میشود. شاید در گذشته آدمی خوشبین بودهاید، ولی با دست به کار نشدن برای ساخت آینده مدنظرتان امیدتان را از دست داده باشید. بهترین راه برای داشتن آیندهای بهتر ساختن آن است و اگر امروز را خوب به پیش نبرید، فردای بهتری نخواهید داشت. هدفی برای خود تعیین کنید و برای رسیدن به آن برنامهریزی کنید و از همه مهمتر با گزندهایی که این هدف را تهدید میکنند، آشنا شوید. در آغاز سال بیشترمان برای رسیدن به اهدافی که در سر داریم، کمر همت میبندیم. مانند گلولهای که از تفنگی شلیک میشود با سرعت کار خود را آغاز میکنیم، ولی مانند همان گلوله کمکم از سرعتمان کاسته میشود و بر زمین فرود میآییم و از پویش بازمیایستیم.
باید برای هدفی که میخواهیم به سوی آن شلیک کنیم از تفنگ مناسبی بهره بگیریم. با یک تپانچه نمیتوانید هدفی را در هزار متری بزنید و چنین تفنگی برای اهداف صدمتری ساخته شده است؛ هدفی را انتخاب کنید که بیشترین تأثیر را در زندگیتان دارد، عاشقش هستید و رسیدن به آن با بهبود زندگیتان قرابت دارد.
همهی تفنگها هنگام شلیک لگد میزنند؛ رسیدن به هدف انرژیبر است و رسیدن به هدفی که از باتلاق کارهایی میگذرد که دوست ندارید، نیازمند احساس راحتی با ناخوشایندیهای مسیر است. پی سختیها را به تن خود بمالید. مقصد را تجسم کنید تا بتوانید دردهای مسیر را تحمل کنید یا میتوانید مقصدی دور را به چند مقصد با فواصل مناسب تقسیم کنید.
نمیتوانید همزمان به چند هدف شلیک کنید؛ هدف درست است و نه اهداف. عادت داریم در یک آن همهی زندگی خود را زیر و رو کنیم و همه چیز را با هم تغییر دهیم و چندین هدف برای خود تعیین کنیم. این کار به سامانهی ذهنیمان بار فراوانی اعمال میکند و ما را از پا در میآورد. همانطور که گفتم رسیدن به هدف انرژیبر است و جنگیدن در چند جبهه انرژیتان را میکاهد و به شکستتان در همهی جبههها میانجامد. اگر هم چند هدف دارید، این را فراموش نکنید: آسیاب به نوبت.
برای شلیک دنبال تماشاچی باشید؛ شانس رسیدن به هدفی که در بوق و کرنا کردهاید، بیشتر است. تا میتوانید پیش خانواده، دوستان و آشنایان از هدفتان سخن بگویید. برای خود تعهد اجتماعی پدید آورید. مواظب باشید هدفتان چنان بلندپروازنه نباشد که نشدنی بهنظر برسند، بهتر است چنین هدفی را به اهداف کوچکتر (مقصدهای نزدیکتر) تقسیم کنید و دربارهی هدف کوچکترتان سخن بگویید.
در این دستگاه پیچیدهی کائنات، طبیعت همیشه دستِکم به بخشی از اهدافش میرسد؛ بخشی از زمین بیگمان جامهی سبز میپوشد، شماری از آن شکوفهها میوه میشوند، بارانهای بیبهانه چند نفری را عاشق میکند و اگر بلایی هم بر سر طبیعت نازل شود، سال بعد باز هم به تلاش خود ادامه میدهد. برای رسیدن به اهدافتان خسته نشوید و اگر پارسال بلایی (تنبلی، بیکفایتی مسئولان، خنجر دوستان....) بر شما نازل شده است، ناامید نشوید و امسال هم شکوفه و برای میوه دادن تلاش کنید؛ چه بهتر است که همیشه با منطق نوروز به پیش برویم و آن را فقط محدود به نوروز نکنیم.
یادتان باشد که روزگار منتظر هیچکس نمیماند، بهتر است تا فرصتش را دارید دست به کار شوید. هوای سرد و زمستان دیگر بس است، زمان گرما و بهار فرا رسیده است.
چون ابر به نوروز رخ لاله بشست
برخیز و بجام باده کن عزم درست
کاین سبزه که امروز تماشاگه ماست
فردا همه از خاک ما برخواهد رست
نوروزتان مبارک.