سال 2016 یکی از نقاط عطف تاریخ علم است. چون کسی که هیچ کسی روی او حساب نمی کرد، انتخابات را برد. به خصوص بعد از انتشار صحبت های زشت و سخیف ترامپ درباره زنان، خیلی ها فکر می کردند شکست او حتمی است، اما این اتفاق نیفتاد و کلینتون با وضعیت اسفناکی شکست خورد.
اما نکته مهم تر این است که شکست خورده اصلی انتخابات سال 2016، هیلاری کیلنتون نبود، بلکه موسسه های نظرسنجی و روش علمی آنها بود. همه فهمیدند که عصر سلطنت آنها به پایان رسیده است. آنها که همیشه با فرمول های پیچیده می خواستند نشان دهند که می توانند شق القمر کنند، در این انتخابات از یک مرد ضد علم شکست بدی خوردند. ظاهراً به غیر از خود ترامپ، تنها کسی که پیروزی ترامپ را پیش بینی کرده بود، تاریخ دانی به نام آلن لیختمن بود که او هم از نظرسنجی استفاده نمی کرد. بلکه بر اساس سیزده کلید موفقیت در انتخابات ریاست جمهوری که حاصل تحقیقات او بر روی بیش از 20 انتخابات قبل از 1980 بوده این کار را انجام داد. در این انتخابات هم پیش بینی او بر اساس این سیزده کلید موفقیت در انتخاب ریاست جمهوری بوده و هم در سال 2016 و هم در سال 2020، نتیجه انتخابات را به درستی پیش بینی کرد. در روش او هر یک از کاندایدها که تعداد کلید بیشتری از این سیزده کلید را به دست بیاورید یعنی هفت تا و بیشتر او برنده می شود. با اینکه روش بسیار جالبی به نظر می رسد، اما باید توجه داشته باشیک که به هر حال این روش نظرسنجی نیست.
بعد از این وقایع سئوال مهمی که پیش آمد این بود که آیا روش های علمی موسسات نظرسنجی غلط است یا اینکه آنقدر شرایط پیچیده شده است که دیگر این فرمول های ریاضی جواب نمی دهد؟ اگر این فرمول ها غلط بود، پس چرا قبلاً کار می کرد؟ این سئوال ها همه را گیج و سردرگم کرده بود.
بعد از کاوش های فراوان برای بسیاری از محقیقن مسلم شد که برای فهمیدن این موضوع (برنده شدن ترامپ) نباید فرض را بر غلط بودن روش های علمی مراکز تحقیقاتی گذاشت، این روش ها و فرمول ها کاملاً درست هستند. بلکه نکته کلیدی و اصلی این است که آدم ها از دادن جواب درست و اظهار نظر واقعی در نظرسنجی ها امتناع می کنند. یعنی بسیاری از طرفداران ترامپ از گفتن اینکه به ترامپ رای خواهند داد، خودداری می کردند. حتی بسیاری در سال 2016 در نظرسنجی ها به دروغ گفتند که به کلینتون رای خواهند داد، در حالی که به ترامپ رای دادند. یعنی آدم ها دروغ می گویند و نظر واقعی خودشان را ابراز نمی کنند. بنابراین فرمول ها و روش های نظرسنجی درست کار می کند، اما اطلاعات درست وارد آن نمی شود و پاسخ های دروغ آنها را بیراه برده است.
این موضوع که حتی در جامعه ای مثل آمریکا که اینقدر برای آزادی بیان و اظهار نظر ارزش قائل هستند، اما در عین حال افراد جامعه خودسانسوری می کنند و دروغ می گویند، یکی از خطرناکترین روندهایی است که در جوامع مختلف شروع شده است. این طرز تفکر دوگانه چنان آسیب هایی برای جامعه ایجاد خواهد کرد که ممکن است در بلندمدت قابل جبران نباشد. به طور مثال کشورهای کمونیستی که سال ها مردم مجبور بودند عقاید سیاسی واقعی خودشان را اظهار نظر نکنند، الان نیز با تبعات این خودسانسوری دست به گریبان هستند.
اما نکته جالب و حیرت آور این بود که دانشمندی بیست سال قبل این خطر را به خوبی شناخته بود و درباره آن هشدار داده بود. در واقع تیمور کوران اقتصاد دان ترک تبار که فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد است در دهه 1990 در کتاب «حقایق نهان، دروغ های عیان» درباره اینکه چرا جامعه به سمت دروغگویی به خصوص در زمینه سیاسی می رود را توضیح داده است. او در این کتاب بیان می کند که چرا مردم آنچه را که اعتقاد دارند، بیان نمی کنند. البته دلیل این چرایی در مقاله ای دیگر بیان شده است و چون موضوع اصلی این مقاله نیست، به همین مقدار بسنده می کنیم و آن را رها می کنیم.
با توجه به اینکه مشخص شد که مردم به نظرسنجی ها دروغ می گویند، سئوال این است که آیا کسی هست که مردم به او راست بگویند؟ آیا می توانیم بدون ابزارهای نظرسنجی بتوانیم آنچه را که در ذهن مردم می گذرد را درک کنیم؟ آیا می توانیم تغییرات نظرهای مردم را در دوره های مختلف بفهمیم و تحلیل نماییم. جواب قطعاً بله است.
«ست استیونز» و «دیوید ویتس» که متخصص های تحلیل «داده» هستند، در کتاب «همه دروغ می گویند» معتقدند در عصر حاضر، مردم به هیچکسی راست نمی گویند، اما حاضر هستند تا فقط به یک دستگاه (ماشین) راست بگویند و آن هم «گوگل» است.
امروز می دانیم که دیگر مردم هر آنچه را که نمی دانند از یکدیگر نمی پرسند، بلکه از گوگل سئوال می کنند. عصر دانشمندانی که همه چیز می دانستند و دایره المعارف ها به پایان رسیده است در واقع به جای این گروه های مرجع و دایره المعارف ها که یکی از مهم تریین عوامل تاثیرگذار بر تصمیم گیری های مردم بود، گوگل جایگزین آن شده است. مردم در هر روز بیش از سه و نیم میلیارد بار در گوگل جستجو می کنند یعنی در هر روز حداقل نصف مردم روی کره زمین حداقل یک بار از گوگل استفاده می کنند. اما فرق گوگل با آدم های خبره این است که شما وقتی می خواهید سئوال کنید باز ممکن است که خودتان را سانسور کنید و دروغ بگویید، اما چون مردم فکر می کنند که جستجوهای من در این همه جستجو گم است، بدون هیچ ترس و خجالتی هر سئوالی که از گوگل دارد را می پرسد.
حالا که مشخص شده است و می دانیم که مردم فقط به گوگل راست می گویند چرا درباره انتخابات سال 2016 به گوگل راست نگویند. بنابراین باید راهی وجود داشته باشد تا نظر واقعی مردم درباره انتخابات را از گوگل بفهمیم.
«ست استیونز» و «دیوید ویتس» برای تحلیل انتخابات 2016، پیش از انتخابات از یکی از ابزارهای گوگل به نام «گوگل ترند» استفاده کردند. در گوگل ترند شما می توانید ببینید که یک کلمه چگونه جستجو شده است، آیا این کلمه افزایش جستجو دارد یا ندارد، کجاها بیشتر جستجو می شود، چه کلمات دیگری هم با آن جستجو می شود و … اما باید توجه داشته باشید که این ابزار نشان نمی دهد تعداد جستجوها چقدر است. در واقع شما فقط می توانید وضعیت جستجوی کلمات را با هم مقایسه کنید.
«ست استیونز» و «دیوید ویتس» تصمیم گرفتند که بر مبنای نتایجی که گوگل ترند نشان می دهد جستجوی دو عنوان را در تمام نقاط آمریکا مقایسه کنند. آنها دو عنوان «کلینتون و ترامپ» و «ترامپ و کلینتون» را انتخاب کردند و فرض کردند که در هر شهر یا منطقه ایی که یکی از این دو عبارت بیشتر آمده است، نفری که اسم او بیشتر اول آمده است را برنده انتخابات آن منطقه فرض کنند. به طور مثال در شهر نیویورک کلمه «کلینتون و ترامپ» از «ترامپ و کلینتون» بیشتر جستجو شده است و بنابراین کلینتون برنده آن شهر است، اما در فلوریدا «ترامپ و کلینتون» خیلی بیشتر از «کلینتون و ترامپ» جستجو شده است و بنابراین ترامپ در فلوریدا برنده خواهد بود. به وسیله نتایج این تحقیق نقشه ای را ایجاد کردند که نشان می داد کلینتون در کدام ایالت ها رای می آورد و ترامپ در کدام ایالت ها رای می آورد و منتظر انتخابات شدند. وقتی نتایج انتخابات این دو کاندیدا را با نقشه خودشان مقایسه کردند، نقشه این دو محقق با نتایج انتخابات بدون هیچ گونه خطایی انطابق داشت. آنها خودشان هم باور نمی کردند، اما این فرضیه آنها تایید شد. «مردم ممکن است به افرادی که نظرسنجی می کنند یا مصاحبه می کنند دروغ بگویند، اما هیچ وقت به گوگل دروغ نمی گویند.»
این تحقیق سرآغازی بود بر تحقیق های بسیار بیشتری که با همکاری گوگل انجام شد و نتایج حیرت آوری را داشت. به طور مثال دغدغه کلیدی آقایان در مسائل روابط زناشویی با دغدغه زنان کاملاً فرق داشت که در فصل چهارم کتاب «همه دروغ می گویند» بیان شده است.
اگر شما در زمینه هایی کار می کنید که نیاز به نظرات مردم دارید، می توانید خیلی بهتر از طریق گوگل به این نظرات دست پیدا کنید. امروزه گوگل یکی از مهم ترین ابزارها برای شناخت نظرات و نیازهای مردم است و نباید آن را دسته کم گرفت. گوگل هر روزه ابزارهای جدیدی را عرضه می کند که می تواند در یافتن بهترین مسیرها کمک نماید. سایر شبکه های اجتماعی هم می توانند در این زمینه کمک نمایند. مانند تحقیقی که به وسیله دو دانشمند و با تحلیل بیش از 500 میلیون توییت انجام شده است. می توانید اطلاعات کاملی درباره این تحقیق در مقاله «چه مواقعی در روز حس خوب داریم و چه مواقعی حس بد داریم»، کلیک کنید.
در آخر نیز می خواهم بر یک موضوع تاکید کننم و آن هم ایجاد این شغل های جدید است که با تحلیل داده ها همراه است. یعنی به وسیله تحلیل داده های ماشین هایی مانند گوگل، نتایجی ایجاد می شود که می تواند بسیار ارزشمند باشد.