saeed.alavirad
saeed.alavirad
خواندن ۵ دقیقه·۴ سال پیش

چرا قانون هایی مثل جذب و ارتعاش دروغ هستند؟


چرا با اینکه خیلی از مردم می فهمند این قانون ها دروغ هستند، اما آن را می پذیرند؟

اول بگویم که این قانون ها چه می گوید. اگر بخواهم خیلی ساده بیان کنم، این قوانین بیان می کند که شما برای رسیدن به آرزوهای خودتان باید به آنها باور داشته باشید. این باورها انرژی به وجود می آورد که سبب می شود وقایع در جهت رسیدن شما به آرزوهای خودتان هم جهت و هم زمان شود. بنابراین مهم ترین کاری که باید انجام بدهید این است که دائم افکار مثبت و باورهای مثبت در خودتان به وجود بیاورید. اگر این افکار مثبت خواسته هایی شفاف باشد، احتمال موفقیت بیشتر می شود.

این قانون ها از کجا شروع شد؟

اولین کسی که این نوع اندیشه را مطرح کرد، آقای ناپلئون هیل بود که در سال 1929، کتابی با عنوان «بیندیشید و ثروتمند شوید» را نوشت. او در این کتاب با تاکید بر اندیشه های مثبت و تلقین افکار خوب به آدم ها گفت که اگر این کارها را انجام بدهند، ثروتمند می شوند. نکته ای که باعث شد این کتاب مقبول بیفتد این بود که او مدعی بود با بررسی زندگی افراد بزرگی مانند آبراهام لینکن که برای جامعه آمریکا مهم بود یا اندروکارنگی که ثروتمند بزرگی بود، این کتاب را نوشته است. حتی مدعی بود که خود کارنگی این قوانین را به او یاد داده است. کارنگی که صاحب شرکت بزرگ فولاد بود، در میان مردم آن زمان وضعیتی مانند بیل گیتس یا استیو جابز در زمان ما را داشت.

تا زمان مرگ ناپلئون هیل بیش از 20 میلیون جلد از این کتاب فروش رفت و پس از مرگ او نیز بیش از 100 میلیون جلد از این کتاب فروش رفت. اگر بخواهیم فروش این کتاب یا کتاب هایی از این دست را با کتاب های پرفروشی مانند هری پاتر مقایسه کنیم، می بینیم که این کتاب ها جز پرفروش ها است. به طور مثال فروش هر جلد از کتاب های هری پاتر در حدود 80 میلیون جلد بوده است و کتاب راز که درباره قانون جاذبه است تا کنون بیش از 40 میلیون جلد فروش داشته است.

بنابراین این کتاب ها مورد علاقه مردم است. حالا سئوال این است که این افراد و اساتید موفقیت چگونه انسان ها را به خودشان جذب می کنند؟

روش اساتید موفق برای جذب انسان ها؛ مانند پسرهای عاشق عمل می کنند.

اگر بخواهم خیلی خلاصه روش اساتید موفقیت را توضیح بدهم باید بگویم که این اساتید موفقیت مانند پسرهای عاض عمل می کنند. یعنی نصف حقیقت را می گویند و نیمی از حقیقت را نمی گویند.

نیمه ای از حقیقت را که می گویند این است که سعی می کنند هیجان و حالت احساسی شدیدی را ایجاد کنند و سعی کنند با گفتن داستان های مهیج انسان ها را جذب کنند و بگویند که باید اینگونه عمل کنید. نکته بامزه این است که اکثر این داستان ها یا قسمتی از حقیقت است یا اینکه دروغ است.

به طور مثال آنها دائماً می گویند که باید ریسک کنید و مثالی که می زنند می گویند ببینید بیل گیتس دانشگاه هاروارد را رها کرد تا شرکت خودش را راه اندازی کند. اما نمی گوید که بیل گیتس دانشگاه هاروارد را ترک نکرد و بلکه فقط مرخصی گرفت، نمی گوید که بیل گیتس در دبیرستانی در دهه 1960 درس خواند که اولیا خودش به همراه سایر اولیا کامپیوتر تهیه کرده بودند و سبب شده بود که برنامه نویسی را یاد بگیرد. در واقع بیل گیتس ریسک نکرد، بلکه از فرصت هایی که داشت به خوبی استفاده کرد. کما اینکه اگر سوابق سایر ثروتمندان را نیز ببینید به همین نتیجه می رسید که آنها خیلی ریسک نکردند، بلکه مدیریت ریسک کردند و از فرصت ها استفاده کردند. اما اگر اساتید موفقیت اینها را بگویند، دیگر هیجانی نیست و چون درک آن سختی هایی دارد، آدم ها به آن جذب نمی شوند.

به همین دلیل این اساتید درگیر کارهای واقعی زندگی نمی شوند، مانند اینکه

وقتی بپرسید باید از کجا شروع کرد؟ آنها می گویند از هر کجا خواستی شروع کن.

وقتی بپرسید چه کارهایی را باید انجام بدهید؟ می گویند هر کاری را که دوست داری.

یا اگر انگیزه خودمان را از دست دادیم چه کار باید کنیم؟ می گویند افکار مثبت تلقین کن.

آنها جواب های واقعی ندارند. آنها به شما نمی گویند چگونه مشکلات واقعی خودتان را پیدا کنید و چگونه آنها را حل کنید. دلایل کاهش انگیزه و انرژی چیست و چگونه باید آن را افزایش بدهید.

چگونه آرزوهای خودتان را به برنامه روزانه تبدیل کنید.

آنها به شما نمی گویند چگونه شغل مناسب خودتان را پیدا کنید.

آنها به شما نمی گویند چگونه همسر انتخاب کنید یا چگونه با او رفتار کنید.

اینها سئوالاتی بود که من از پانزده سالگی داشتم و نمی توانستم برای آنها راه حل پیدا کنم. من می خواستم یک برنامه داشته باشم که به من بگوید چه کارهایی را انجام بدهم. اگر خسته شدم، چه کار کنم، اگر مشکلی پیش آمد چگونه آن را حل کنم. چگونه کارهایی را که دوست دارم انجام دهم.

این موضوعی است که هنوز راه حل ساختارمندی برای آن نیست.


قانون جذبقانون ارتعاشناپلئون هیلموفقیتبیل گیتس
مشاور استراتژی کسب و کار، بازاریابی و توسعه فردی، مدیریت بازرگانی - دانشگاه علامه طباطبایی @saeed_alavirad @my_life_strategy
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید