در مسیر برگشت به پیزا، به مناظر زیبای اتریش خیرهام و به تجربهی ارزشمندی که از ۷ روز زندگی در کنار ۳۵ نفر از ۲۱ کشور دنیا در مونیخ بدست آوردهام فکر میکنم. حوالی بهار بود که از طریق تبلیغات اینستاگرام با این رویداد آشنا شدم. اطلاعاتی که میخواستند را فرستادم و از قضا پذیرفته شدم. هنگام پرداخت مبلغی که درخواست کرده بودند هنوز دو به شک بودم که تصمیم درستی گرفتهام یا نه ولی حالا مطمئنم که یکی از بهترین اتفاقات امسال همین یک هفتهای بود که گذشت.
مونیخ، یکی از توسعه یافتهترین شهرهای جهان است. استفاده از انرژیهای پاک را در گوشه و کنار شهر میبینید. دوچرخهها و اسکوترها باندازهی حمل و نقل عمومی طرفدار دارند. طراحی شهری مبنای توسعه پایدار دارد؛ شاید شبیه بیشتر شهرهای اروپای مرکزی. ولی همه اینها چه فرقی میکند وقتی طبق گزارش سازمان ملل برای نجات جهان فقط ۱۲ سال فرصت داریم. خودخواهی و منفعت طلبی ما، ۷ میلیارد ساکن کرهی زمین، در حال نابود کردن همه چیز است. زمین ما مسیر خود را برای بقا پیدا میکند ولی با روند فعلی ممکن است موجودات بعدی که منقرض میشوند خود ما انسانها باشیم.
آثار نابودگر گازهای گلخانهای، تولید انبوه پلاستیک، جنگل زدایی و ... هزاران اتفاق فاجعهباری هستند که مرز نمیشناسند. نسل کودکان آینده انبوه گازهای گلخانهای را تنفس خواهند کرد که ما امروز با تصمیمات خود تولید میکنیم. سخنرانی چند روز پیش گرتا، رهبر نوجوان جنبش FFF صدای نسلی است که از همهی ظلم رفته بر زمین عصیان کرده است. حتما ویدیو سخنرانی گرتا در سازمان ملل را ببینید.
مدرسه تابستانی کارآفرینی اجتماعی در مونیخ به همت یک شتابدهنده شکل گرفته است. شتابدهندهای که تمرکزش بر روی سودآوری استارتاپهایی که درشان مستقر هستند، نیست؛ بلکه میزان تاثیرگذاری این استارتاپها است که اهمیت دارد. در آلمان و انگلستان تا دلتان بخواهد از این دست شتابدهندهها میبینید.
این شتابدهنده توسط دانشگاه LMU ،TUM (که دو تا از موثرترین دانشگاههای اروپا هستند) و همکاری چند موسسهی دیگر آغاز به کار کرده است و هدف خود را توسعه کارآفرینی اجتماعی میداند.
این دوازدهمین سالی است که این مجموعه، مدرسه تابستانی برگزار میکند. هر سال موضوع متفاوتی بوده و با توجه به اهمیت موضوع، امسال تغییرات اقلیمی و گرمایش زمین انتخاب شده است. این رویداد علاوه بر مونیخ امسال در چین، مکزیک و آفریقای جنوبی هم برگزار شد و مجموعا ۱۴۰ نفر شرکت کننده داشت.
آدمهای مختلف، با تخصصهای مختلف، در سنین مختلف، در شرایط زندگی مختلف یک هفته کنار هم جمع میشوند تا:
تجربهی کوتاه من در برگزاری رویدادهای استارتاپی، ثابت کرده است که تاثیرگذاری واقعی روی مخاطب، کار راحتی نیست. اینکه انرژی و حسی را منتقل کنیم که شخص بتواند برای باقی عمر یا حداقل مدت طولانی همراه خود داشته باشد چالش سختی است. اغلب رویدادها فضای هیجانی را پدید میآورند که شرکت کننده تا چند ساعت بعدی همراه خود دارد ولی شب که به خانه میرسد مشغول تماشای سریال میشود و همه چیز را فراموش میکند. همه چیز وقتی پیچیدهتر میشود که آدمها را از اقصی نقاط جهان و با پیشینههای گوناگون دور هم جمعشان کرده باشید.
ولی آلمانها خیلی خوب از پس این موضوع برآمدند. آنها ما ۳۵ نفر را که از مکزیک و چین و ایران و ایتالیا و سوییس و آفریقای جنوبی و کلمبیا و پاکستان و ترکیه و ۱۱ کشور دیگر کنار هم جمع شده بودیم حول موضوع محیط زیست دور هم جمع کردند و به چنان دوستان خوبی تبدیل کردند که تقریبا همه با چشمهایی پر و بغضِ خداحافظی رویداد را ترک کردیم. برای ثانیه به ثانیه این یک هفته برنامهریزی شده بود. همه چیز دقیق و خلاقانه اتفاق میافتاد.
برنامه این یک هفته شامل اینها و بیشتر بود:
مشکل ساده است. ما تکنولوژیهای کافی برای نجات زمین را ساختهایم ولی نمیدانیم چگونه باید ازشان استفاده کنیم. برای مثال امروزه تکنولوژی وجود دارد که آبهای سرد را از اعماق اقیانوس به سطح آن بیاورد تا مرجانهای دریایی قادر به ادامه حیاط باشند و یا تکنولوژی وجود دارد که زبالههای پلاستیکی کف اقیانوس را بازیافت کند و .... ولی چرا همه اینها به ندرت عملیاتی میشوند؟ زیرا ما مدل کسبوکار پایدار برایشان طراحی نمیکنیم. اینجاست که پای افرادی با پیشینهها و فرهنگهای مختلف به موضوع باز میشود. افراد خلاقی که خارج از جعبه به موضوع نگاه میکنند.
همین چند ساعت پیش، در گروه رویداد نوشتم که باورم نمیشود که چنین حس ارزشمندی را با خود بهمراه برمیگردانم. سالیان سال این حس همراه من خواهد بود. شاید نتیجهی آن بسیار کوچک باشد شبیه استفاده نکردن از کیسهی پلاستیکی در هنگام خرید یا بسیار بزرگ باشد مانند راهاندازی یک کسبوکار اجتماعی برای حفاظت از محیط زیست. ولی حسی است که همواره، همراه من خواهد ماند.
پانویسها: