گاهی اوقات در زندگی تمرکز روی هدف و مصمم بودن برای رسیدن به آن، بدون توجه به اینکه چه خواهد شد دلیرانه ترین حرکت است.
اگر از ما بپرسند در موقعیتی که منافع شخصی مان در برابر منافع عمومی قرار بگیرد چگونه رفتار میکنیم؟بیشترمان اقرار نمیکنیم که منافع شخصی خودمان را ترجیح میدهیم. اما همانطور که تاریخ نشان میدهد، بیشتر مردم، خواه به خاطر طبیعت انسان ویا تربیتش، منافع شخصی خود را به منافع دیگران مقدم میدارد.این به معنای بد بودن آنها نیست. بلکه یعنی انسانند.
ما در این سالها به نتیجه رسیدیم که راهی درست است و راهی غلط. هر کسی به غیر از این فکر میکرد از صفحه روزگار حذف میشد. ولی میخواهیم بگوییم که با نیروهای ذهنی متفاوت،باانتظارات متمایز،بدون ترسها و یا لطفهایی که عرف معمول تحمیل میکند بدون خوش بینی های کور یا تردیدهای بی جهت، بیندیشیم.
به طور خلاصه مانند یک انسان شگفت انگیز بیندیشیم.یکی از راههای شگفت اندیشی یا هوشمند اندیشی باز آفرینی عرف است. یعنی باید تمرین کنیم که روی آن بخش از مشکل که ما را نگران کرده تمرکز نکنیم تا راه حل بهتری پیدا کنیم.
یک کتاب خیلی خوب در این زمینه معرفی میکنم که خیلی مفیده.
کتاب سگال ناروال. اثر استیون دی.لویت و استفن جی دابنر با ترجمه زیبای محسن عزیزی