مخاطب این نوشته مادران دهه ۵۰ به قبل است. اما خوانندگان این نوشته دختران همان مادران هستند که اینجا حضور دارند. اجازه ندید که اینجوری بشه خودتون هم اینجوری نشید لطفا!
چند روز پیش در یکی از پیجهای یک بلاگر کم سن و سال که از قضا متاهل و مادر هم شده یعنی تو سن بیستسالگی ازدواج کرده و یه بچه ۳ ساله هم داره استوریهای جالبی رو دیدم. اینکه هنوز هم مادرها براشون تعیین تکلیف میکنند! مثل:
بیرون رفتن از خونه
لباس پوشیدن
کارهای خونه
غذا پختن
رسیدگی به بچه
و اینکه مادران شون اونها رو بهعنوان یک زن مستقل، مادر نمونه، کدبانو، عاقل، هنرمند، دانا و آگاه قبول ندارند.
راستش یاد خودم افتادم
من هم در سن پایین ازدواج کردم
مادرم برای آرایش کردن و نکردنم هم دخالت میکرد
مهمانی رفتنم
لباس پوشیدنم
ولی خب از یه جایی به بعد فهمیدم دارم میبازم
شروع کردم به تابو شکنی، خودرای شدن
اما راستش را میدانید سالهای زیادی را با اعتمادبهنفس پایین از دست دادم
گوشهگیر شدم
توسری خور شدم...
و از درون مُردم!
مادرانی که دختران مجرد در شرف ازدواج دارید
مادرانی که دخترانتون تازه ازدواج کردند
بیایید با این جملات که تو خوب نیستی از بقیه خانهداری یاد بگیر
دخترانتان را نکُشید
با این جمله که تو کدبانو نیستی و آشپزی بلد نیستی بیچاره شوهرت
دخترانتان را نکُشید
با گفتن به بچهات چرا نمیرسی لاغر شده
دخترانتان را نکُشید
گفتن اینکه همش سرت تو گوشیته تو زن زندگی نیستی
مردم دختر دارن منم دارم
چرا بیرون میری
چرا آرایش میکنی
چرا صبح دیر بیدار میشی
اینو بخر اونو نخر
اینجا برو اونجا نرو
دخترانتان رو نکُشید
باور کنید اونها هم مثل شما زن هستند حس زنانه دارند حس مسئولیت دارند حس مادرانه دارند
مگه خود شما اولش همهچیز بلد بودی؟!
حالا چرا مبصری میکنی برای دخترت نگاه کن ببین واقعا دلت میخواد بگند عجب مادری با این دختر کدبانو که تربیت کرده یا واقعا قصدت اینه به دخترت کمک کنی پخته و ساخته بشه
که در صورت اول باید بگم تو یک خودخواهی که فکر اینی دیگران ازت تعریف کنند و تو لذت ببری
و اگر گزینه دوم هست که آدمها خودشون به مروز زمان پخته و ساخته میشوند و این لذتبخشتر هست تا اینکه ما مادران بشیم مبصر بالای سرشون و اونها از ترس، یا احترام و یا هر چیز دیگیری سالها کارهایی رو انجام بدن که دوستش ندارند.
خودتان باشید با حفظ احترام به مادرانتون نذارید اونها براتون انتخاب کنند که گرون تموم میشه براتون!