هیچ انسان عادی ِبدون سوپرپاوری نمیتونه در جا به صورت عمودی صد متر بپره. و هیچ دایره ای هم نمیتونه که زاویه سی درجه داشته باشه. به وضوح مشخصه که جنس این نشدن ها یکی نیست. داشتن یک زاویه سی درجه یعنی دیگه اون دایره، دایره نیست. یک شکل هندسی دیگره. داشتن زاویه سی درجه برای دایره ممکن نیست چون با تعریف دایره در تناقضه. (علمم قد نمیده درباره فضای نااقلیدسی نظری بدم برای همین بذارید به فضای اقلیدسی محدود کنیم این گزاره رو) اما صد متر درجا پریدن صرفا با تواناییهای شناخته شده بشر در تضاده اما اگر روزی بر فرض محال رخ بده، هیچ تعریف و قانونی رو نقض نمیکنه. با این حال، با وجود تفاوت در جنس «نشدنی بودن»، صد متر درجا پریدن هم به همون اندازهی پیدا کردن دایره ای با یک زاویه سی درجه نشدنیه.
هر سال قهرمان شدن هم نشدنیه. چون در تکرارهای زیاد، بالاخره جایی در یکی از تکرارها، اتفاقی رخ خواهد داد که دقیقترین برنامه ریزی ها و بزرگترین آینده نگری هم لحاظش نکردن. مثلا همین زدن هواپیمای اوکراینی. واقعا شما چجوری میتونی برای چنین چیزی آماده بشی؟ در یک سال و دو سال احتمال این که چنین پدیده ی نادری رخ بده زیاد نیست، اما در تکرارهای فراوان خیلی خیلی محتمله که یک جایی در مسیرت به چنین بلایی گرفتار بشی. به قول نوید خرم خورشید، «جایی از آسمان کیر خواهد بارید.» و تمام برنامه های شما رو خراب خواهد کرد. و فعلا مشاهدات هم که همین رو به ما میگه.
این که نتونی هر سال قهرمان بشی، بالطبع یعنی جایی باید قهرمانی هات متوقف بشه و در واقع یک کران بالا داشته باشه.
پس فک کنم می پذیرید که قهرمانی های یوونتوس قرار بود یک انتها داشته باشه و اون انتها میتونست همین 9 قهرمانی باشه، میتونست 3 قهرمانی باشه، میتونست 5 قهرمانی باشه، میتونست هم 20 قهرمانی باشه. ولی در هر حال قرار بود یک انتها داشته باشه. حالا که انتها داره، بذارید با بررسی محیط فعالیت یوونتوس و واقعیهای پیرامونی، تصمیمات درونی و حوادث و اتفاقات بیرونی، ببینیم مکان این انتها چه تغییرهایی میتونست بکنه؟
فهمیدن این که انتهای طبیعی این قهرمانی کجاست، میتونه به ما در قضاوت رفتار مدیران یوونتوس و تصمیماتشون کمک شایان توجهی بکنه.
آیا با توجه به وضعیت دیگر تیمها و ظرفیت یوونتوس، یوونتوس باید باز هم قهرمان میشد یا نه برعکس، این قهرمانی ها باید زودتر از این به پایان می رسید اما به خاطر سوار کردن یک سری کلک رشتی و حربه جنگی و فوت کوزه گری اتفاقا یوونتوس فراتر از پتانسیلش نتیجه گرفته.
آیا میشه ادعا کرد یوونتوس در قهرمانی هفتم که اون داستان ضربه سر کولیبالی پیش اومد و بعد کامبک معجزه آسا در سن سیرو زده شد، کارش به پایان رسید ولی اضافه شدن رونالدو مثل ریختن آب در شامپوی تخم مرغی، یه دو تا جام دیگه هم بهمون اضافه کرد؟
یا نه، اتفاقا برعکس، ظرفیت بیشتری داشتیم و میتونستیم بیشتر قهرمان بشیم اما با تصمیمات نابخردانه زودتر از چیزی که باید قطار قهرمانیهامون متوقف شد؟
برای این که ببینیم آیا اینگونه بوده یا نه، بذارید بریم ببینیم چی شد که قهرمان نشدیم!
یکی از دلایل این که یوونتوس قهرمان نشد، این بود که اینتر قهرمان شد. پس میتونیم دلایل قهرمانی اینتر رو به عنوان دلایل عدم قهرمانی یوونتوس لحاظ کنیم. یک نوع تغییر متغیره در واقع.
شاید عجیب به نظر بیاد اما از یک منظر میشه گفت دلیل این که اینتر این افراد رو داشت، این بود که یوونتوس اونها رو استخدام نکرده بود. چون اگر اونها در یوونتوس بودن، اون موقع دیگه نمیتونستن در اینتر باشن. مثل اون دفعه ای که یوونتوس هیگواین و پیانیچ رو خرید و دیگه اون دو نفر در ناپولی و رم نبودن. یا مثل اون دفعه ای که بایرن مونیخ هوملز، گوتزه و لواندوفسکی رو از دورتموند گرفت تا موی دماغش نشن، یا امسال که ناگلزمن، اوپامکانو و زابیتسر رو ازشون گرفته.
پس بذارید یه مرور بکنیم: یکی از مهمترین دلیلهای قهرمان نشدن یوونتوس، قهرمان شدن اینتر بود. و دلیل قهرمانی اینتر، داشتن کادر مدیران خوب، کادر فنی خوب و بازیکنهای خوب بود. و از مهمترین دلایلی که اینتر نفرات خوبی در این قسمتها داشت، این بود که یوونتوس اون افراد رو جذب نکرده بود.
آنیلی میتونست به سهولت کونته رو مربی یوونتوس بکنه و ماروتا رو هم در پست خودش در یوونتوس ابقا بکنه. حالا شاید بگید ولی یوونتوس با نفرات دیگر مقابل اینتر با همه اینها قهرمان شد، ولی بحث اینه که مهم نیست که آیا نفراتی که یوونتوس داشت از اینها باکیفیتتر بودن یا نه، مهم اینه که اختلاف آنچه یووه و اینتر میداشتن در کدام گزینه بیشتره که ... به نظرم جواب پرواضحه.
حالا سوال اینه: یعنی تصمیم غلط آنیلی و یوونتوس در عدم پذیرش کونته و برکنار کردن ماروتا، دلیل قطع شدن این چرخه بوده و ظرفیت حتی بیشتر از این ۹ قهرمانی بوده که احتمالا برخلاف انتظار خیلیها باید بگم : هم آره هم نه.
یعنی اگه دقیق نگاهش کنیم ظرفیت کلی رو نمیشه ادعا کرد بیشتر از ۹ بوده، اتفاقا میتونست روی ۳ و ۵ متوقف بشه که تصمیماتی که گرفت تیم رو به جلوتر از اینها رسوند. ولی از اون طرف اگر از نحوهی رسیدن یوونتوس به قهرمانی هشتم چشمپوشی کنیم، عدم بخشیدن کونته و برکناری ماروتا دلیل بیش از این جلوتر نرفتن تیم بود. چون اگر این دو نفر در یوونتوس میبودن، هرگز اینتر در خواب هم کسی با تواناییهای این دو نفر پیدا نمیکرد و حال بدشون حالا حالا ها ادامه دار میبود.
اینتر شرایط تخماتیکی داشت و یوونتوس، مثل اوبرین مارتل، شانس این رو داشت که اسم و رسم این عزیزان رو برای همیشه از روی زمین خدا پاک کنه. قصدش رو هم داشت. ولی در یک سانتیمتر مانده به پایان، به قدر کافی غور نکرد و تمرکزش رو از دست داد و شد آنچه شد. البته برخلاف اون نبرد زیبا، عدم مرگ اینتر، با مرگ یوونتوس مترادف نشد ولی خب برگشتن اینتر به روی پای خودش از دو قدمی مرگ، به قدر کافی جای حسرت داره.
( یه شبههی FAQ طور: یوونتوس قهرمانی رو فقط از دست نداد، یوونتوس به یک تیم که به سختی سهمیه گرفت تبدیل شده بود و اگر حتی اینتر قهرمان نمیشد، باز یوونتوس قهرمان نمیشد، بلکه چون میلان دوم شد، میلان قهرمان میشد.
جواب: برای تیمی که بعد از ۹ سال قهرمانی رو از دست رفته میبینه، فروپاشی ذهنی و روحی طبیعیه. برای یوونتوس کسب سهمیه نه تنها هدف نبود، بلکه اصلا موضعیت نداشت و مطرح نبود. برای یوونتوس بعد از ۹ قهرمانی، نایب قهرمانی یعنی پایان دنیا. کلی نتیجهی ضعیف مثل باخت خانگی به بنونتو در صورتی که یوونتوس با همون حرارت و انگیزه میلان به سهمیه میاندیشید هرگز رخ نمیداد. )