اغلب صاحب نظران به درستی باور دارند که این قانون است که بایستی در خدمت آزادی باشد و نه آزادی در بند قانون... اما!
در بیان مفهوم و گستردگی آزادی جمله مشهور شهید بهشتی قابل اتکاست که می گویند: آزادی تا جایی گسترده و جاری است که به حقوق غالب افراد یک جامعه آسیب نزند...
با درک این تعریف از آزادی می توان گفت که آزادی در واقع تابعی است از "فرهنگ" .. به همین دلیل است که در کشورهای مختلف آزادی تعاریف و حدود خود را دارد، حتی در آمریکا نیز هر ایالتی قوانین ایالتی خود را جهت چارچوب دادن به آزادی وضع می کند.
اما حال که آزادی تابعی است از فرهنگ، خود فرهنگ به چه معناست؟
فرهنگ در واقع به معنای انجام کار درست است...
با این اوصاف سوالی که پیش می آید این است که:
1- چه زمانی می توانیم پی ببریم که چه امری درست و چه امری محل اشکال است؟
2- و چه زمانی فرهنگ می تواند خود را آپدیت کند؟! (به بیان بهتر فرهنگ چه زمانی خود را بروزرسانی می کند)
یک رفتار، کنش و حرکت زمانی به عنوان "کار درست" دیده می شود که در پی آن موفقیتی حاصل شود.... پس می توان گفت: "فرهنگ" پسماند موفقیت است.
با این تفاسیر اگر در جامعه ای امری رخ دهد که به موفقیتی پایدار نائل شود، این امر به مرور زمان توسط سایرین تقلید شده و همه گیر می شود و در کردار و رفتار آحاد آن جامعه دیده می شود. بدین صورت فرهنگ و رفتار جدیدی در آن جامعه شکل می گیرد و به همین ترتیب و با تغییر پارادایم های رفتاری، فرهنگ بروز می شود.
اما این تغییرات به صورت ناگهانی رخ نمی دهد. این امر ،زمان بر و نیازمند تبیین توسط افراد و گروه های مختلف است، به همین دلیل آزادی امری نیست که بالاجبار جلوی آن گرفته شود و یا بتوان آن را در جامعه به شکل دستوری شکل داد. اگر جلوی آزادی مدنظر جامعه ای گرفته شود آن جامعه محدودیت قانونی آزادی را که با درک خود از مفهوم آزادی فاصله بسیار دارد را تحمل نخواهد کرد و این نارضایتی به دیگر شئونات آن جامعه رسوخ کرده و تاثیر منفی در عملکرد آن کشور و حکومت خواهد داشت. و اگر ما آزادی را بخواهیم به شکل دستوری در جامعه ای ارائه دهیم، به دلیل اینکه جامعه شاید آن مفهوم آزادی حکومت را باور نداشته باشد و نتواند آن را هضم کند، در نتیجه بازهم موجب شکل گیری ناهنجاری های مختلف خواهد شد...
در نتیجه می توان گفت فرهنگ امری است جاری و در حال تغییر، و با توجه به تغذیه مفهوم آزادی از فرهنگ در یک جامعه، قوانین و سیاست گذاری های مربوطه نیز بایستی شناور بوده و تغییر کند.
رشد انسان ها در جامعه تناسب بسیار نزدیکی با آزادی آنان دارد و هرچه قوانین و سیاست ها رفتار انسان ها در جامعه را بیشتر تحت نظر داشته و آن را محدود کند، طبیعتا رشد انسان ها نیز محدود شده و با توجه به اینکه یک حکومت قدرتمند و پایدار ناشی از ملتی هوشمند، دانا، بالغ و رشد یافته است،قدرت آن حکومت به مرور زمان کم شده و اصالت و وجهه اجتماعی خود را از دست خواهد داد.
در نتیجه: آزادی در گروی رفتار و کردار صحیح و نیازمند گذر زمان و مبارزه مدنی است... و حکومت ها بایستی با اتکا به تاثیرگذاری خردورزی و آینده نگری و درک آحاد یک جامعه نسبت به سیاست گذاری و وضع قوانین مدنظر آنان اقدام نماید. بدین صورت خواهد بود که یک جامعه به سمت توسعه و بلوغ و در نتیجه تمدن پیش خواهد رفت.