در هر ابعاد سازمانی چه شرکتی بزرگ و کوچک، شهرداری، استانداری، وزارتخانه، قوه های مختلف حکومتی و خود حکومت همه و همه جهت زنده ماندن و پویایی بایستی در راستای خلق ارزش حرکت کنند. این خلق ارزش بدون داشتن یک مدل مشخص یا ایجاد نخواهد شد و یا حداقل ارزش را ارائه خواهد داد آن هم با کلی پرتی و هزینه بالا، که معلوم نیست چطور خلق شده و چطور ایجاد شده!
خلق ارزش:
خلق ارزش لازمه بقا و پویایی هر کسب و کار و هر جامعه ای است...
مدل کسب و کار/حکومت:
خلق ارزش بایستی در حد اعلا خود بروز و ارائه شود و این امر بدون داشتن مدل امکان پذیر نیست.
تئوری و تئوریسین:
داشتن مدل بدون داشتن تئوری های مختلف بلوغ و کارایی حداقلی دارد، امکان دست یابی به تئوری بالغ و پخته با آزاد اندیشی و آزادی بیان حاصل می شود. امری که در زمانه ما جرمی ست بس بزرگ...
اوایل شکل گیری انقلاب اسلامی:
انقلاب اسلامی که با شعائر زیبا و آرمانی شکل گرفت و مردم به امید اینکه می توانند با این حکومت به نحو بهتری زندگی کنند به ان روی خوش و اقبالی بلند نشان دادند.
حکومتی که در اوایل شکل گیری تئوریسین های اصیلی چون بهشتی و مطهری داشت که هر کدام خود برای رشد یک جامعه کفایت میکردند. کافی است نگاهی حداقلی به صحبت های این دو انسان دانشمند کنیم، در زمانه ما که یک استاد دانشگاه صرفا به دلیل بیان چند جمله انتقادی از دانشگاه اخراج می شود.
تئوریسین های برجسته اوایل انقلاب:
شهید مطهری در خصوص ارائه دروس مرتبط با علوم سیاسی و درس مربوط به نگاه سوسیالیست، پیشنهاد می کند که چنین دروسی توسط اساتیدی تدریس شود که خود سوسیالیست هستند و شناخت و درک بهتری نسبت به ان دارند.(این نگاه اگر در دوران ما بیان شود، ما می شویم: نفوذی، غرب گرا، ضد انقلاب و ....) . مطهری که یک اسلام شناس و جامعه شناس و به غایت یک روشنفکر و برجسته بود، با توجه به باوری که به دانسته های برگرفته از مبانی دینی اسلام داشت، چنین اعتقادی داشت.
و شهید بهشتی که چنان نگاه ژرف و دقیقی نسبت به مسائل داشت و خود انتقادی حکومت را در همه جنبه ها شرط لازم توسعه و پیشرفت می دانست.
افراد تاثیر گذار زمان حال و تئوریسین ها:
اما حال افرادی زمام امور را بدست گرفته اند که در نهایت حماقت و کوته بینی سیاست ورزی می کنند، افرادی مانند، جنتی، علم الهدی، عباسی، طهرانچی، روحانی، جلیلی، زاکانی و در یک کلام افراد منتصب به دانشگاه امام صادق (ع) و جبهه منحوس پایداری!
اما افراد خوش فکری مانند: دکتر علینقی مشاخی، فاضلی، تفرشی، لشکربلوکی، ناظمی و ... که همیشه نگاه منتقدانه همراه با راه حل دارند، به حاشیه رانده شده اند.
نتیجه ماجرا:
عدم توجه به نخبگان و محدودسازی و برچسب زنی به آنان جامعه و حکومت را در خلاء دانشی و علمی قرار داده و جریان تئوری را که در واقع حتی در صورت داشتن مدل، منبع تغذیه اصلی مدل و بروزرسانی آن با توجه به پارادیم های احتمالی آینده در سطوح مختلف، فرهنگی، فناوری، سیاست خارجی و داخلی، اقتصادی، اجتماعی است را به شدت خفه کرده است.
نداشتن مدل موجب شده است که حکومت و ساختارهای آن نتوانند ارزشی متناسب با نیاز جامعه خلق کرده و منابع و فرصت ها را به بدترین شکل ممکن از دست بدهند. همچنین نبود مدل مشخص موجب شده است که رفتارهای افراد و سازمان های مختلف به درستی شناخته نشده و قابل پیش بینی نباشند.
عدم امکان پیش بینی و شناخت منجر رفتارهای تند و زننده سازمان ها و ساختارهای دولتی و حکومتی می شود و به مرور حکومت پایگاه اجتماعی اش را در بین عموم مردم از دست خواهد داد. امری که خود میتواند در نهایت منجر به انقلابی دیگر شود، انقلابی دیگر که به باور بنده نتیجه اش جز ویرانی و تفکیک و تجزیه کشور نخواهد بود، در آن صورت بزرگترین مقصر وضعیت حاکمان و الیگارشی و وابستگان تنگ نظر انان خواهند بود.