خیلی از کالاها بود و نبودشون واسمون خیلی مهم نیست، به عنوان مثال اگر ماهی 5 میلیون در امد داشته باشیم، شاید ماهیانه 2 بار آبمیوه مورد علاقمون رو خریداری کنیم و وقتی ماهی 10 میلیون درآمدمون افزایش پیدا کنه تعداد بیشتری از آبمیوه مورد علاقمون رو مصرف کنیم...
اما اگر ماهی درآمدمون به 200 میلیون برسه شاید کلا به جای آبمیوه،نوشیدنی دیگه ای رو مصرف کنیم... و حالا دیگه اون مدل آبمیوه به دلمون نشینه و خوردنش رو عار بدونیم... و اگر روزی دوباره به میزان درآمد 5 میلیونی برسیم مجددا شروع به مصرف اون مدل آبمیوه کنیم...
در کل کالاهای معمولی، کالاهایی هستن که به راحتی براشون جایگزین پیدا میشه و کالاهای بدون جایگزین مثل خاویاره که به سختی میتونیم در هر سطح درامدی ای ازش بگذریم...
این امر رو اثر جایگزینی میگیم، یعنی همیشه سعی میکنیم جایگزینی رو برای محصولات مختلف مثل غذا، پوشاک، تفریحات، ماشین و سایر موارد داشته باشیم.
این اثر جایگزینی بیشتر خودش رو در تناسب قیمت و درآمد افراد نشون میده...
پس ما دو اثر مختلف کلی در شکل گیری رفتار خریدمون داریم:
یکی اثر جایگزینی که میگه اگه محصولی بیش از حد گرون بشه مشتری محصولات دیگه ای رو جایگزین اون میکنه مثلا به جای ابمیوه دیگه صرفا آب میخوره ... و دومی اثر درآمد، که میگه اگر درآمد تا یک حدی بیشتر بشه مصرف آبمیوه بیشتر میشه ...
این موارد که بسیار ساده و بدیهی به نظر میرسه، به شدت در کسب و کار و شناخت رفتار مشتریان و نحوه عملکرد کسب و کار تاثیر گذاره!
نکته: در وضعیت اقتصادی ما اغلب کسب و کارها بایستی به دلیل کاهش قدرت خرید مردم روی به کاهش قیمت و همون استراتژی معروف رهبری هزینه روی بیارن، حال چه به دلیل پویایی کسب و کارشون و چه به دلیل رسالت اجتماعی شون...!