پنبه ، پیش پا افتاده ترین و شگفت انگیزترین ماده ای که میشناسیم
- امروزه پنبه انقدر رایج و همه جا گیر است که سخت است آن را برای آنچه که واقعا هست بشناسیم.
همینطور که دارید این جمله را میخوانید شانس زیادی هست که شما یک لباس پنبه ای پوشیده باشید. و همانقدر محتمل است که تا بحال یک قوزه پنبه را از ساقه اش جدا نکرده باشید یا یک دسته الیاف پنبه خام را ندیده باشید یا صدای کر کننده یک دستگاه ریسندگی را نشنیده باشید.
پنبه همان قدری شناخته شده است که ناشناخته است.
ما آن را می پوشیم و روی پوستمان حس میکنیم. ما زیر آن میخوابیم. کودکان تازه به دنیا امده مان را توی آن قنداق میکنیم. پنبه در پول هایی که استفاده میکنیم، در فیلترهای قهوه ای که کمک میکنند تا در طول روز پر انرژی باشیم، در روغن های غذایی که با آن غذا درست میکنیم، توی صابونی که با آن خود را میشوییم، در باروتی که با آن میجنگیم ( آلفرد نوبل بخاطر اختراع باروت پنبه برنده یک ثبت اختراع بنام خود در انگلیس شد) پنبه در همه اینها وجود دارد .
نزدیک به نهصد سال ، از 1000 تا 1900 میلادی، پنبه مهمترین صنعت تولیدی بود. امروزه صنایع دیگری روی کار آمده اند اما صنعت پنبه هنوز به عنوان یک صنعت بزرگ در استخدام وبکارگیری کارگران و همینطور تجارت جهانی مهم است. این صنعت آنقدر همه جاگیر است که در سال2022، حداقل 22میلیون تن پنبه در جهان تولید شد که این میزان برای تولید بیست تی شرت برای هر انسان زنده ای کفایت میکرد.
یک لحظه درنگ کنید ببینید جهان بدون پنبه را میتوانید تصور کنید؟ صبح ها باید در بستری از خز و پشم بیدار شویم، لباس های پشمی بپوشیم یا بسته به آب و هوا یا وضع مالی مان ابریشم به تن کنیم. بخاطر اینکه شستن لباسهایمان کار سختیست یا بخاطر اینکه آن ها لباس های گران قیمتی هستند، آنها را دیر به دیر عوض میکنیم. آنها بوی بد میگیرند بدن ما را خراش میدهند. بیشتر وقتها چون بر خلاف پنبه، پشم و پارچه های طبیعی دیگر خوب به خودشان رنگ نمی گیرند، لباسهایمان تک رنگ و کسل کننده هستند.
از همه مهمتر ما بین گوسفندان گیر کرده ایم. تقریبا هفت میلیارد گوسفند لازم است تا به اندازه میزان پنبه موجود در جهان در حال حاضر پشم تولید شود.آن هفت میلیارد گوسفند، 16 میلیون کیلومتر زمین برای چریدن نیاز دارند که تقریبا وسعتی به اندازه ایران، افغانستان، پاکستان، هند و چین است.
تا پیش از پنبه کالا های بازرگانی دیگری هم برای تجارت وجود داشتند اما چرا پنبه اقتصاد و صنعت جهانی را انقدر دگرگون کرد؟ هر چه باشد تا پیش از 1760 میلادی مردم به تجارت بسیاری از کالاهای دیگر مانند شکر، برنج، کایوچو و رنگ نیلی در مناطق گرمسیری و نیمه گرمسیری سرگرم بودند.
بر خلاف این کالاها پنبه دو مرحله کارگری دارد: یکی روی زمین های کشاورزی و دیگری در کارخانه ها. شکر و تنباکو مولد ارزش صنعتی بزرگی ایجاد نکردند. اما پنبه کرد. تنباکو و توتون منجر به افزایش شرکت های بزرگ تولیدی نو نشدند. پنبه اما شد. کاشت گیاه رنگی نیل و فراوری آن یک بازار جدید بسیار بزرگ برای تولید کنندگان بوجود نیاورد. اما پنبه بوجود اورد.
- طبق نظر یک متخصص، در طول بازه بیش از پنج هزار سال، پیشینیان ما این گیاه را ((از بوته های خودرو و هرز به گیاهانی کوتاه قامت و جم و جور که سال به سال رشد میکردند و مقدار زیادی کرک سفید و بلند تولید میکردند)) تبدیل کردند. پنبه کاران به دقت این گیاه را به بوته آزمایش می گذاشتند و به تدریج آن را به سوی چیزی سوق دادند که نیازهایشان را برای تولید پارچه تامین کند.
- در چین بنا به یک متن متعلق به سال 1637 از اواخر سلسله مینگ، پوشاک، اعم از پوشاک پنبه ای، انسان را از حیوانات و از میان انسانها، ((فرماندهان را از فرمانبرداران متمایز میکرد)).
- تمام کسانی که به نحوی با آن روبه رو شده بودند آن را به عنوان یک ماده مهم برای تولید پارچه میدیدند: نرم، با دوام، سبک، با رنگپذیری آسان و ساده به هنگام شستشو.
- کشاورزان دره سند نخستین کسانی بودند که پنبه را ریسیدند وبافتند. پنبه از هند به سمت ترکستان و به سمت غرب و خاورمیانه و بعدها به مدیترانه رفت. حتی پیش از میلاد شواهدی از کاشت پنبه در ایران، میانرودان و فلسطین وجود دارد. گسترش اسلام نقش مهمی در انتقال دانش و مهارت کاشت، ریسیدن و بافت پنبه در خاورمیانه ایفا کرد.گسترش پنبه در اسلام برای تولید لباسهای معمولی و فروتنانه به عنوان یک خواست مذهبی با سرعت پیش رفت. قرن نه و ده پس از میلاد ایران شاهد یک رونق بزرگ در صنعت پنبه برای تامین بازارهای شهری بویژه در بغداد بود. در قرن دهم مارکوپولو پنبه و پارچه های پنبه ای را همه جا از ارمنستان تا ایران دیده بود.
- درست همانطور که کاشت پنبه به سوی غرب دورتر پیش رفت دانش پنبه هم به سراسر آسیا و به خصوص چین گسترش پیدا کرد. چین سرانجام به بزرگترین و مهمترین تولید کننده پنبه و پارچه های پنبه ای جهان تبدیل شد و امروز مرکز صنعت پنبه جهانی است.
- پس دور از واقعیت نیست اگر بگوییم (( پنبه الیاف زندگی ماست ))
- اما فراموش نکنیم که هندوستان خواستگاه کاشت، ریسندگی و بافندگی پنبه و پارچه های پنبه ایست. همچنین خواستگاه جایی است که اروپایی ها ایده های تجاری خود را از آن گرفتند و ما از آنها. تولیدات این کشور و تولیدات چین بود که الهام بخش پدران آنها در زمان خود شد.
- با استناد بر نوشته های تاریخ دان کهن یونانی، هرودوتوس مشاهداتش از هندوستان 445 پیش از میلاد را اینگونه به رشته تحریر در آورد:(( درختان وحشی گلهای پشمینه میدهند که در زیبایی و شگفتی بر پشم گوسفند برتر آمده و محلیان تن خود را از جامه های که از آن ساخته و پرداخته شده می پوشانند)).
- از همان ابتدا تا این اواخر در قرن نوزده، زمانی بالغ بر چند هزاره، مردمان شبه قاره هند پیشتازان صنعت تولید پنبه بودند. با این حال، شبه قاره تنها نبود. پنبه در امریکا فراوان بود و پارجه پنبه ای خیلی پیش تر از آنکه اروپایی ها به این(( دنیای جدید )) پا بگذارند در انجا وجود داشت. در یک هلالی به طول شش هزارو چهارصد کیلومتر از مرز امریکا و دریای کاراییب تا جنوب امریکا، پنبه مهم ترین صنعت تولیدی بود.
- کاشت و تولید پنبه همچنین تاریخ طولانی در آفریقا دارد. نخستین بار نوبی ها در شرق سودان امروزی پنبه کاشتند. در مرویه در ساحل شرقی رود نیل ، وجود پارچه های پنبه ای را بین سیصد تا پانصد پیش از میلا تایید می کند.
- با ظهور اسلام در قرن هشت پس از میلاد، صنعت پنبه به صورت وسیعی گسترش یافت. آموزگاران مسلمان به دختران آموزش میدادند که چگونه نخ بریسند و به پسران یاد میدادند چگونه پارچه ببافند.
- محلی سازی کاشت، ریسیدن و بافتن پنبه تا آنجا که میدانیم، در این سه ناحیه از جهان به صورت مستقل رشد و تکامل یافت. با این وجود دانش، از جنوب آسیا، امریکای مرکزی و افریقا شرقی به سرعت از راه بازرگانان و مهاجران گسترش یافت. هند در مرکز تحرکات صنعت پنبه بود. زمانی که اروپاییان مدت های مدید خود را در لباسهایی از خزو پشم و کتان می پوشاندند، با این پارچه جدید از (( شرق افسانه ای )) روبرو شدند، سخت تحت تاثیر قرار گرفتند.
- آدم های بسیار زیادی در جاهای مختلف پنبه می کاشتند، می ریسیدند و از آن پارچه می بافتند به طوری که به احتمال زیاد مهم ترین صنعت تولیدی جهان بود. این در حالی است که تولید خانگی برای نیازهای خانوار تا قرن 19 مهمترین بخش این صنعت باقی ماند، تغییر بزرگی پیش از انقلاب صنعتی در دهه 1780 رخ داد.
- مهم تر از همه کالاهای پنبه ای به یک ذخیره ارزشمند و یک وسیله داد و ستد مبادله کالا به کالا تبدیل شدند. حاکمان در هر جایی به عنوان هدیه یا مالیات طلب پارچه های پنبه ای میکردند و میتوان اینطور گفت که پنبه به نوعی در تولد اقتصاد سیاسی حضور داشت. برای مثال میان آزتک ها پنبه یکی از مهمترین وسیله ها و واسطه های پرداخت باج و خراج بود. در چین با آغاز قرن پانزده خانوارها ملزم بودند که بخشی از مالیات خود را به صورت پارچه های پنبه ای بدهند. و در افریقا، پرداخت باج به وسیله پارچه امر رایجی بود.
- علاوه بر اینکه پنبه به عنوان وسیله ای برای پرداخت مالیات محسوب میشد، در چین، در افریقا و در جنوب شرقی اسیا از آن به عنوان پول هم استفاده میشد. پارچه یک کالای ایده آل برای مبادله بود چون بر خلاف پنبه خام براحتی به راه های دورتر حمل میشد، فاسد شدنی و خراب شدنی نبود و در ضمن با ارزش بود. تقریبا پیش از دنیای مدرن در همه جا، یک تکه پارچه میتوانست هر چیز مورد نیازی را بخرد : غذا، کالاهای تولیدی و حتی محافظت و تامین!
- در ایران در قرن نهم و دهم صنعت پنبه به شهر نشینی زیادی منجر شد که پنبه خام را از حومه و اطراف شهر به خود جذب میکرد و پس از ریسیدن و بافتن و خیاطی کردن، ان را برای فروش به بازارهای دوردست، بویژه برای جایی که امروز به نام عراق شناخته میشود، آماده میکرد.
- هند که در مرکز این تجارت جهانی بود با امپراطوری روم، اسیای جنوب شرقی، چین، جهان عرب و افریقای شمالی و افریقای شرقی تجارت میکرد.محصولات پنبه ای هندی روی پشت ادم ها و گاوهای نر، جنوب شرق اسیا را درنوردیدند.این محصولات دریاها را روی کشتی های تک دکله عربی پیمودند، صحرای بزرگ عربی را بر پشت شترها به سوی حلب و سوریه امروزی طی کردند و تا رودخانه نیل مرکز بزرگ بازرگانی قاهره پیش رفتند و کف کشتی های چینی را بسوی جوای اندونزی پر کردند.
- پیش تر در قرن ششم پیش از میلاد، وقتی بازرگانان، پنبه هندی را به دریای سرخ و خلیج فارس می اوردند، این تولیدات از انجا به سوی مص هم می رفت. سپس بازرگانان یونانی پنبه را از مص و ایران به اروپا می بردند. بازرگانان رومی هم به این تجارت پیوستند و پنبه را به کالایی خواستنی و تجملی در میان نخبگان پادشاهی تبدیل کردند.
- واژه پنبه در زبان سانسکریت( کرباس) به زبانهای عبری، یونانی، لاتین، فارسی، عربی، ارمنی، مالایی، مغولی و چینی وارد شد. حتی نام بعضی پارچه های خاص هم بصورت یک برند جهانی درامد: مانند چیت و ژاکونت.
- با آغاز قرن هفده پنبه هندی انطور که بورلی لومینه تاریخ دان از آن یاد کرده نخستین کالای مصرفی جهان بود.
- برای مدتی بسیار طولانی، اروپا در این جهان پنبه، که از قضا بسیار متنوع و پر جنب و جوش بود، و برای کشورها و سرزمین ها اهمیت اقتصادی بالایی داشت، یافت نمی شد.مردم همانطوری لباس می پوشیدند که در عصر برنز می پوشیدند، با پارچه هایی از کتان و پشم. همانطور که مهاتما گاندی نوشته است، در ان زمان که هندوستان اروپا را با محصولات پنبه ای تامین میکرد، اروپایی ها در بربریت و جهل در یک وضعیت بدوی غوطه ور بودند.
- پنبه به زبان ساده چیزی بیگانه و عجیب برای اروپا بود. پنبه الیافی بود که در سرزمین های دوردست می رویید و بسیاری از اروپاییان ان را به عنوان مخلوط یک گیاه و حیوان تصور میکردند: یک گوسفند گیاهی. داستانهایی درقرون وسطا در اروپا درباره گوسفندی که روی گیاهان می روید و شب ها برای نوشیدن اب خم میشود دهان به دهان می چرخید.
- د قرن دوازده بخش های کوچکی از اروپا، به خصوص شمال ایتالیا، به دنیای تولید پنبه وارد شدند. با ظهور صنعت پنبه در شمال ایتالیا و جنوب المان مناطق کوچکی از اروپا برای اولین بار به بخش کوچکی از اقتصاد جهانی پنبه پیوستند و توانستند خود را سه قرن در این جایگاه حفظ کنند. هر چند ظهور پنبه در قرن پانزده در شمال ایتالیا و جنوب المان چشمگیر بود اما به دلیل وابستگی به تولیدکنندگان پنبه خام اسیایی و عدم توانایی انها در تسلیم کردن عرضه کنندگان پنبه، در هر دو مورد به دنبال رونق، ورشکستگی از راه رسید.
- با گذشت دویست سال همه اینها در استانه دگرگونی قرار گرفت. تغییرات کند بود طوری که در ابتدا به سختی تشخیص داده میشد، اما این تکانه تند و تند تر به صورت نهایی شکل گرفت. یک انفجار در چگونگی و محل رشد پنبه، و یک تصویر شوکه کننده از اینکه، چگونه یک محصول کشاورزی می تواند همه جهان را یکجا به یوغ اسارت بکشد.
- وقتی مقادیر کمی از پنبه خام به اروپا آمد تا صنعت روبه رشد اما در مقیاس جهانی هنوز کوچک این قاره را تغذیه کند،تقاضا برای منسوجات پنبه ای در اروپا و افریقا و مجموعه های کشاورزی که با کار بردگان می چرخید هم افزایش یافت.
- سیاست نگهداری از تولیدات داخلی نقش بزرگی در این فرایند بازی کرد. در اواخر قرن هفده با واردات پنبه و گسترش همزمان تولید داخلی منسوجات پنبه ای، تولید کنندگان محصولات پشمی و کتانی، دولت های خود را به طور کلی برای حمایت از آنها در برابر تولید محصولات پنبه ای و به طور خاص واردات پنبه از هند زیر فشار گذاشتند. نساجی مهم ترین صنعت اروپا بود : به نظر میرسید اختلال در این بخش با واردات یا تولید محصولات دیگر، سود و ثبات اجتماعی را در معرض خطر قرار داده است.
- دولت انگلیس کم کم فشار را بر وارد کنندگان منسوجات هندی بیشتر کرد تا جایی که فروش پارچه های پنبه ای هندی به طور کلی عملی مجرمانه شناخته شد. کشورهای دیگر اروپایی هم همین قانون را دنبال کردند. اما برای پر کردن جای خالی پارچه های پنبه ای هندی در بازار اروپا تولید کنندگان داخلی باید کیفیت پارچه و چاپ آن را به سطح کیفیت پارچه های هندی می رساندند، برای دستیابی به این کیفیت، تولیدکنندگان اروپایی به صورت روز افزون زیر فشار قرار گرفتند تا آن فن اوری ها را، برای رقابت در قیمت و کیفیت با تولیدکنندگان هندی در اختیار بگیرند. حرکت اروپا به سوی تولید منسوجات پنبه ای، بر پایه آنچه ممکن است دراماتیک ترین نمونه از جاسوسی صنعتی در تاریخ تلقی شود، استوار بود.
- اتفاقی که افتاد یک گذر تند از جهان کهنه پنبه، جهانی غیر پیوسته، چند قطبی و افقی، به سوی یک امپراتوری پیوسته، متمرکز و سلسله مراتبی پنبه بود. در قرن هجده، برای ناظران معاص هنوز غیر محتمل بودکه اروپا و به خصوص انگلیس به زودی به بزرگترین تولیدکننده محصولات پنبه ای تبدیل شود.
- وقتی خورشید بر فراز بخش کوچکی از اروپا بالا امد، و وقتی اروپایی ها جهانهای غیر پیوسته، چند قطبی و افقی را به ارامی به دور مدار خود مکیدند، ابزار الات و روش هایی اختراع کردند که انها را قادر میساخت تا زمین، کار و بازار را در اختیار امپراتوری قدرتمند جدید بسیج کنند. آنها نه تنها شرایط انقلاب صنعتی را فراهم کردند، بلکه باعث قدرتمند شدن دولت ها هم شدند. با فرا رسیدن سال 1780، اروپا به صورت کلی، و بریتانیا به طور خاص، تبدیل به قطب شبکه صنعت پنبه جهان شده بود.