saeed sepehr
saeed sepehr
خواندن ۱۰ دقیقه·۱۱ روز پیش

چرا به سوریه نرفتیم؟ / در سوریه چه خواهد شد؟

چرا به سوریه رفتیم؟ چرا مجدد نرفتیم؟

این روزها یک سؤال خیلی در شبکه‌های اجتماعی دست‌به‌دست می‌شود و آن اینکه چرا ایران در فتنه اخیر سوریه حضور نداشت؟ و حالا با سقوط سوریه همان سؤال تبدیل به یک قضاوت نادرست شده و اینکه عدم‌دخالت ایران باعث پیروزی تروریست‌ها شده است. اجازه دهید سؤال را دقیق کنیم. چرا جمهوری اسلامی سال‌ها پیش در سوریه ورود نظامی کرد و چرا امروز ورود نکرد؟

بیشتر بخوانید: سقوط سوریه، نتیجه اعتماد بشار اسد به غرب!
بیشتر بخوانید: اسد شروط ایران را نپذیرفت...

این سؤال مبتنی بر یک فرض غلط است و آن اینکه ایران در فتنه اخیر کنار سوریه نبوده است. بله، این حضور شبیه گذشته نبود، اما جمهوری اسلامی حاضر بود؛ به ۳دلیل روشن:

اولا همچنان نیروهای نظامی ما در میدان سوریه بودند. اتفاقا در سطح فرماندهی نیز حضور داشتند. نمونه‌اش شهادت سردار پورهاشمی. دوم اینکه در سطح سیاسی توسط وزیر خارجه و نماینده ویژه رهبری پیام ویژه حمایت به اسد داده شد. سوم اینکه در سطح دیپلماتیک، دولت ایران برای حل مسئله سوریه با دیگر کشورها وارد گفت‌وگو می‌شود.

پس ایران از سوریه حمایت کرد؛ هرچند این حمایت شبیه گذشته نبود. اما چرا تغییر کرد؟

برای پاسخ به چرایی این تفاوت ۲موضوع باید حل‌وفصل شود. اولا چرا جمهوری اسلامی در گذشته به سوریه ورود کرد و چه دستاوردی داشت؟ دوم اینکه در این دوره چه اتفاقی افتاد و چه تفاوتی حاصل شد که نحوه حمایت تغییر کرد؟ محکمات حضور ایران در گذشته برآمده از چند اصل راهبردی بود.

یکم. اصل حمایت از مقاومت دوم. خواست مردم

سوم. خواست دولت و ارتش سوریه چهارم. امنیت داخلی ایران

پنجم. دفاع از حرمین شریف

مسئله اول اینکه ایران با حضور در سوریه کمک کرد محور مقاومت تقویت شود. ثمره آن حضور را این روزها در منطقه شاهدیم؛ بی‌آبروشدن رژیم صهیونیستی به شکلی که خودشان اعتراف می‌کنند که ماه‌ها برای حفظ موجودیت‌شان جنگیدند و با دست خالی از همه اهداف اولیه مجبور به آتش‌بس شدند. واقعیت این است که امروز جبهه مقاومت در اوج بلوغ و قدرت است و هر روز نیز تقویت می‌شود. نمونه‌اش نیز عملیات تاریخی طوفان‌الاقصای حماس و مقاومت تماشایی حزب‌الله. خلاصه اینکه امروز مقاومت مثل گذشته نیست و روی پای خودش است و البته مسیر حمایت جمهوری اسلامی از محور مقاومت نیز صرفا متوقف به سوریه نیست. مگر حمایت ایران از یمن از مسیر سوریه است؟

مسئله دوم خواست دولت و ارتش و حمایت مردم سوریه از ورود جمهوری اسلامی است. این بخش به‌غایت با اهمیت است.

مسئله سوم این بود که اگر در سوریه با داعش نمی‌جنگیدیم باید در تهران با این تروریست‌ها روبه‌رو می‌شدیم. امروز از داعش جاهلی خبری نیست؛ نه از حیث تهدید مرزهای ایران و نه اقدامات تکفیری در حرمین شریف. این به‌معنای ارتقای تروریست نیست؛ بلکه به‌معنای تغییر سیاست‌های اوست چون به حمایت مردم سوریه و نظام بین‌الملل نیاز دارد. هرچند ایران همچنان در میان‌مدت باید از حیث امنیتی به حضور تروریست‌ها با چشم تهدید نگاه کند، درهرصورت میدان در سوریه تغییر کرده‌است.

با این توضیح تغییر مدل حمایت ایران در فتنه اخیر روشن می‌شود؛ مجدد به همان محکمات رجوع کنیم.

از محکمات جمهوری اسلامی این است که سرنوشت هرکشوری را خود مردم تعیین می‌کنند. در دور اخیر نه دولت سوریه درخواستی برای حضور ایران داشت، نه ارتش بنای مقاومت و ایستادگی و نه بخش قابل اعتنایی از مردم به این دولت و ارتش دل بسته بودند که همچنان از ماندگاری آنها حمایت کنند. اینکه چرا اسد و دولت و ارتش به اینجا رسیدند بماند برای بعد؛ اما اجمالا این شرایط منطبق با گذشته نبود و طبیعی است که سیاست جمهوری اسلامی تغییر می‌کند. مگر ممکن است دولتی نخواهد و ارتش بنای مقاومت نداشته باشد و یک کشور دیگر ورود مستقیم کند؟ این حتما عبور از محکمات مردم‌سالارانه جمهوری اسلامی است.

خلاصه اینکه حمایت ایران از دولت سوریه را باید متناسب با شرایط امروز میدان تحلیل کرد و از قضاوت‌های تک‌خطی و ساده‌سازی‌های گزاره‌ای پرهیز کرد.

محسن مهدیان

هنوز ۲ ساعت از آتش‌بس میان رژیم صهیونیستی و حزب‌الله لبنان نگذشته بود که نزدیک به بیست هزار تروریست از مرزهای شمالی سوریه که تحت کنترل دولت ترکیه است و آمریکا بیش از ۲۰ پایگاه نظامی در آن منطقه دارد، به درون خاک سوریه سرازیر شده و با انواع تسلیحات مدرن -عمدتاً ساخت آمریکا و اسرائیل- دست به شورش، قتل عام و تخریب منازل و زیر ساخت‌ها زدند. تروریست‌ها که نام «‌تحریرالشام / آزادکننده شام»! را بر آنها نهاده بودند، مجموعه‌ای از ملیت‌های مختلف، تاجیک، ازبک، اویغور، ترکستان (بخش‌هایی از قفقاز)، اردن و شماری نیز از سوریه و... بودند.
سازماندهی این تعداد تروریست از ملیت‌های مختلف و آموزش آنها برای یک هجوم برق‌آسا و غافلگیرکننده، دست‌کم به ۲ تا ۳ ماه طراحی و برنامه‌ریزی قبلی نیاز دارد و این برنامه‌ریزی در توان و حد و اندازه گروه‌های تروریستی، مخصوصاً از نوع تکفیری آن نیست و بی‌تردید باید از سوی یک یا چند دولت انجام گرفته باشد.

تروریست‌ها از مرزهای جنوب ترکیه و شمال سوریه وارد شده‌اند که عبور این انبوه ۲۰ هزار نفری نمی‌تواند بدون اطلاع و همکاری دولت اردوغان باشد. در مرزهای شمالی سوریه نزدیک به ۲۰ پایگاه نظامی آمریکا مستقر است و به وضوح می‌توان نتیجه گرفت که هجوم تروریست‌ها با اطلاع و اشراف ارتش آمریکا صورت گرفته است.




در سوریه چه خواهد شد؟

این روز‌ها تحولات در غرب آسیا دارای دو ویژگی است: سرعت و پیچیدگی. سرعت تحولات به قدری است که تقریباً همه بازیگران و نیرو‌های مؤثر در آن، از آن جا مانده‌اند. «اخبار ملی اسرائیل» می‌گوید آژانس اطلاعاتی رژیم از جمله موساد و اداره اطلاعات ارتش اسرائیل (LDF) در ماجرای سوریه دچار خطای اطلاعاتی شده است و نتوانسته سرعت پیشروی شورشیان و سقوط دولت بشار اسد را پیش‌بینی کند.

دیگر بازیگران مؤثر منطقه هم دچار همین وضعیت‌اند، یعنی تحلیل‌هایشان از سرعت تحولات جا مانده است. «پیچیدگی تحولات» دیگر ویژگی منطقه غرب آسیا است. این پیچیدگی دلایلی دارد که از جمله اصلی‌ترین آن تعدد بازیگران اصلی و چرخش‌های آنی بازیگران خرد و کلان است. در این وضعیت شورشیان به پایتخت سوریه رسیدند و دولت سوریه به ریاست بشار اسد را ساقط کردند. این وضعیت موجب شکل‌گیری سؤالاتی شده است، که از آن جمله می‌توان به سؤال زیر اشاره کرد.


چه کسی پیروز میدان سوریه شده است‌؟

بازیگران میدان سوریه را می‌توان ذیل چند محور دسته‌بندی کرد: 

محور غربی: شامل امریکایی‌ها، رژیم اسرائیل و فرانسوی‎ها که هدفشان تأمین امنیت اسرائیل در سوریه است. 

‌محور اخوانی: شامل ترکیه و قطر که هدفشان تشکیل دولت اخوانی در سوریه است. البته هدف توسعه ارضی را نیز می‌توان برای ترکیه برشمرد. 

‌محور عربی: شامل عربستان، اردن، امارات و مصر که اولویت اصلی‌شان خارج کردن سوریه از محور مقاومت و تبدیل سوریه به یکی از همپیمانان خود بود. این هدف را با راهبرد جایگزین کردن بشار با یک مهره عربی- غربی دنبال کردند، سپس سیاست تضعیف سوریه را در پیش گرفتند و دست آخر به سیاست تطمیع بشار اسد روی آوردند. 

محور مقاومت اسلامی: شامل ایران، عراق، یمن و لبنان که هدفشان نگاه داشتن سوریه در محور مقاومت علیه رژیم اسرائیل و غرب بود. 

به گزارش خبرگزاری رویترز، اماراتی‌ها با میانجی‌گری میان دمشق و واشنگتن به بشار اسد وعده داده بودند که اگر از ایران و محور مقاومت فاصله بگیرد، تحریم‌های سزار در تاریخ بیستم دسامبر دیگر تمدید نشده و دمشق می‌تواند با آزادی کامل میزبان «دلارهای نفتی» و پروژه‌های اقتصادی باشد. این وعده توخالی نه تنها محقق نشد، بلکه سرابی بود که در نهایت منجر به سقوط «آقای دکتر» شد!


در نگاه اول، بازیگر پیروز این میدان، محور اخوانی است. امروز در سوریه دست برتر با شورشیانی است که در توافق با محور اخوانی هستند. اما این پیروزی چالش‌های اساسی و ذاتی دارد:

اول اینکه شورشیان مسلح شامل گروه‌هایی است که در میانشان هسته‌های تروریستی نقش پر رنگی دارند و نمی‌شود آن را کتمان کرد. دوم اینکه اتحاد شکل گرفته تحت عنوان «هیئت تحریر شام»، نه در سوریه فراگیری مطلق دارد و نه در درون خود، توافقات محکمی بسته شده است. مهم‌ترین عنصر توافق یعنی «نه به اسد» دیگر وجود ندارد و لذا وضعیت رو به وخامت خواهد گذاشت. 


آینده سوریه چه خواهد شد؟

سه سناریو برای سوریه محتمل است: 

 اول، تبدیل سوریه به لیبی: اگر جنگ بر سر قدرت شکل بگیرد، یا اینکه محور‌های دیگر مؤثر در منطقه به نقش‎آفرینی فعال در سوریه روی بیاورند، نظیر آنچه عربستان در لیبی کرد، آنگاه دوری از خشونت و بی‌ثباتی سیاسی، سوریه را فرا خواهد گرفت. سرزمینی که ثبات سیاسی ندارد، مزرعه پرورش تروریسم خواهد بود. تخم داعش جست‌وجوگر چنین مزرعه‌ای است. این مزرعه در مجاورت ترکیه خواهد بود. این یعنی ترکیه بازی برده را به سرعت خواهد باخت. در کنار آن اردن و رژیم اسرائیل هم متضرر خواهند شد. البته برای عراق و لبنان هم شرایط بد خواهد بود. 

 دوم، تبدیل سوریه به یوگسلاوی: به نظر می‌رسد هیچ یک از خرده بازیگران سوریه قدرت تمام کنندگی لازم را نداشته باشند. در این وضعیت اگر توافق‌های سیاسی خرده بازیگران سوریه بر خشونت‌ها پیشی بگیرد، نتیجه آن تجزیه سوریه خواهد بود، آن هم با دامنه محدودتری از خشونت. پر واضح است اگر سوریه تجزیه شود یکی از کشور‌های ممکن التأسیس، کشوری خواهد بود که نیرو‌های مسلح کرد به دنبال تأسیس آن در استان‌های شمالی و شرقی سوریه خواهند رفت. باید دانست که نیرو‌های کرد در این مناطق نفتخیز، حمایت مستقیم امریکایی‌ها را دارند. تأسیس کشور کرد با حمایت امریکا به ضرر ترکیه، عراق و ایران است. پس در صورت تکرار تجربه یوگسلاوی در سوریه، باز بازنده ترکیه خواهد بود، حتی اگر در آن هنگام توانسته باشد حلب را با یک سیاست توسعه ارضی از آن خود کند. 

سوم، تشکیل دولت اخوانی- سلفی: اگر توافق‌های شورشیان با هم به هم نخورد و اگر هیچ یک از سه محور غربی، عربی و مقاومت اسلامی در وضعیت امروز سوریه مداخله نکند، آنگاه ممکن است کشور یکپارچه اخوانی تحت عنوان سوریه حفظ شود. تشکیل این دولت دو چالش دارد. اول اینکه رویکرد‌های اخوانی در مقام دولت به سرعت سر از سلفی‌گری در خواهد آورد (نظیر اتفاق مصر) و چنین دولتی هم با ترکیه و عربستان سر ناسازگاری خواهد داشت. دوم اینکه ستون فقرات هیئت تحریرشام را نیرو‌های سابق القاعده تشکیل داده‌اند و اگر این نیرو‌ها دولت آینده را تشکیل دهند، چنین دولتی برای امریکا و غرب بسیار نامطلوب است. اگر هیئت تحریرالشام بتواند قدرت را در مقام دولت سوریه تثبیت کند، شگفتی آن خواهد بود که القاعده در مقام دولت، در دیگر سوی دریای مدیترانه، همسایه اروپا خواهد شد. 

با لحاظ این سه سناریو، به نظر می‌رسد حامی وضعیت امروز سوریه در حال بازی با آتش است. بازی با کارت گروه‌های مسلحی که بخشی از آنها را تروریست‌ها تشکیل داده‌اند، بازی مطمئنی نیست. القاعده را امریکا تأسیس کرد، اما این کارت، به سرعت علیه امریکا عمل کرد، بازی با چنین کارت‌هایی با نگاه کوتاه مدت شاید موجب دستاورد شود، اما در بلند مدت پر مخاطره است. 

 چه چیز برای ایران مطلوب است؟

در سناریو اول یعنی در وضعیت تبدیل سوریه به لیبی، ایران باید تلاش کند در محور لاذقیه، طرطوس، حمص و دمشق، یک نیروی نیابتی قدرتمند سامان دهی کند. بهتر است این نیروسازی با همکاری روسیه رخ دهد. 

در سناریو دوم با محوریت لاذقیه، طرطوس، حمص و دمشق باید هسته اصلی کشور سوریه بزرگ حفظ شود. شکل‌گیری این کشور مانع از رسیدن کرد‌ها و دیگر خرده بازیگران سوریه به دریا می‌شود و بدون مزیت نسبی دریا، وجودشان کم معنا است. 

در سناریو سوم تا حد ممکن ایران باید از الگو‌های مردم‌سالار برای سوریه واحد، پشتیبانی کند. تجربه نشان داده در سازوکار‌های مردم‌سالار، مردم منطقه به جریان‌های اسلام‌گرای معقول رأی می‌دهند که با ایران می‌توانند همکاری سازنده داشته باشند. در صورت نرفتن سوریه به سمت روند‌های مردم سالار، ایران باید در میان مسلحین جریان‌های اسلامگرای ضد اسرائیل را مورد حمایت قرار دهد.

جوان

جنگ بدر که با پیروزی بزرگ مسلمانان همراه بود در سال دوم هجرت اتفاق افتاد. جنگ احد که با شکست جبهه اسلام روبه‌رو شد در سال سوم هجرت رخ داده بود. برخی از مسلمانان بعد از شکست در جنگ احد، زانوی غم به دامن گرفته بودند. خداوند متعال خطاب به آنها فرموده بود: «إِنْ یَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَتِلْکَ الْأَیَّامُ نُدَاوِلُهَا بَیْنَ النَّاسِ وَلِیَعْلَمَ اللهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَیَتَّخِذَ مِنْکُمْ شُهَدَاءَ وَاللهُ لَا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ‌... اگر (در اُحد) به شما آسیبی رسید، به دشمنان شما نیز (در بدر) آسیب رسید (پس مقاومت کنید). این روزگار را با (اختلاف احوال) میان خلایق می‌گردانیم تا خداوند مقام اهل ایمان را معلوم کند و از شما مؤمنان (آن را که ثابت است) گواهِ دیگران گیرد. و خدا ستمکاران را دوست ندارد» - ۱۴۰ آل‌عمران.
پس از آن در سال هشتم هجرت فتح مکه اتفاق افتاد که بزرگ‌ترین پیروزی مسلمانان بود و فراگیری اسلام را به دنبال داشت.
سوریهایرانترکیهمقاومتاسرائیل
ورزش ، مطالعه ، سفر | https://virasty.com/saeedsepehr24
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید