سلام. این پست برای چالش کتابخوانی طاقچه نوشته شده. درباره کتاب رویای نیمه شب اثر مظفر سالاری.
من سالهاس کتاب میخونم. انقدر خوندم که نهایتا با چند ورق مطالعه میتونم متوجه بشم نویسنده این کاره هست یا نه.
مدتها پیش این کتاب رو دیده بودم. اما فرصت مطالعهش پیش نمیومد. بالاخره امروز تصمیم به مطالعه گرفتم و به قدری کتاب جذاب نوشته شده بود که تا پایان داستان گوشی رو زمین نذاشتم.
نویسنده کتاب به خوبی تونسته بود برخی مفاهیم مذهبی رو با طرح سوال و پاسخ به اون، در لابلای داستان بگنجونه. نمیخوام داستانو لو بدم اما زمانی که ابوراجح با امام زمان مواجه شد و معجزه این بزرگوار رو دید، اشک ریختم. و جالبتر اینکه انتهای کتاب متوجه شدم این جریان واقعی بوده. نویسنده تونسته بود یه عشق مذهبی، پاک و لطیف رو در داستان جای بده. بهتون پیشنهاد میکنم مطالعهش کنید. باعث میشه مجددا یاد حضرت در دل زنده بشه و متوجه بشیم چقدر از حضرت، کراماتش و حضور گرم و پدرانهش غافلیم... ـ
"یکی دیگه از بخشهای جذاب و تلنگرهای این کتاب، اونجایی بود که هاشم از ابوراجح پرسید: چرا امام زمان شما، شیعیانی را که در سیاهچال مرجان صغیر گرفتارند، نجات نمیدهد؟"
و جواب ابوراجح این بود که:
"قرار نیست ایشان در هر کاری دخالت مستقیم داشته باشند، ارادهی خداوند این است که مردم شرایط خود را تغییر دهند و برای بهبود اوضاع زندگیشان بکوشند. اگر غیر از این باشد، همه دست روی دست میگذارند و در انتظار کمکهای مستقیم آن حضرت مینشینند."
این میتونه جواب اونهایی باشه که همیشه از این قضیه سواستفاده میکنن و سعی میکنن با ایجاد شبهه راجع امامان معصوم، مارو نسبت بهشون بدبین کنن.
در قسمتی از کتاب، اومده:
" ریحانه از زیر چادر، گوشوارههایش را بیرون کشید و آنها را در دست مرد فقیر گذاشت.
-من هم نذری دارم و باید آن را ادا کنم.
مرد فقیر گفت:
"با این سرمایه ازین به بعد مرا مشغول کار میبینید."
نکته جالبی توی این مکالمه نهفتهس. مرد فقیری که از سر تنبلی به گدایی رو نیاورده. بلکه درخواستش به خاطر نیاز واقعی بوده. امروزه انقدر تعداد آدمهای سالمی که به گدایی عادت کردن زیاد شده، که بینشون نیازمند واقعی به چشم نمیاد.
در قسمتی دیگه از کتاب اومده:
"هنوز از مقام بیرون نیامده بودیم که خبردار شدیم مرجان صغیر از دنیا رفته. چهل روز از مرگش میگذشت. در حالی مرده بود که معجزه شفایافتن ابوراجح نتوانسته بود چشمانش را به حقیقت باز کند."
میگن یکی از بزرگترین دعاهایی که هر شخصی میتونه در حق کسی بکنه، دعای عاقبتبخیریه. اما گاهی ثروت، قدرت و جایگاه اجتماعی انقدر جلوی چشم ما آدمهارو میگیره و جوری فریفته میشیم که عاقبتمون به شر میشه... به جایی میرسیم که مثل مرجان صغیر حتی معجزه رو به چشم میبینیم ولی بازهم قلبمون از شنیدن حقیقت تکون نمیخوره و کوچکترین انقلابی در وجودمون به وجود نمیاد. خدا عاقبت هممون رو به خیر کنه.
ازونجایی این کتاب برخی مفاهیم دینی رو خیلی خوب توضیح داده، کتاب رویای نیمه شب رو خصوصا به نوجوانان توصیه میکنم. شاید به عنوان هدیه هم کادوی مناسبی باشه برای کسایی که دوستشون دارید.
این کتاب زیبا رو میتونید ازین لینک در طاقچه مطالعه کنید.