لوسی و لیلی دو تا دختر دوقلوی ۱۸ سالهی بههمچسبیده هستند. برخلاف دوقلوهای بههمچسبیدهای که رسانه نشون میده، این دو تا از همدیگه خیلی بدشون میاد و مسیرهای متفاوتی رو برای زندگشیون میخوان. برای لوسی زندگی چسبیده به لیلی غیرقابل تحمله. لوسی دلش میخواد جراح بشه، یک رابطه عاطفی داشته باشه و خانواده تشکیل بده.
از طرف دیگه لیلی بسیار مذهبیه و سرنوشت خودش رو به همین شکلی که هستن پذیرفته.
۳۰٪ احتمال وجود داره که حداقل یکی از خواهرها در طول جراحی جونش رو از دست بده. برای لوسی این جراحی ارزش ریسک کردن رو داره. لوسی به دادگاه میره و از دادگاه میخواد که دستور انجام این جراحی رو صادر کنه، ولی لیلی مخالفه.
قاضی باید به نفع کی رای بده؟
دوقلوهای بههمچسبیده یک پدیدهی نسبتا نادر هستند. کیسهای مختلفی از جراحیهای جداسازی وجود داره. حتی در یک مورد که در صورت انجام نشدن جراحی احتمال مرگ هر دو طرف ۱۰۰٪ بود، دادگاه علیرغم مخالفت والدین رای به جداسازی اونها داد (که جون یکیشون نجات داده بشه).
کیس لاله و لادن، خواهران ۲۹ ساله ایرانی، باعث پرسشهای زیادی شد. جراحیای که در سنگاپور انجام شد و ۵۰٪ احتمال مرگ یا آسیب مغزی به همراه داشت. هر دو در سال ۲۰۰۳ حین جراحی فوت شدند. در کیس لاله و لادن هر دو خواهر خواستار جراحی بودند، ولی وقتی یکی از دو طرف مخالفه باید چیکار کنیم؟
ریشهی این سوال به یک سوال دیگه برمیگرده، چطور بین کیفیت زندگی و تقدس(sanctity) زندگی تعادل برقرار کنیم؟ برای لوسی کیفیت زندگی انقدر پایین اومده که حاضره خطر مرگ رو بپذیره. در طرف دیگه زندگی برای لیلی مقدسه و نمیخواد برای بهبودش، زنده بودن رو به خطر بندازه.
۳ راهحل پیش رو داریم:
۱- هیچکس نباید علیرغم خواسته خودش مجبور به یک جراحی انتخابی که جونش رو در خطر قرار میده بشه و حق رو به لیلی بدیم.
۲- هیچکس نباید مجبور باشه تمام زندگیش رو به یک نفر دیگه «زنجیر» شده باشه، و حق رو به لوسی بدیم.
۳- در مورد هر کیس جداگانه و با توجه به احتمال زنده موندن و خطرات جراحی تصمیم بگیریم. خیلیها اگر ۹۹٪ احتمال موفقیت وجود داشت رای به انجام جراحی میدادن، ولی اگر فقط ۱٪ احتمال موفقیت وجود داشت رای به عدم انجام جراحی میدادن.
پیدا کردن مرز تصمیم درست کار سختیه، مخصوصا وقتی احتمال زنده موند دوقلوها با هم برابر نباشه.