
سکانس اول
"در جستجوی خدا"
از دیرباز بشر بخاطر ضعف ها و محدودیت هایش در جستجوی موجودی بی نقص بود تا به او تکیه(توکل)کند.اما همواره با شکست مواجه می شد.در این بین افرادی خود را فرستاده منشا جهان و یگانه قدرت هستی می نامیدند و پاسخ های مشابهی برای سوالات بشر ( از کجا امده ام؟ امدنم بهر چه بود؟ به کجا میروم اخر؟ )داشتند که قابل تامل هم بود.
سکانس دوم
"پیشی گرفتن از خدا"
بعد از پیدا شدن خدای یکتا و داستان رانده شدن انسان و سجده نکردن شیطان ،انسان از سر داد خواهی و لجاجت و با اقتدا به اولین عصیانگر(شیطان) در برابر خدا سرکشی کرد و برای او خط و نشان هایی کشید.و شیطان نیز به انسان وعده پیروزی داد(در روزی که پسر خدا را سر ببرند یا به صلیب کشند و خون خدا ریخته شود).
سکانس سوم
"کنار کشیدن انسان از جنگ میان خدا و شیطان"
دسته ای از انسانها با خود گفتند
چرا همیشه ما باید بهای این نبرد ابدی را بپردازیم؟ منتظر می مانیم تا ان دو یکدیگر را نابود کنند و ما قدرت را به دست می گیریم.
غافل از این که جنگ برسر خودشان است.