خوردن غذاهای بومی در سفر، بخشی از خود سفر است
زمانیکه مقدمات یک سفر را آماده می کنیم و در مورد کلیه موارد مربوط به سفر از قبیل وسیله ایاب و ذهاب، محل اقامت، نوع ارز مورد نیاز، وضعیت آب و هوا، نام مکانهای دیدنی و آداب و رسوم مردم تحقیق می کنیم، بررسی غذاهای بومی خاص آن منطقه، شهر یا کشور را نیز می توانیم در چک لیست موارد برنامه ریزی سفر خود قرار دهیم تا در حین سفر از تجربه هایی لذت بخش در مورد غذاها بی نصیب نمانیم.
بعضی از ما با به همراه بردن غذا از محل زندگی خودمان به مقصد سفر، خودمان را از یکی از لذت های سفر محروم می کنیم. در اولین سفر کاری که به کشور چین داشتم، یکی از همکاران که وسواس زیادی در غذاخوردن داشت برای سفری هفت هشت روزه، به همراه خودش یک چمدان حاوی تعداد زیادی کنسرو، تن ماهی، بسته های برنج و خورشت های نیمه آماده آورده بود تا هم خودش و هم بقیه همسفران گرسنه نمانند. همین جابجایی این چمدان از شهری به شهر دیگر که در بازرسی ها فرودگاهها یا ایستگاه قطار مشکل ساز می شد و یا حتی دردسرهای گرم کردن آن غذا ها یکی از دغدغه های او شده بود. به خاطر دارم که شبی برای گرم کردن برنج و خورشت قیمه به دلیل محدودیت زمانی هتل برای ارائه خدمات آشپزخانه، مجبور شدیم که از کتری های برقی داخل اتاق ها استفاده کنیم! در نهایت در اوسط سفر و اتمام این غذاها ایشان مجبور به شروع استفاده از غذاهای چینی شد و اعتراف کرد که در بین غذاهای آنها حتی برای او که خیلی سخت گیر است، غذایی برای گرسنه نماندن پیدا می شود! استفاده از غذایی که به صورت روزانه می خوریم در سفر، حس بودن در خانه یا وطن را به ما می دهد که شاید تنها برای افرادی که در جایی غیر از وطن خود اقامت دارند لذت بخش باشد ولی برای سفرهای تفریحی و یا کاری کوتاه مدت، تجربه بو و طعم و حس خوراکی متفاوت که در مکانی متفاوت ایجاد می شود، تجربه سفر خاصی را به ما می دهد و حس بودن در مکانی جدید را چندین برابر می کند.
غذا خوردن با افراد بومی در سفر، ارتباط انسانی بسیار خوبی بین ما و آنها ایجاد می کند. یکی از شادی ها و لذت های میزبان در این است که غذای بومی خود را که روی میز سرو می شود به میهمان خود معرفی کند و آداب و رسوم خود در مورد پخت و یا خوردن آن غذا توضیح می دهد و از اینکه میهمان به همراه او این غذا را به سبک آنها میل می کنند، بسیار لذت می برد. در کشورهای آسیایی شرقی که اغلب از چوب استیک به جای قاشق استفاده می کنند، همین که برای همراهی با آنها سعی می کنیم که حتی اگر نتوانیم سیر غذا بخوریم، از همان چوب ها استفاده کنیم، غذا خوردن برای خودمان و میزبان را بسیار دلپذیرتر می کند. در بسیاری از سفرهای کاری یا آموزشی داخلی و خارجی، معمولا میزبان در خارج از محیط رسمی اداری تدارک یک میزبانی نهار یا شام را می بیند تا غیر از نشان دادن حس مهمان نوازی خود از جنبه انسان دوستانه، این امکان را برای ارتباط و تعامل بیشتر بین طرفین برقرار کند. هم سفره بودن با میزبان در سفر حس دوستی و رابطه صمیمانه را خیلی بیشتر می کنند.
یکی از خاطرات همه سفرها که برای همه ما به جا می ماند و یکی از سوالات اساسی که بقیه از ما در مورد محلی که به آن سفر داشته ایم پرسیده می شود در خصوص غذاهای آنجا می باشد. یکی از دوستان بعد از سفری که به سریلانکا داشت تا مدتهای زیادی بعد از چشیدن هر غذای تندی و یا دیدن استفاده از فلفل در غذا توسط دیگران، شروع به تعریف خاطرات سفر سریلانکا و غذاهای تند آنجا می کرد. شاید بقیه تجربیات سفر به مرور کمرنگ شوند ولی بو و طعم غذاهای خاصی که در سفر می خوریم، تجربه ای است که همواره در ذهنمان پررنگ می ماند.
قسمتی از آداب و رسوم خیلی از شهرها و کشورها مربوط نوع چیدمان میز غذا و نحوه طبخ و خوردن آن غذاها می باشد. شاید تعجب آور باشد که در کشورهای آسیای شرقی هورت کشیدن غذا با صدای بلند و یا در بعضی کشورهای اروپایی تمیز کردن بینی با صدای بلند در زمان خوردن غذا ناخوشایند نیست. لذا زمانیکه با آنها همسفره باشیم، شناخت بیشتری نسبت به آنها از جوانب مختلف پیدا می کنیم و با قسمتی از فرهنگ آن مرز و بوم آشنا می شویم.
غذا خوردن برای خیلی از ما خود لذت بخش است و چه خوب که این لذت را با چشیدن و بوییدن غذاها و نوشیدنی ها در سفرهایی که پیش رو داریم، جانانه تر کنیم و از این بخش سفر نیز استفاده بهینه ببریم.