امیر ، رضا ، نیما و رسول چهار رفیق سوار بر ماشین در حال گذر از یک جاده روستایی بودند . آسمان از شدت آبی بودن می درخشید ، مدتی گذشت و 5 تکه ابر پنبه ای در آسمان نمایان گشت .
بچه ها از مسیر طولانی پیموده شده خسته بودند ، رضا دستش را از پنجره بیرون برد و خواست تا از آن ابرهای پنبه ای تکه ای بردارد . نیما لبخندی زد و گفت :
رسول ، از نوادگان فیثاغورث بود . با شنیدن این جمله مغزش تکانی خورد و گفت :
در کمال ناباوری همه موافق نظرش بودند .
حال مساله پیش رو را تغییر می دهیم ، پس از یک ساعت تفکر رسول به کمک سه نفر دیگر توانست ارتفاع ابر را تا حدود دقیقی بیابد .
حال وظیفه شما این است تا یک راه حل برای یافتن این مساله ساده ارائه دهید ، ارتفاع آن ابر را بیابید !
به سه تن از افرادی که بهترین جواب ها را به ایمیل بنده ارسال کنند ، جوایز نقدی تعلق میگیرد . نحوه ارسال مبلغ از طریق جواب ایمیل اطلاع رسانی می شود .
آدرس ایمیل :
نکات لازم به ذکر :