در ماه های پایانی جنگ جهانی دوم ، با نزدیک شدن نیروهای آمریکایی ، ژنرال تومویوکی یاماشیتا از ارتش شاهنشاهی ژاپن آخرین مورد از یک سلسله جنایات جنگی وحشتناک را مرتکب شد.
این جنایات جنگی در مجموعه تونلهایی رخ داد که ژاپنی ها در دره کاگایان فیلیپین حفر کرده بودند.در درون این تونلها مجموعه ای از گنجینه ای بسیار خیره کننده وجود داشت.
تونل شماره هشت تنها یکی از 175 تونلی بود که در اطراف جزایر اشغالی ژاپن در فیلیپین وجود داشت، در درون هر کدام از تونلها با میلیاردها دلار طلا، جواهرات ، مجسمه ها و آثار هنری بسیار گران قیمت پرشده بود .
ارتش ژاپن در 8 سال پیشین مشغول بزرگترین غارت جهان بودند. آنها با وحشی گری در چین ، کره ، مالزی و اندونزی ، ثروت ایجاد شده در طول هزاران سال را به طور سیستماتیک از بین بردند. متعاقبا، ارتش ژاپن مجموعه وحشتناکی از جنایات خونین و جنایات جنگی ، تجاوزهای دسته جمعی ، قتل عام وغارتگرهایی از این قبیل جنایات را مرتکب شد که در طول تاریخ کمتر دیده شده است.
شبی در اوایل ژوئن 1945 ، در حالی که ژاپن داشت در جنگ با امریکایی ها بازنده میشد ، ژنرال یاماشیتا با عجله در حال نظارت بر آخرین عملیات دفن طلا و گنجینه بود.
شاهزاده تاکدا ، از خانواده سلطنتی ژاپن ، در ساخت تونل ها برای پنهان کردن گنج مشارکت کرده بود. آنها این عملیات را به یاد شعری که توسط امپراطور هیروهیتو سروده شده بود عملیات "سوسن طلایی" ، نامیدند.
برای ساخت و ساز هر یک از سایت های عملیاتی ، انبوهی از مهندسین متخصص ، برده های فیلیپینی و اسرای جنگی به کارگیری شده بودند که مجبور بودند در شرایط طاقت فرسایی کار کنند تا عملیات با دقت بسیار بالایی انجام گیرد.
در آن شب ماه ژوئن ، تاكدا همه کارمندان و کارگران خود را از هر 175 تونل، به داخل پناهگاهي در تونل شماره 8 برد تا آخرين دستاورد خود را جشن بگيرند. پس از چندین ساعت نوشیدنی و آواز ، تاکدا و یاماشیتا بی سر و صدا از آنجا دور شدند.
سپس ورودی تونل با دینامیت منفجر و مهر و موم شد. آن دسته از مردان داخل تونل که خودکشی نمیکردند، محکوم به مرگ و خفگی در میان گنجینه ای بودند که انها را در بر گرفته بود .
کارگران برده نیز به همین سرنوشت دچار شدند. تاکدا و یاماشیتا از جنایت وحشتناک خود راضی نبودند، اما آنها هیچ گزینه دیگری نداشتند - این تنها راهی بود که آنها می توانستند مطمئن شوند که گنجینه از محل خود خارج نمیشود.
شاهزاده تاکدا با زیردریایی به ژاپن گریخت. یاماشیتا آنچه را که از ارتشش باقی مانده بود به شمال کشور برد و در آنجا قبل از تسلیم کامل در مقابل حمله طاقت فرسای آمریکاییها در تاریخ 2 سپتامبر، تا حد توان ایستادگی کرد.
اگر تا اینجای داستان به اندازه کافی شگفت انگیز نبوده ، آنچه در آینده اتفاق می افتد ، تأثیر عمیقی در تاریخ جهان گذاشته است. این راز کاملاً مخفی باقی ماند. رازی که حتی امروز هم پنهان است.
سازمان اطلاعات آمریكا قبل از پایان جنگ از غارت باورنکردنی ژاپن مطلع شده بود. مأموران مخفی آمریکایی قایق هایی را که با پوشش کشتی بیمارستانی به فیلیپین برده شده بودند را ردیابی و عملیات تخلیه گنج را مشاهده می کردند.
برای آمریکایی ها ، دستیابی به این غنائم جنگی بازی عادلانه ای بود. طلاهای آسیایی در چرخه مالی بین المللی تا حد زیادی محاسبه نشده بود و میبایست از احتمال دستیابی کمونیستها به این ثروت تا حد ممکن جلوگیری میشد.
ایده استفاده از غنائم جنگی برای تأمین بودجه عملیاتهای سیاه قبلاً توسط شخصیت های ارشد دولت آمریکا در سال 1944 مورد بحث قرار گرفته بود. چنین ثروتهایی می توانست در شرایط پس از جنگ جهانی دوم به عنوان یک صندوق مخفی عظیم برای کمک به نبرد علیه کمونیسم مورد استفاده قرار گیرد.
اما یاماشیتا به سرعت به جرم جنایات جنگی محاکمه شد ، برخی معتقد بودند این محاکمه به ناحق و با عجله ای بی دلیل صورت گرفته . با حضور روزانه ی ژنرال در مقابل چشم ناظران بین المللی و دوربین های خبری ، آنها قادر به شکنجه او برای کسب اطلاعات در مورد مکان های دفن نبودند.
در مقابل ، آنها به کارمندان یاماشیتا روی آوردند. ادوارد لانسدیل ،یک کاپیتان جوان اعزامی از OSS ، ، و سانتا رومانا ، یک متخصص شکنجه آمریکایی-فیلیپینی، توجه خود را به راننده شخصی یاماشیتا معطوف کردند.
طولی نکشید که راننده یاماشیتا تسلیم شد و موافقت کرد که آمریکایی ها را به 12 خزانه در شمال مانیل که یاماشیتا را در انجا سوار کرده بود، برساند. آنچه لانسدیل و سانتا در داخل خزانه ها پیدا کردند ، حیرت انگیز بود.
ردیف هایی از شمش های طلا ، که روی هم قرار گرفته بودند. چندین تن پلاتین. شیشه های سرامیکی پر از جواهرات و الماس. بوداهای طلای جامد باشکوه. آثار هنری غیر قابل ارزشگذاری . در سال 1945 تنها یکی از این خزانه ها به تنهایی میلیارد ها دلار ارزش داشت.
آنها که از یافته های خود بسیار مبهوت شده بودند بلافاصله به ژنرال مک آرتور گزارش دادند و سپس به واشنگتن سفر کردند تا رئیس جمهور ترومن را در جریان بگذارند.
اینجا بود که یک تصمیم بسیار محوری اخذ شد: گنجینه می بایست مخفی بماند.
بازگرداندن چنین گنجینه های عظیمی یک میدان مین لجستیکی بود ، به ویژه در بسیاری از کشورهایی که اکنون تحت سیطره کمونیست ها قرار گرفته بود.
علاوه بر این ، آشکار شدن چنین مقادیر عظیمی از فلزات گرانبها باعث می شد که قیمت طلا به شدت سقوط کند و ارزهای مختلف در سراسر جهان نیز متعاقبا سقوط کنند. ترومن از این حمام خون اقتصادی بسیار واهمه داشت.
اما بیش از همه ، ارزش هنگفت تولید شده توسط گنجینه "سوسن طلایی" می توانست ایالات متحده را در جنگ سرد به قدرتی باورنکردنی برساند. چنین صندوق سرمایه گذاری گسترده و پنهانی می توانست معادلات سیاسی را در بسیاری از حکومت های جهان دستکاری کند ، انتخابات را بخرد و عملیات های سیاه بی حد و حصری را ثبت نماید.
در 2 سال آتی ، آمریکایی ها تلاش کردند صدها میلیارد دلار گنج را از تونل های فیلیپین بازیابی کنند ، این مبالغ پس از آن به صورت کاملا سری و پنهانی به بیش از 170 بانک در سراسر جهان واریز شد.
در 50 سال آتی ، صندوق های غنائم "سوسن طلایی" پوشش های مختلف و گسترده ای یافتند. - صندوق M ، صندوق یوتسویا و صندوق "اعتماد عقاب سیاه". همه اینها برای رشوه ، تخریب و دستکاری در حکومتهای مختلف در سراسر جهان به نفع منافع ایالات متحده مورد استفاده قرار گرفت.
در آن زمان میلیون ها نفر از مردمان جنوب شرقی آسیا که توسط ژاپنی ها مورد شکنجه ، تجاوز قرار گرفته و به بردگی برده شده بودند برای دادخواهی عادلانه تلاش کردند.
و به نظر می رسید ثروت پنهان سرقت شده از این افراد بدون هیچ اثری از بین رفته است. آمریکایی ها حتی مراقب این بودند که ژاپن مجبور به پرداخت هیچ گونه غرامت به کشورهایی که سرقت کرده است ، نباشد.
این داستان باورنکردنی شرحی از ماجرای گنجینه سوسن طلایی است که با جزئیات کامل در کتاب "جنگ های طلا" استرلینگ و پگی سیگراو آورده شده است.
از این داستان یک فیلم هالیوودی فوق العاده در می آید. اما چقدر حقیقت در داستان وجود دارد؟ آیا این داستان حقیقت دارد یا تنها افسانه ایست که در مورد زمان جنگ جهانی دوم بازگو شده؟
آیا گنجینه" سوسن طلایی" واقعا وجود داشته و این که آیا آمریکایی ها واقعاً آن را به عنوان یک صندوق سرمایه گذاری گسترده برای تامین بودجه عملیات سیاه اختصاص داده اند؟
مدارک و شواهد
1- حفره ای در تاریخ
حتی کسانی که به داستان گنجینه سوسن طلایی اعتقاد ندارند ، بر شدت جنایات و قساوت ژاپنی ها در جنوب شرقی آسیا در طول جنگ جهانی دوم واقف هستند. وحشی گری ژاپنی ها در سراسر آسیا ، قتل عام حدود 30 میلیون چینی ، فیلیپینی ، مالایی ، ویتنامی ، کامبوجی ، اندونزیایی و برمه ای ، یکی از تاریک ترین فصل های تاریخ است.
تخمین زده می شود که دویست هزار چینی فقط در واقعه ی قتل عام و تجاوز نانجینگ به قتل رسیدند. حمله ژاپنی ها به پایتخت وقت چین به خاطر تجاوزهای گسترده گروهی ، قتل و آتش سوزی شهرت پیدا کرد.
قساوت و بی رحمی که در مورد مردم صورت گرفت بسیار غیر قابل تصور بود. دو سرباز ژاپنی با هم مسابقه گذاشتند تا اولین نفری باشند که سر 100 نفر را از تن جدا کرده. زنان باردار از شکم سرنیزه کردند، وحشت خارج از حد تصور بود.
غارت آنها در واقعه نانجینگ نیز بسیار عظیم بود. موزه ها ، معابد ، ساختمان های دولتی و مغازه ها لخت شدند. سربازان ژاپنی ویرانه های شهری را که پر از اجساد بود پشت سر گذاشته و انبوهی از گنجینه ها را همراه خود روی زمین میکشیدند.
این تصویر از غارت سیستماتیک توسط سربازان ژاپنی در طول جنگ به وفور مشاهده می شد و پس از جنگ نیز در گزارشات گوناگونی به آن پرداخته شد.
معمای بزرگ در اینجاست که این ثروت غارت شده کجا رفته. زیرا وقتی که آمریکایی ها وارد این کشور شدند و پس از جنگ کنترل بازسازی ژاپن را در دست گرفتند ، به جهانیان گفتند که این کشور ورشکسته شده است.
تضادهای ژاپن و آلمان پس از جنگ گویای این مسئله است. متفقین پس از جنگ آلمان را به شدت خلع ید کردند و تمام سوابق مربوط به جنایات جنگی نازی ها را از طبقه بندی خارج نمودند.
در دوران پس از جنگ ، دولت های آلمان یکی پس از دیگری مسئولیت خود را برای اصلاح جرایم کشورشان به رسمیت شناخته اند و حدود 45 میلیارد دلار غرامت به قربانیان پرداخت کرده اند. این پرداخت ها تا امروز ادامه دارد.
در ژاپن ، ماجرا کاملاً متفاوت بوده است. از زمان پایان جنگ ، فقط 3 میلیارد دلار به قربانیان جنایات ژاپن پرداخت شده. رقمي كه این کشور برای جبران خسارت به مسئولين جنايات پرداخت كرده است بسیار اندک است.
در ژاپن پس از جنگ که توسط آمریکا اشغال شده بود ، تعداد انگشت شماری از بدترین جنایتکاران جنگی اعدام شدند. بسیاری دیگر دوباره مسئولیت کشور را بر عهده گرفتند. خانواده سلطنتی ژاپن که به عقیده بسیاری حامیان این غارت ها بودند ، به عنوان قربانیان بی گناه به تصویر کشیده شدند.
حتی نوبوسوکه کیشی ، که زمانی که به جرایم جنگی متهم شده بود ، در دهه پنجاه میلادی نخست وزیر ژاپن شد. آمریکایی ها همچنین تمام تلاش خود را کردند که ژاپن از جبران خسارت های وارد شده طفره رود. جان فوستر دالس، به معاهده 1951 بندی را افزود که طی آن ژاپن و شركتهاى ژاپنی آن از پرداخت غرامت به قربانيان جنايات آنها در جنگ معاف میشدند. دلیل این امر به ظاهر ورشکسته شدن ژاپن عنوان شده بود.
این بند حیرت انگیز هنوز هم در مجلس سنای آمریکا برای رد ادعای قربانیانی که مدتها در جستجوی عدالت بوده اند وجود دارد. ژاپن پس از رونق گسترده اقتصادی در دوره پس از جنگ به شدت اوج میگیرد و به یکی از بزرگترین اقتصادهای جهان تبدیل می شود.
این ماجرا به عنوان یک حفره ی نا مشخص در تاریخ باقی می ماند. ثروت عظیمی که همه می دانستند ژاپنی ها در طول جنگ از اسیا سرقت کرده اند بی هیچ اثری از بین رفته بود. آمریکایی ها آن را نداشتند. ژاپن ورشکسته بود. و حتی یک سکه به کسانی که از آنها دزدیده شده بود بازگردانده نشده بود.
آیا واقعاً این ثروت میلیاردی از بین رفته است یا اینکه دروغ بزرگی به جهان گفته شده است؟ آیا این پول اکنون در حساب های بانکی آمریکا در سراسر جهان است؟ و آیا هنوز مقداری از آن در فیلیپین زیر خاک مدفون شده است؟
2- ماجرای بودای طلایی
در دهه های پس از جنگ ، شکارچیان گنج زیادی در فیلیپین به دنبال خزینه های گنجینه سوسن طلایی میگشتند. در سال 1971 بالاخره یک نفر برنده این کارزار شد.
روژلیو روکساس ، قفل ساز فیلیپینی ، در دهه شصت میلادی نقشه ای را از یک سرباز ژاپنی دریافت کرد. پس از سالها حفاری ، او و گروه كوچك مردهایش مجموعه تونلی را پیدا كردند كه در پشت یك بیمارستان در كوه تفریحی باگوئیو مخفی شده بود.
تونل ها بسیار گسترده بودند و افراد روکساس از تله های انفجاری ترس داشتند. آنها پس از روزها کاوش گذرگاهی پر از اسكلت سربازان ژاپنی پیدا كردند.
به نظر می رسد این متعلق به همان افراد بدشانسی باشد که توسط یاماشیتا و پرنس تاکدا در هنگام بستن خزینه ها در سال 1945 در تونل ها مدفون شدند.
با جستجوی بیشتر ، افراد روکساس گنجینه ای دیدنی پیدا کردند. یک بودای طلایی 1 تنی و جعبه هایی مملو از شمش های طلا. تعداد جعبه ها انقدر زیاد بود که آنها نمیتوانستند از پس حمل کردن انها برآیند.
خبر کشف روکساس به دیکتاتور خبیث فیلیپین ، فردیناند مارکوس رسیده بود. او سربازان خود را به خانه روکساس فرستاد تا محل را غارت کنند و بودا را بدزدند.
روکساس به نحوی ناشیانه برای شکایت از سرقت به مطبوعات و دادستان های محلی مراجعه کرد. مقامات سیاسی مقابل فرصتی پیدا کردند تا مارکوس را تحقیر و بر ادعاهای روکساس چیره شوند.
مجلس سنا خواستار تحقیقات در مورد ماجرای بودای طلایی شد ، و متعاقبا شواهد زیادی در مورد سرقت و فساد مارکوس به دادگاه ارائه شد. رئیس جمهور خشمگین شد و قول انتقام داد.
سناتورها نمی دانستند که اختلافات پیرامون سرقت بودا در نهایت منجر به پایان دموکراسی در فیلیپین خواهد شد.
سال بعد ، در اعتراض به قوانین مارکوس، مخالفان تجمعی را صورت دادند ، در این تجمع نارنجکی به درون جمعیت پرتاب شد و 10 نفر کشته شدند. اگرچه مشهود بود که مسئولیت متوجه خود شخص مارکوس میباشد ، اما وی کمونیست ها را مقصر دانست و حکومت نظامی اعلام کرد.
ماركوس مخالفان خود را جمع كرد و به زندان انداخت. دموکراسی در فیلیپین از بین رفته بود و مارکوس کنترل سخت گیرانه و بی رحمانه خود را بر این کشور آغاز کرده بود.
رییس جمهور به سربازانش دستور داد روکساس و افرادش را دستگیر و شکنجه کنند تا محل ورود به تونل ها را بیابند.
شکنجه های طولانی مدت روکساس را به یک لاشه تبدیل کرده بود. به هر حال او به نوعی مقاومت کرد و چیزی بروز نداد. اما یکی از افراد تیم حفاری به حرف آمد. دوست روکساس ، اولمپیو مگبانوا که دندان هایش را بدون بی حسی یکی یکی کشیده بودند ، نتوانست مقاومت کند و تسلیم شد.
ماركوس محل خزانه گنج را كشف كرده بود و در سالهای آینده نیروهای وی چیزی در حدود 10 هزار شمش طلا به ارزش دهها میلیارد دلار را از دهانه تونل ها استخراج کردند.
این داستان پاورقی عجیبی نیز دارد. در سال 1996 ، پس از مرگ ماركوس و روكساس ، دادگاهی آمریكایی در هاوایی حكم داد مبلغ 43 میلیارد دلار از املاك ماركوس به وراث روکساس پرداخت شود.
تا به امروز ، حتی یک سنت از این غرامت به وراث روکساس پرداخت نشده است.
3- پادشاه میداس
فردیناند مارکوس از سال 1965 رییس جمهور فیلیپین بود تا این که در طی یک قیام مردمی در سال 1986 سرنگون شد. مارکوس یک حاکم بی رحم بود که گفته میشود با دزدی از مردم خود ثروتمند شده بود.
در زمان برکناری وی در سال 1986 ، ثروت وی رسما 10 میلیارد دلار برآورد شده بود. با این حال ، برخی فکر می کنند که این رقم تنها بخشی از مقدار واقعی است.
خود مارکوس با وجود دارایی شخصی اش که در حدود 1 تریلون دلار بود به خود می بالید. و منبع این ثروت عظیم ، آنچنان که وی همیشه ادعا می کرد ، طلای یاماشیتا بود.
مارکوس پیش از یافتن گنجینه سوسن طلایی توسط روکساس در سال 1974 هم مرد ثروتمند و متمولی شناخته میشد اما آنچه که وی از خزائن سوسن طلایی به دست آورد او را به نحوی افسانه ای ثروتمند کرد.
از دیدگاه اسیب شناسانه وی استبدادی حریص گونه داشت و این گنجینه برایش کفایت نمی کرد. او میدانست که خزائن بیشتری در فیلیپین پنهان شده است و مصمم بود که آنها را پیدا کند.
اما مارکوس مشکلی داشت ، طلا فقط او را از نظر تئوری ثروتمند می کرد. او نمی توانست طلای غارت شده جنگ جهانی دوم را بفروشد بدون اینکه شناسه و شناسنامه ی آن از بین برود. برای تبدیل کردن این کنجینه به ثروتی قابل دستیابی ، وی مجبور بود طوری صحنه سازی کند که انگار این طلا از خود فیلیپین استخراج شده.
در سال 1975 ، ماركوس به یك مهندس معدن آمریكایی به نام رابرت كورتیس مراجعه كرد. کورتیس در تغییر اثر شناسه های متالورژی طلا برای پنهان کردن اصل آن متخصص بود.
مارکوس با صحبت در مورد انباشته های باورنکردنی غنیمت های جنگ جهانی دوم که در جزیره مخفی شده بود ، از کورتیس خواست به وی بپیوندد. او به كورتیس گفت كه نقشه های ژاپنی را بدست آورده است كه شخص دیگری به جز شخص شاهزاده تاكدا ،آنها را به یك مرد فیلیپینی داده است. او ادعا میکرد که آن شخص معمار خزائن سوسن طلایی بوده است.
کورتیس نتوانست در مقابل چشم انداز کشف چنین گنجینه های عظیمی مقاومت کند و موافقت کرد که به مارکوس کمک کند تا با کاوش در نقشه ها خزائن بیشتری از گنجینه سوسن طلایی را بیابند.
آنها با کمک هم پنج مجموعه تونل دیگر را پیدا کردند که با مقادیر عظیمی از طلا و جواهرات انباشته شده بود. مارکوس اما قصد نداشت این گنج را به اشتراک بگذارد. .
یک روز مارکوس به همراهی مردانش ،کورتیس را به به گورستان نظامی آمریکا در اف تی بونیفاشیو بردند و کورتیس از دیدن یکی از گورهای تازه حفر شده جا خورد. آن لحظه ای که اسلحه ای در مقابل سرکورتیس قرار گرفت ، وی متوجه شد که این گور برای خود او ساخته شده است.
کورتیس به نوعی موفق شد با مذاکره خطر گلوله را از خود دور سازد. او به مارکوس و مردانش گفت که نقشه های دیگری از خزائن در اختیار دارد و اگر آنها مارکوس او را بکشند هرگز آنها را پیدا نمی کنند. این بلوف جان او را خرید.
کورتیس که به سختی از مرگ نجات یافته بود ، بلافاصله از فیلیپین فرار کرد و به ایالات متحده بازگشت اما ادعا کرد که در این ماجرای تاسف برانگیز یک پیروزی کوچک هم کسب کرده است - او از نقشه های گنج عکس گرفته بود تا شاید بتواند روزی برگردد تا جستجو را از سر بگیرد.
فردیناند مارکوس در سال 1989 در تبعید درگذشت. در سال 1992 بیوه او ایملدا برای اولین بار در مورد منبع ثروت عظیم همسرش اظهار نظر کرد و اعتراف کرد که شوهرش از طلاهای یاماشیتا به این ثروت دست یافته است. .
به گفته ایملدا ، شوهرش از طلای غارت شده چنان ثروتمند شده بود که اعتراف به آن "شرم آور" بود. او ثروت واقعی آنها را نزدیک به 1 تریلیون دلار تخمین زد.
چنین ادعاهایی خیالی به نظر می رسد. اما اگر مارکوس واقعا برخی از خزانه های گنجینه سوسن طلایی را پیدا کرده باشد ، این ادعاها می توانند رنگی از حقیقت بیابند.
4- بودجه سیاه
اگر ایالات متحده برخی از گنجینه های سوسن طلایی را پس از جنگ پیدا کرده بود ، آنها این ثروت را برای چه چیزی خرج کردند؟ آیا شواهدی مبنی بر وجود برنامه هایی وجود دارد که به نظر می رسد منبع مالی مشخصی ندارند؟
اسناد اخیر که به عنوان بخشی از افشاگری های ادوارد اسنودن در اختیار عموم قرار گرفته است ، مطلبی را آشکار میسازد تحت عنوان "بودجه سیاه" . بودجه ای معادل 52 میلیارد دلار در ماه که از درآمد های مالیاتی و یا سایر درامد های عادی دولتی پرداخت نمیشود. برای این که به درک کامل تری از این بودجه دست یابید بایستی ذکر شود که کل بودجه ناسا در سال 2014 رقمی برابر 18 میلیارد دلار بوده است . این بودجه از کل بودجه دفاعی کشورهای مهمی همچون انگلیس و فرانسه در مجموع فراتر است.
علاوه بر این ، مبالغ مشابهی نیز توسط ارتش ایالات متحده در پروژه های هوایی سری مانند پروژه "شفق قطبی" هزینه می شود. بیل سوئیتمن ، متخصص صنایع دفاعی تخمین زده که در حدود 150 برنامه مخفی در پنتاگون وجود دارد که حتی کاخ سفید هم از آنها اطلاع نداشته است.سوئیتمن کشف کرد که بسیاری از این برنامه ها تحت نظارت پیمانکاران خصوصی همچون لاکهید مارتین قرار داشته اند،اما او نتوانست بفهمد این هزینه ها از چه منابعی تامین میگردد.
آیا این منبع می تواند انبوهی از طلای غارت شده توسط ژاپن در جنگ جهانی دوم باشد ؟ آیا طلایی که ادوارد لانسدیل مدعی وجود آن بوده به صندوق های سری و مخفی همچون صندوق "M " و صندوق "اعتماد عقاب سیاه " منتقل شده است ؟
برخی حدس می زنند که این بودجه ی بدون حساب در اثر فعالیت های غیرقانونی همچون کلاهبرداری از اوراق بهادار و مواد مخدر ایجاد شده باشد. بدون شک ایالات متحده درگیر چنین فعالیت هایی شده است ، اما حجم گسترده بودجه های سیاه ، نشان از منبع گسترده تری دارد.
شاید این منبع " گنجینه ی سوسن طلایی " باشد.
مدارک متقابل
1- نقطه ی ایکس هیچ چیزی را مشخص نمی کند.
در طی حدودا 50 سال هزاران گنج یاب از سراسر جهان در فیلیپین جستجو کرده اند. گذشته از ادعاهای روکساس ، حتی یک نفر هم چیزی پیدا نکرده است.
فقط تصور می شود آمریکایی ها و مارکوس برخی از خزائن گنجینه را پیدا کرده اند و از آنجا که گویا شاهزاده تاکدا 175 مورد از آنها را ساخته است ، به نظر می رسد که بیشتر آماتورها حتی به یک مورد هم برخورد نکرده اند.
منتقدان همچنین به این نکته اشاره می کنند که فیلیپین برای مخفی ساختن گنجینه های سوسن طلایی مکان محتملی به نظر نمی رسد . تا سال 1943 ، این جزیره یک میدان جنگ بود و آمریکایی ها کنترل دریاها را در دست داشتند.
با وجود کشور های امن تری همچون کره و تایوان ،حمل چنین مقادیر عظیمی از طلا به چنین منطقه ای که احتمال سقوط آن به دست آمریکایی ها زیاد بوده ، غیر منطقی به نظر می رسد.
در مورد روکساس نیز باید گفت که بخش هایی از داستان او مشکوک است. او گفته پس از یافتن یکی از خزائن ، یک مجسمه طلایی بودا را برده تا برای تامین هزینه کامیون ها و تجهیزات بازیابی بقیه گنج آنرا به فروش برساند.
با این حال ، بودا تقریباً یک تن وزن داشته و استخراج آن از مجموعه تونل دست و پا گیر بوده است. همچنین این مجسمه ی خاص، از جمله مواردی بوده که توجهات ناخواسته زیادی را به یافته های روکساس جلب می کرده!
همچنین در صورت حمل مجسمه بودا هزینه کامیون ها و تجهیزات 100 برابر بیشتر می شد. با این حال ، در همان زمان ، روکساس می گوید که صدها شمش کوچک طلا پیدا کرده است. منطقی بوده که روکساس بودا را پنهان کند و در عوض با حفظ جانب احتیاط تعدادی از شمش های طلای کوچک را به فروش برساند.
سخت است تصور کنیم که روکساس این مطالب را نمیدانسته! در واقع ، به محض اینکه او بودا را به خریداران بالقوه نشان داد ، خبر به رئیس جمهور مارکوس رسید و روکساس در دردسر بزرگی افتاد.
2- یک مورد عینی
این ایده که آمریکایی ها با کشف گنجینه های سوسن طلایی در سال 1945 ، به طور مخفیانه غنیمت ها را به خود اختصاص داده و از آن برای راه اندازی صندوق سرمایه گذاری گسترده بودجه سیاه استفاده کردند ، ایده ی جذابیست.
با این حال ، شواهد مستقیم بسیار کمی برای پشتیبانی از این ایده موجود است. به دلیل ماهیت این مسئله که گویا بسیار محرمانه است ، هیچ سندی برای صحت سنجی ادعاها وجود ندارد.
به علاوه برخی ادعا می کنند که مقدار طلای موجود در گنجینه سوسن طلایی در حدود سیصد هزار تن است ، در حالی که تخمین زده می شود کل طلای استخراج شده به دست بشر در حدود 150 هزار تن باشد.
ارقام غیرممکن به نظر می رسند. آیا واقعا می توان چنین مقادیر زیادی طلای اضافی را برای مدت طولانی کاملا ناشناخته نگه داشت؟ و آیا ژاپنی ها واقعاً می توانستند در اواسط جنگ جهانی این مقدار را به فیلیپین منتقل کنند؟
ماجرای طلای یاماشیتا ، گنجینه سوسن طلایی و "صندوق اعتماد عقاب سیاه " مانند حفره ای تاریک در تاریخ است. با وجودیکه این روایت بر مبنای شواهد عینی نقل شده ، شواهد مستحکم و مستدل نیز بسیار اندک هستند.
اصل مقاله : https://theunredacted.com/the-legend-of-golden-lily-yamashitas-gold/