چیزی که جدیدا خیلی بیشتر جدی میگیرم، استفاده از متافورهای مختلف برای ارائه راهحلهای سازمانیه!
قبلا برداشتم این بود که فردی که در یک سی-لول پوزیشن قرار میگیره، به احتمال زیاد، چیزهایی که من میدونم براش بدیهیه و قرار نیست به چالش خاصی در مورد ارائه داشته باشم اما به طرز غیرقابل باوری با این واقعیت دوباره روبرو شدم که «همه شبیه تو فکر نمیکنند، پس ممکنه موضوعای که میگی رو متوجه نشن؛ حتی اگر مدیران ارشد های-تکترین شرکتهای ایران باشند!»
پیش از این، از این تکنیک برای تفهیم مطالبی که میخواستم بیان کنم در مکالمات و در مقابل مشتریان و افراد تیمم استفاده میکردم؛ اما به تازگی سعی دارم به طور جدی در ارائه گزارشات مهمم هم ازش استفاده کنم و فکر میکنم نتیجه خوبی به همراه خواهد داشت اگر با دیتا و دادههای درستی هم ادغام بشه.
در پایان تنها چند نکته رو باید یادآور بشم:
🧩 استفاده از متافور نباید باعث بشه اصل ماجرا رو از خاطر ببرید و صرفا روی کانسپت متمرکز باشه!
🧩 از خاطر نبرید موضوع اصلی راه حلیه که شما با دیتا بهش رسیدید و این متافور قراره به شما در ارائه مفهوم کمک کنه.
🧩 حتما مثل سایر فعالیتها، مدل فکری مخاطب، حساسیتهاش و نوع تصمیمگیریش رو در نظر بگیرید و بشناسید.
🧩 استفاده از متافور برای سادهسازی مطالبه و باید به وضوح مفهوم مورد نظر شما رو بیان کنه. از متافورهای پیچیده و مبهم که تفسیرشون دشواره به هیچ وجه استفاده نکنید.
🧩 متافور باید به طور مستقیم با موضوع شما مرتبط باشه. از متافورهایی که از موضوع دورند و ارتباطی با موضوع ندارند، استفاده نکنید.
🧩 از متافورهای خلاقانه و جدید استفاده کنید تا توجه مخاطب رو جلب کنید. سراغ متافورهای کلیشهای و تکراری که جذابیت کمتری دارند نرید.
🧩فقط جاهایی که نیاز دارید از این سبک استفاده کنید. استفاده بیش از حد از متافور میتونه باعث خستگی و سردرگمی مخاطب بشه و یا شما رو فردی زیادی غیرجدی جلوه بده.