میگفت «اوضاع حالا خوب است»، زندگیاش «کاملا عادی» شده و میتواند مانند دیگران از وسایل حملونقل عمومی مثل «مترو» استفاده کند! زندگی اما برای «سلمان رشدی» هرگز عادی نمیشد هر چند که او دوست داشت در فوریه ۲۰۱۹ اینطور بیان کند. ۱۲ آگوست ۲۰۲۲ (۲۱ مرداد ۱۴۰۱) ساعت ۱۱ صبح به وقت محلی، زمانی که بیش از ۱۵ ضربه چاقو بهصورت، گردن، بازو، پهلو و ران این نویسنده مرتد وارد شد؛ کاملا فهمید برای کسی مثل او «اوضاع اصلا خوب نیست.»
از روزی که امام خمینی(ره) نوشت: «مؤلف کتاب «آیات شیطانی» که علیه اسلام و پیامبر و قرآن، تنظیم و چاپ و منتشر شده است، همچنین ناشرین مطلع از محتوای آن، محکوم به اعدام می باشند.از مسلمانان غیور میخواهم تا در هر نقطه که آنان را یافتند، سریعاً آنها را اعدام نمایند.»
بیش از ۳۳ سال میگذشت اما برای «هادی مطر» ۲۴ ساله اینها فقط چند جمله ساده بر روی کاغذ نبود، دستورالعملی بود که هر لحظه باید اجرا میشد حتی اگر هرگز صاحب آن فرمان را ندیده باشد. بلافاصله پس از اقدام انقلابی این مجاهد مظلوم، پنهانکاریهای خبری آغاز شد.
دو روز پس از واقعه نزدیکان رشدی اعلام کردند حال او رو به بهبود است و حتی شوخی هم میکند. خبری که تعجب هادی مطر را به همراه داشت.
او به خبرنگار نیویورکپست گفت: «وقتی شنیدم که او زنده مانده است، شگفت زده شدم.» اندکی بعد اعلام شد ضربات چاقو به برخی اندام حیاتی رُشدی آسیب زده است. در نهایت ۲۳ اکتبر ۲۰۲۲ (۱ آبان ۱۴۰۱) دو ماه پس از واقعه تنها خبر رسمی از قول «اندرو وایلی» مدیر برنامههای رشدی به روزنامه «الپائیس» اسپانیا اعلام شد: «زخمهای او عمیق بودهاند، او بینایی یک چشمش را نیز از دست داده است. او سه زخم عمیق در گردنش داشت. یک دستش از کار افتاد چون رشتههای عصبی بازویش قطع شده بود. او ۱۵ زخم دیگر نیز در ناحیه سینه و نیمتنه دارد. بنابراین، حمله بیرحمانهای بود.»
وایلی اگرچه تأکید میکرد رُشدی هنوز نفس میکشد اما از پاسخ به این سؤال که آیا «رشدی پس از دو ماه همچنان در بیمارستان تحت مراقبت است یا مرخص شده؟» خودداری کرد. اکنون نزدیک به چهار ماه از آن واقعه میگذرد اما هنوز هیچ تصویری از سلمان رشدی منتشر نشده است.
پنهانکاری پس از یک شکست، شاید بهترین اقدام باشد؛ دستکم مسئولان امنیتی ایالات متحده اینطور فکر میکنند. با این کار ابعاد شکستشان آشکار نمیشود و آنها میتوانند به ترمیم چهره و غرور از دست رفتهشان بپردازند اما پنهانکاری تا کِی؟
۱۰ فوریه ۲۰۱۴ شرکت آمریکایی «سندز»(Sands) که در زمینه گردشگری، هتلداری و شبکههای سرگرمی فعالیت میکرد هدف حمله سایبری قرار گرفت. هکرها دادههای موجود در سرورهای این شرکت را حذف کردند و اطلاعات کاربرانش را به سرقت بردند.
اقدامی که باعث وقفهای طولانی در خدماتدهی به مشتریان شرکت «سندز» شد. ابعاد این خبر پنهان نگه داشته شد و تا ماهها بعد جایی در رسانههای آمریکایی پیدا نکرد. آنها سعی میکردند ماجرا را به یک خرابکاری دیجیتالی ساده تقلیل دهند اما یک سال بعد در ۲۷ فوریه ۲۰۱۵ سیانان(CNN) به نقل از یکی از مقامات ارشد اطلاعاتی آمریکا گفت: «[وضع] خیلی بدتر از این بود.»
شرکت «سندز» متعلق به یک سرمایهدار صهیونیست آمریکایی به نام «شلدون ادلسون» بود. کسی که ۲۳ اکتبر ۲۰۱۳ (۱ آبان ۱۳۹۲) یعنی ۴ ماه پیش از حمله سایبری به شرکتش طی میزگردی در «دانشگاه یشیوا» گفته بود: «رئیسجمهور آمریکا باید به ارتش دستور بدهد یک بمب اتمی بر روی کویر ایران بیندازند سپس به رئیسجمهور ایران تلفن بزند و بگوید: آن بمب را دیدی؟ بمب اتمی بعدی در تهران فرود خواهد آمد.» بازتاب این اظهارات در ایران آن هم درست زمانی که دولت تدبیر و امید[!] مشغول امتیازدهی حداکثری برای دستیابی به توافق هستهای بود و کمتر از یک ماه از گفتوگوی تلفنی نابجای حسن روحانی و باراک اوباما میگذشت، خشم عمومی را در پی داشت.
رهبر انقلاب ۱۲ آبان ۱۳۹۲ در واکنش به این سخنان فرمودند: «یک سیاستمدار پولدار آمریکایی یک غلطی میکند که بله، ما بایستی در فلان صحرای ایران بمب اتم بزنیم و تهدید کنیم و فلان؛ باید بزنند دهن یک چنین آدمی را خُرد کنند.» زبان دراز «شلدون ادلسون» کار دستش داد. دو ماه پس از یاوهگویی او جستوجوها برای نفوذ در شبکه شرکت «سندز» از دسامبر ۲۰۱۳ آغاز شد و نهایتا در فوریه ۲۰۱۴ حمله به اجرا درآمد.
حملهای که سه چهارم سرورهای این شرکت را هدف قرار داد و خسارتی چهل میلیون دلاری بر جای گذاشت. آمریکاییها سعی کردند این حمله را به دولت ایران نسبت دهند اما مثل ماجرای حمله به «سلمان رشدی» هیچ نشانهای برای این ارتباط وجود نداشت. در واقع حرف مُفت ادلسون برایش خیلی گران تمام شده بود. هکرها بر روی صفحه اول تارنمای شرکت «سندز» نوشته بودند: «نگذار زبانت، سرت را به باد دهد» شلدون ادلسون از آن تاریخ تا روز مرگش در ۱۱ ژانویه ۲۰۲۱ ترجیح داد دیگر هیچ موضعگیری علنی علیه ایران نکند؛ به بیان بهتر دهان او دستکم در مورد ایران خُرد شد.
«صدای انفجار در تلآویو و حیفا و بلافاصه قطع برق سراسری در این مناطق»، «خاموشی گسترده در ۵ شهر بزرگ رژیم صهیونیستی از جمله هازور، گدرا، یاونه، رحووت» و «آتشسوزیهای پیاپی در پستهای برق اراضی اشغالی» اینها بخشی از خبرهایی است که رژیم صهیونیستی سعی در پنهان کردنشان میکند.
در یک مورد تمامی اخبار مرتبط با انفجارهای تلآویو و حیفا که قطعی برق سراسری این مناطق را به همراه داشت، از رسانهها و حسابهای عبری زبان در فضای مجازی حذف شد. اما این اخبار را از ساکنان اراضی اشغالی نمیشود پنهان کرد.
پیش از آنکه رژیم دست به سانسور گسترده محتوای مرتبط با این اخبار بزند یکی از ساکنان منطقه شارون خطاب به مقامات صهیونیستی نوشته بود: «این شرکت، شرکت برق نیست، ننگ بر شرکت برق که میلیونها از ما پول میگیرد و ما ساعتها برق نداریم.» با این حال شاید بتوان برای قطعیهای گسترده برق توجیهاتی عجیب و غریب مثل برگزاری ناگهانی یک رزمایش نظامی تراشید اما انفجارهای چهارشنبه ۲ آذر ۱۴۰۱ در قدس اشغالی را با هیچ ترفندی نمیشد پنهان کرد. چرا که دوربینهای امنیتی مشرف بر مناطق بمبگذاری هک شد.
در واقع اشراف کامل بر عملیات بمبگذاری از طریق دوربینهای رژیم صهیونیستی به دست آمد. این عملیات اگرچه آنطور که مقامات صهیونیستی با تمایلات پنهانکارانهشان اعلام میکنند تنها یک کشته و ۴۷ زخمی داشته است اما انجامش از تلفاتش مهمتر بود. ترکیب استفاده از بمبهای کنترل از راه دور بهعنوان روشی بیسابقه و همزمان هک دوربینهای امنیتی میتواند تا مدتها کابوس مقامات اسرائیل باشد.
آنطور که «هیلل بیتون روزین» خبرنگار شبکه ۱۴ رژیم صهیونیستی میگوید: «هک دوربینهای امنیتی به مثابه یک سیلی قدرتمند و رخنه در دستگاههای امنیتی اسرائیل است.» مهمتر اینکه با گذشت بیش از دو هفته، هنوز عاملان این عملیات توسط نهادهای اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل شناسایی نشدهاند.
این واقعه پس از عملیاتهای متعدد مسلحانه فلسطینیان در کرانه باختری از جنین تا نابلس رخ داد. ۲۹ نوامبر ۲۰۲۲ کانال ۱۲ رژیم صهیونیستی در گزارشی از رشد چشمگیر عملیات مسلحانه در کرانه باختری گفت: «در سال جاری ۲۸۱ حمله از سوی فلسطینیها انجام گرفت و این در حالی است که تعداد حملات فلسطینیها در سال ۲۰۲۱ میلادی ۹۱ عملیات بوده است.»
به نظر میرسد مقاومت فلسطین مشغول رونمایی از چهره جدید خود است. چهرهای که سالها پیش، دربارهاش تصویرسازی شده بود. اول مرداد ۱۳۹۵ رهبر انقلاب در حسینیه امام خمینی(ره) در میان دانشجویان گفتند: «اعتقاد ما است که کرانه باختری هم مثل غزه باید مسلح بشود. دست قدرت [لازم است]. کسانیکه علاقهمند به سرنوشت فلسطینند، اگر میتوانند کاری بکنند، کار این است؛ در آنجا هم باید مردم را مسلح کنند.»
«حرف بر زمین نمیماند» این را دستهای بلند جبهه مقاومت در منطقه و فراتر از آن ثابت کرده است.
۱۱ آبان ۱۴۰۱ رهبر انقلاب تأکید کردند: «ما هرگز شهادت شهید سلیمانی را فراموش نخواهیم کرد؛ این را بدانند. حرفی زدیم در این مورد، پای آن حرف ایستادهایم. در وقت خودش، سر جای خودش انشاءالله انجام خواهد گرفت.» این جملات بالاتر از حرف، دستور کاری همیشگی برای جوانمردان دلداده به آرمان انقلاب اسلامی است و ما منتظر این وعده صادق در آن روز موعود میمانیم.