سعید حجاریان، از تئوریسینهای اصلاحطلب و نیز از دستگیرشدگان فتنه ۸۸ اخیراً در یک توییت به بهانه ماه خرداد و پیروزی اصلاحطلبان در انتخابات ریاستجمهوری خرداد سال ۷۶ نوشت: “دوم خرداد، بزرگترین فرصت برای توسعه همهجانبه ایران بود اما از سوی اقتدارگرایان ذبح شد. فرصتها چون ابر میگذرند! ”
*پر واضح است که حجاریان با حساب باز کردن روی احتمال فراموشی تاریخی است که چنین مدعای سنگینی را مطرح میکند.
مدعایی که البته اگر دچار فراموشی نباشیم و روزهای سخت و تلخ دولت اصلاحات را به یاد بیاوریم؛ نه تنها غیر قابل باور که مضحک نیز به نظر میرسد.
توسعه همه جانبه ایران!؟
آنهم در دولتی که برای نخستین بار معنی جابهجایی و تغییر اتوبوسی از رأس سازمان تا نگهبان سازمان را معنی کرد؟
و دولتی که تفسیر بیپایه او از مفهوم جامعه مدنی میرفت تا بحرانهایی بزرگتر از فتنه کوی دانشگاه در سال ۷۸ را ایجاد کند!؟ (فتنهای که تا چندین سال برای مردم یک معضل امنیتی بنا کرد)
و دولتی که حسن روحانی و کارنامهاش یک نمونه از کپی برابر اصلهای آن بود؟
آقای حجاریان مدعی کدام توسعه در دولت متبوع خویش است وقتی نمیخواهد به مردم بگوید در همان دولت بود که آقایان تئوری فتح سنگر به سنگر نظام تا فتح سنگر آخر، تئوری چانهزنی از بالا و فشار در پایین و “حاکمیت دوگانه” را مطرح کردند و ایضا در همان سالها بود که همین آقایان به بهانه همنوایی دولت و مجلس؛ تریبون مجلس را به تریبونی چالشآفرین علیه ستون خیمه نظام یعنی ولایت فقیه تبدیل کرده بودند.
مهمتر اینکه آیا اساسا دولتی که قاتق نانش به جای خدمتگزاری بیشتر به مردم و مدیریت جهادی؛ جز “لوایح دوقلو” و “توسعه سیاسی” نبود و فکر میکرد ولایت فقیه “دیکتاتوری مؤمنان” است؛ میتوانست هیچ سنگی را از مسیر توسعه بردارد؟
پاسخ همه این سؤالات اظهر من الشّمس است و همانطور که اشاره شد حجاریان و دوستان او به فراموشی حافظه تاریخی مردم ایران دل بستهاند.
در این میانه البته یک باطلالسحر دیگر هم وجود دارد و آن فرجام فکری همین آقایان مدعی توسعه است. در واقع مدعا بایستی با سابقه و کارنامه همخوان و همراستا باشد وگرنه لاف در غریبی است.
مردم چگونه باید بپذیرند کسانی به فکر توسعه ایران بودهاند که کارنامه دیروز و امروز آنها مشحون از فتنهگری علیه مردم و نظام، تحریم انتخابات و همراستایی با خواستههای دشمنان ایران و ایرانی است؟
جالب است که آقای حجاریان باید در مقابل این واقعیت تلخ نیز به مخاطبان خود توضیح بدهد که چرا پس از آن دولت آرمانی و توسعهمحور و آرام اما مردم ایران در انتخابات سال ۸۴ به مخالفترین قطب مقابل اصلاحطلبان یعنی محمود احمدینژاد رأی دادند و حتی یک چهره نزدیک به چپها را هم انتخاب نکردند.
بماند که مردم ایران از انتخابات سال ۸۴ به این سو هرگز به صورت علنی به هیچ نامزد و جبههای که پرچم و عنوان اصلاحطلبی داشته است نیز رأی اکثریتی ندادهاند…
و اینها همه ناراستی ادعای حجاریان را اثبات میکند.