▪️ماجرای بنای یادبود عجیب در ژاپن
نظامیان ژاپنی در یورشها به کره در سالهای ۱۵۹۲ تا ۱۵۹۸میلادی، دستکم ۳۸ هزار کرهای و ۳۰ هزار نظامیِ چینی را کشتند.(برخی تا ۲۰۰ هزار نفر هم تخمین میزنند)
اوایل نظامیان ژاپنی سرها رو میبریدند و به ژاپن میبردند اما دیدند حمل این سرها سخته
بنابراین پس از مدتی قرار شد بینیِ فرد کشته شده بریده بشه و به ژاپن ببرند. این بینیها در واقع سندی بود که نشان میداد هر جنگجو (معمولا سامورایی) چند نفر را کشته
البته انتقال بینی هم کار سادهای نبود اما خب برای پرداخت حقالزحمه و اثبات شجاعت، لازم بود بنای «هانازوکا» به معنای تپه یا آرامگاه بینی در ۱۵۹۷ به افتخار رشادتهای نظامیان ژاپنی ساخته شد اما چند دهه بعد نام این بنا به «میمیزوکا» یعنی تپه یا آرامگاه گوش تغییر کرد که کمتر اون شدت جنایت و ظلمی که شده به چشم بیاد
نمونه چنین بنایی در نقاط دیگر ژاپن هم وجود داره تا سالهای طولانی اجازه داده نشد در هیچ کتاب درسی یا کتاب تاریخی به این ماجرا و این بناها پرداخته بشه برای همینم اغلب مردم ژاپن اصلا نمیدونستند این بناها چی هستند
هرچند کرهایها گسترده درباره این جنایت مینوشتند و سعی میکردند توجه جهانیان رو جلب کنند در سال ۱۹۹۷ به مناسبت چهارصدمین سالروز ساخت این بنا مراسمی برای یابود قربانیان برگزار شد و بسیاری هم در آن شرکت کردند.
تاریخ ژاپن خیلی عجیبه ... همیشه آدمو غافلگیر میکنه
جنایات جنگی ژاپن مجموعه جنایات جنگی است که توسط سربازان یا دولت یا حکومت ژاپن اعمال شدهاست. در ادبیات سیاسی، بیشتر بر روی این جنایات در جریان جنگ جهانی دوم تمرکز شدهاست. در جریان حمله ژاپن به چین، ژاپنیها در مجموع ده میلیون چینی را مستقیم یا غیر مستقیم کشتند. صدها هزار نفر از این چینیها زنده به گور شدند. گزارشی میگوید که دهها هزار سرباز هندی هم در همین راستا کشته شدهاند.
یکی دیگر از اعمال ژاپن در جنگ جهانی دوم انجام جراحی بدون بیهوشی روی اسیران جنگی بود. در مجموع تخمین زده میشود که ژاپنیها روی ۲۷۰۰ اسیر جنگی، از جمله ۱۷ خلبان اسیر آمریکایی عمل جراحی بدون بیهوشی انجام دادهاند و نتایج آن را در محافل علمی گزارش کردهاند. دکتر شیرو ایشی پزشک ژاپنی به تنهایی روی بیش از ۷۰۰ اسیر جنگی سلاحهای بیولوژیکی، قطع عضو بدون بیهوشی، و عمل جراحی بدون بیهوشی تست کرد. و بسیاری از این اتفاقات روی کودکان انجام می شد . در سال ۱۹۴۸ سی پزشک و یک پرستار زن به جرم آزمایش سلاحهای بیولوژیکی روی صدها غیرنظامی چینی محاکمه شدند. آنها به اعدام و احکام بلند مدت محکوم شدند اما کمکم آزاد شدند و در سال ۱۹۵۸ دیگر هیچکدام از آنها در زندان نبود. به شیرو ایشی اماننامه داده شده در صورتی که اطلاعات خود از آزمایش روی اسرا را تحویل بدهد، او محاکمه نخواهد شد و نشد.
ژاپنیها روشی به اسم راهپیمایی مرگ داشتند که در آن اسیران را اینقدر پیاده راه میبردند تا بیش از ۹۰ درصد آنها میمردند. در بین ده درصدی که زنده میماندند هم تعدادی کشته میشدند.
یکی دیگر از جنایات جنگی ژاپنیها مسابقه قطع سر صد اسیر بود. روزنامههای ژاپنی با آب و تاب گزارشهایی را پخش میکردند که در آن یکی از افسران ژاپنی، مثلاً در فیلیپین، موفق شده بود رکورد قطع کردن سر صد اسیر را چند صدم ثانیه بهبود ببخشد.
کشتار نانجینگ
کشتار نانجینگ یا تجاوز نانجینگ به دورهٔ شش هفتهای پس از ۱۳ دسامبر ۱۹۳۷ و اشغال شهر نانجینگ، پایتخت پیشین جمهوری چین، توسط ژاپنیها گفته میشود. در این دوره سربازان ارتش سلطنتی ژاپن صدها هزار نفر از اهالی شهر را کشته و بیست تا هشتاد هزار زن را مورد تجاوز جنسی قرار دادند.
این قتلعام به یک موضوع سیاسی مناقشهبرانگیز بدل شده و جنبههای گوناگون آن از سوی تجدیدنظرطلبان تاریخی و ناسیونالیستهای ژاپنی زیر سؤال رفتهاست. این افراد کشتار را اغراقشده یا بهکلی ساختگی برای اهداف تبلیغاتی میدانند. تلاش برای انکار یا توجیه این جنایت، مباحثات پیرامون کشتار نانجینگ را دامن زده و آن را به مانعی بر سر بهبود روابط چین و ژاپن و نیز روابط ژاپن با دیگر کشورهای خاور دور از جمله کره جنوبی و فیلیپین تبدیل کردهاست.
برآوردها از رقم کشتگان متفاوت است. بهجز ثبت نشدن قتلها بهطور جامع و دقیق، دلایل دیگر برای اختلاف در برآوردها شامل این موارد میگردد؛ تعریف محدودهٔ جغرافیایی، دورهٔ زمانی و قتلهایی که باید به حساب کشتار گذارده شود.
کشتار نانجینگ در مفهوم مضیق خود فقط به قتلهایی گفته میشود که در منطقهٔ امن نانجینگ رخ داد. در حالی که در مفهوم موسع تمامی قتلعامهای شهر نانجینگ و حتی ۶ بخش اطراف آن را در بر میگیرد که با نام فرمانداری ویژهٔ نانجینگ شناخته میشوند. همچنین دورهٔ زمانی کشتار ممکن است فقط به شش هفته پس از سقوط نانجینگ محدود شود یا تمامی قتلها از زمان ورود ارتش ژاپن به استان جیانگسو در نیمه نوامبر تا اواخر مارس ۱۹۳۸ را دربر گیرد. همچنین نوع قتل نیز ممکن است تفاوتهایی را در آمار کشتگان موجب شود، از جمله این پرسش که آیا کشتن سربازان به اسارت درآمده چینی و چریکهای مظنون اعدام قانونی شمرده میشود یا خیر.
دادگاه نظامی بینالمللی برای خاور دور (دادگاه توکیو) رقم تلفات را ۲۶۰٬۰۰۰ اعلام کرد؛ آمار رسمی دولت چین این رقم را ۳۰۰٬۰۰۰ ذکر میکند. تاریخدانان ژاپنی تعداد تلفات را پائینتر آورده و معمولاً آن را بین ۱۰۰٬۰۰۰–۲۰۰٬۰۰۰ نفر میدانند، در حالیکه برخی دیگر فقط به ۴۰٬۰۰۰ کشته اشاره میکنند یا حتی وقوع یک کشتار گسترده و ساماندهی شده را انکار کرده و ادعا میکنند که تمامی قتلها بر اثر اقدامات نظامی مجاز، بهطور تصادفی یا به دلیل خشونتهای موردی نیروهای خودسر صورت گرفتهاست. منکران کشتار نانجینگ معتقدند توصیف این حادثه بهصورت یک کشتار ساماندهیشده و بزرگ برای نیات تبلیغاتی سیاسی صورت میگیرد.
واحد ۷۳۱
واحد ۷۳۱ (ژاپنی: 731部隊 هپبورن: Nana-san-ichi Butai؟) یک واحدِ محرمانهٔ تحقیقات و توسعهٔ سلاحهای میکروبی و شیمیایی در ارتش امپراتوری ژاپن بود که آزمایشهای اجباری مرگباری بر روی افراد زنده در جنگ دوم چین و ژاپن (۱۹۴۵–۱۹۳۷) و در دورانِ جنگ جهانی دوم انجام داد. این واحد نظامی، مسئولِ انجامِ برخی از دهشتناکترین جنایات جنگی ژاپن بود. واحد ۷۳۱ در محلهٔ «پینگفانگ» شهرِ هاربین (مرکزِ استانِ هیلونگجیانگ فعلی) واقع شده بود که در آن هنگام، بزرگترین شهرِ دولت دستنشاندهٔ مانچوکوئو بود.
نام رسمیِ این واحد نظامی، «دایرهٔ پیشگیری بیماریهای اپیدمیک و تصفیهٔ آبِ ارتش کوانتونگ» بود. واحد ۷۳۱، در آغاز توسط پلیس نظامیِ ارتش امپراتوری ژاپن ایجاد شده بود، اما تا پایان جنگ، تحتِ فرمان و در اختیارِ «سپهبد شیرو ایشی»، یکی از افسران عالیرتبهٔ ارتش کوانتونگ بود. تسهیلات مذکور، مابین سالهای ۱۹۳۴ تا ۱۹۳۹ ساخته شد، اما نامِ «واحد ۷۳۱» در سال ۱۹۴۱ بر آن نهاده شد.
تنها در کمپ «پینگفانگ»، بین ۳٬۰۰۰ تا ۲۵۰٬۰۰۰ نفر مشتمل بر مرد، زن و کودک در جریان این آزمایشهای پزشکی، جانِ خود را از دست دادند که از این تعداد، حدود ۶۰۰ نفر در سال، توسطِ پلیس نظامیِ ارتش امپراتوری ژاپن تأمین میشد. این تعداد جانباخته، جدایِ قربانیانی است که در مکانهای دیگر، آزمایشهای بیولوژیک همچون «واحد ۱۰۰» کشته شدند.
کهنهسربازانِ شاغل در واحد ۷۳۱، شهادت دادند که بیشتر قربانیان آنها، چینی، کرهای و مغول بودند. در حدود ۷۰٪ کشتهشدگان، کمپ «پینگفانگ»، اسرای جنگی و شهروندان عادی چینی بودند. نزدیک به ۳۰ تن از قربانیان، روس بودند. تعداد دیگری نیز از سایر کشورهای جنوب شرقی آسیا، جزایر کوچک اقیانوس آرام و مستعمرات کوچک امپراتوری ژاپن و اسرای جنگیِ متفقین بودند. واحد ۷۳۱، تا پایان جنگ جهانی دوم، حمایتِ همهجانبهای از سوی دولت ژاپن در اختیار داشت.
فعالیتها
در یکی از این پروژههای تحقیقاتی با نام رمز «ماروتا»، انسانها را تحت آزمایشهای گوناگون قرار میدادند. این افراد را از مردم همان منطقه انتخاب میکردند و به آنها «الوار» میگفتند و مثلاً میگفتند «امروز چندتا الوار بریده شد؟». این واژه را کارکنان واحد ۷۳۱ به طنز درست کرده بودند، چرا که مردم عادی تصور میکردند در این تأسیسات، ماشینآلات ارهکشی، چوببری و الوارسازی وجود دارد. اما بنا به اظهارات یک کارگر عادی این مجموعه که از ماهیت واقعی آن خبردار نبود، این پروژه را کارکنان داخلیاش، «هولتسکلوتس» مینامیدند که در زبان آلمانی به معنی «الوار» است. به همین موازات، اجساد افراد «قربانیشده» را میسوزاندند تا از شرش خلاص شوند. پژوهشگران واحد ۷۳۱ برخی از نتایج تحقیقاتشان را در ژورنالهای دانشگاهی دارای مرور داوری به چاپ میرساندند و آن را به گونهای مینگاشتند که گویی بر روی پستانداران غیر انسان موسوم به «میمونهای منچوری» یا «میمونهای دمدراز» انجام شدهاست.
افراد تحت آزمایش را بهگونهای انتخاب میکردند که نمایندهای از همهٔ طبقات اجتماعی باشند از جمله مجرمان، راهزنان به دام افتاده، پارتیزانهای ضد ژاپن، زندانیان سیاسی و مردم عادی که به جرم «فعالیتهای مشکوک» توسط «کمپئیتای» (پلیس نظامی ژاپن) دستگیر میشدند. حتی شیرخواران، افراد مسن و زنان حامله هم در میان این افراد دیده میشدند. اعضای این واحد نظامی را حدود ۳۰۰ پژوهشگر شامل پزشکان و میکروبشناسان تشکیل میدادند که بیشترشان ژاپنی و برخی کرهای و چینی بودند. بسیاری از این افراد را قبلاً با انجام آزمایش بر روی مدلهای جانوری، نسبت به انجام چنین پژوهشهای ناخوشایندی بیتفاوت کرده و عادت میدادند.
زندهشکافی
زندانیان، از جمله یک اسیر جنگی آمریکایی را بدون انجام بیهوشی، زندهشکافی میکردند. ابتدا آنها را با میکروبهای گوناگون آلوده میکردند و سپس بدنشان را میشکافتند و اعضاء داخلی بدن را خارج میکردند تا اثر بیماریها را بر روی آنها بررسی کنند. این کار را بر روی افراد زنده انجام میدادند؛ چراکه تصور میشد پس از مرگ، فرایند تجزیه جسد، نتیجه تحقیقات را دگرگون خواهد کرد. این زندانیان شامل مردان، زنان، کودکان، شیرخواران و زنان بارداری میشد که توسط جراحان ژاپنی، وادار به حاملگی اجباری شده بودند.
دستوپای زندانیان را قطع میکردند تا اثرات ازدسترفتن خون را بررسی کنند. اندامهای بریدهشده را گاهی به سمت مخالف بدن، پیوند میزدند. اندام برخی زندانیان را منجمد کرده و سپس قطع میکردند. گاهی هم، اندام را منجمد کرده و سپس آن را گرم کرده و یخش را آب میکردند تا اثرات قانقاریای (سیاهمردگیِ) درماننشده را بررسی کنند. در برخی زندانیان، معده را بریدند و مری را مستقیماً به رودهٔ کوچک وصل کردند. در برخی دیگر، بخشهایی از مغز، ریهها، کبد (جگر) و غیره را بریده و جدا کردند.
«کن یوآسا» (جراح ارتش ژاپن در جنگ جهانی دوم) اظهار داشت که زندهشکافی انسانها (که بیشتر کمونیستهای چین بودند)، حتی بیرون از «واحد ۷۳۱» هم رواج داشت و دستکم ۱۰۰۰ نفر در چین، تحت چنین اعمالی قرار گرفتند.
آزمایش جنگافزارهای بیولوژیک
زندانیان را تحتِ عنوانِ دروغینِ واکسیناسیون، با میکروبهای بیماریهای مختلف تلقیح و مایهکوبی میکردند تا اثرات را بررسی کنند. برای تحقیق دربارهٔ بیماریهای آمیزشی، زندانیان مرد و زن را تعمداً به میکروب سیفلیس و سوزاک آلوده میکردند و آنها را تحتِ نظر میگرفتند. همچنین زندانیان، مکرراً توسط زندانبانان مورد تجاوز واقع میشدند. کَکهای ناقلِ طاعون، لباسهای آلوده و آذوقهٔ آلوده را در بمبهای ویژهای قرار داده و بر روی اهداف خاصی میانداختند. در اثرِ طاعون، وبا و سیاهزخم حاصله، در حدود ۴۰۰٬۰۰۰ شهروند چینی جان باختند. بیماری تولارمی هم از جمله بیماریهایی بود که بر روی شهروندان عادی چینی آزموده شد.
واحد ۷۳۱ و واحدهای تابعهٔ آن (واحد ۱۶۴۴، واحد ۱۰۰ و غیره) در تحقیق، توسعه و گسترشِ تجربی جنگافزارهای ایجادکنندهٔ بیماریهای همهگیر، در میان شهروندان نظامی و غیرنظامی چینی دخالت داشتند. کَکهای ناقلِ طاعون را با استفاده از هواپیماهایی که در ارتفاع کم پرواز میکردند، بر روی شهرهای چینی نانگبو (در سال ۱۹۴۰)، چانگدی در استان هونان (در سال ۱۹۴۱) پخش کردند و هزاران نفر در اثر همهگیریِ طاعون خیارکی جان باختند.
احتمال دارد که روشها و اهداف واحد ۷۳۱ در اندونزی هم بکار گرفته شده باشد؛ جایی که یک آزمایش تجربی ناموفق جهت تأیید نوعی واکسن کزاز اجرا شد.
تجاوز جنسی و بارداری اجباری
زنان زندانی در این مرکز را وادار میکردند که برای مقاصد تحقیقاتی باردار شوند. به ویژه برایشان مهم بود که احتمالِ انتقال مستقیم از مادر به جنین، در دوران بارداری بررسی شود؛ مخصوصاً دربارهٔ بیماری سیفلیس که تصور میشد بر باروری تأثیر داشته باشد. برای محققان واحد ۷۳۱ بسیار جالب بود که بدانند سیفلیس بر اعضای جنسی زنان چه تأثیری دارد و آیا جنین زنده میماند یا خیر. با آنکه تعداد زیادی از نوزادان در اسارت به دنیا آمدند، هیچ مدرکی دالِ بر زنده بیرون آمدن زندانیان این مرکز، حتی کودکان، وجود ندارد. گمان میرود که زنان و کودکانِ زندانی را کشتند و حاملگیها را [با سقط] پایان دادند.
مردان زندانی را بیشتر در آزمایشهای منفرد بکار میبرند تا سایر متغیرها، بر روی نتایج آزمایش اثر منفی نگذارد. اما زنانِ زندانی را در آزمایشهای میکروبی، جسمی و جنسی بکار میبرند و از آنها به عنوان بردگان جنسی استفاده میکردند. اعترافات زیر که مربوط به یکی از پرسنل نگهبانی واحد ۷۳۱ است، حقیقت ماجرا را به تصویر میکشد:
«یکی از پرسنل پیشین مرکز به من گفت که قرار بود طبق برنامه، یک آزمایش انسانی انجام دهند، اما هنوز تا شروع آن، کمی زمان باقی بود. برای گذراندن وقت، با یکی از همکارانش، کلید را برداشته و به محل حبس زندانیان رفتند. در یکی از سلولها، یک زن چینی بود. یکی از آنها، به زن مذکور تجاوز کرد. سپس درب سلول دیگری را گشودند. در آنجا، زن چینی دیگری بود که قبلاً برای آزمایش یخزدگی استفاده شده بود و در این راه، تعدادی از انگشتانش را از دست داده بود و به دلیل قانقاریا، استخوان اندامش سیاه شده بود. وی تصمیم داشته که به آن زن هم تجاوز کند، اما متوجه میشود که از اندام تناسلیِ زن، چرک بیرون میزند. در نتیجه از تصمیمش منصرف شده، درب را قفل کرده و برمی گردند تا به کارشان برسند.»
آزمایشهای تسلیحاتی
از اسرا برای آزمایش انفجار نارنجک در فواصل مختلف آنها استفاده میشد. شعلهافکنها را روی انسانهای زنده آزمایش میکردند. زندانیان را به تیرکهایی میبستند و از آنها به عنوان اهدافی برای بمبهای میکروبی، شیمیایی و انفجاری استفاده میکردند.
آزمایشهای دیگر
برخی زندانیان را از آب و غذا محروم میکردند تا ببیند چقدر زنده میمانند. برخی دیگر را در اتاقکهای پُرفشار قرار میدادند تا بمیرند و بعد بررسی کنند که ارتباط دما، سوختگیها و زندهماندن انسان چگونه است. اسرا را در داخل دستگاههای سانتریفوژ و تا دمِ مرگ میچرخاندند. تزریق خون حیوانات به انسان، تشعشع مقادیر مرگبار اشعه ایکس، در معرضِ مواد شیمیایی قراردادن در داخل اتاقکهای گاز، تزریق آب دریا به افراد (برای آنکه ببیند آب دریا میتواند جایگزینی برای سرم نرمال سالین باشد یا خیر)، زندهزنده سوزاندن و زندهبهگور کردن، از دیگر آزمایشهای این واحد پزشکیِ نظامی بود.
سلاحهای میکروبی
محققان ژاپنی، آزمایشهایی بر روی زندانیان با استفاده از میکروبهای طاعون، وبا، آبله مرغان، بوتولیسم و غیره انجام دادند. این تحقیقات منجر به تولید «بمبهای برگریزان باسیلی» و «بمبهای حاوی کَک» شد که برای گسترش «طاعون خیارکی» در شهرهای چین بکار گرفته شد. پوستهٔ برخی از این بمبها را در سال ۱۹۳۸، بنا به پیشنهاد «شیرو ایشی»، از جنس سرامیک ساخته بودند.
این بمبها، نیروهای ژاپنی را قادر میساخت تا سیاهزخم، وبا، حصبه، اسهال خونی و ککهای ناقل طاعون و سایر بیماریهای مرگبار را، بر روی محصولات کشاورزی، چاهها، مخازن آب و سایر مناطق پخش کنند. در زمان انجام این آزمایشها، محققان لباسهای مخصوص محافظتی میپوشیدند و قربانیان را در حینِ جان دادن نظاره و بررسی میکردند. غذاها و آذوقههای آلوده را با هواپیما در مناطق غیراشغالی چین میانداختند و خوراکیها و تنقلات مسموم را بین افراد عادی پخش میکردند و نتیجه را، بررسی میکردند.
در سال ۲۰۰۲ میلادی، شهر چانگدی چین که از ککهای بیماریزا در آن پخش شده بود، میزبانِ یک «نشست بینالمللی جنایات جنگی با تسلیحات میکروبی» بود که در آن تخمین زده شد در جریان آن حملات، ۵۸۰۰۰۰ نفر از ساکنان آن کشته شدند. مورخ معاصر «شلدون هریس» اظهار داشتهاست که تعداد کشتهشدگان، ۲۰۰۰۰۰ نفر بود. علاوه بر شهروندان چینی، ۱۷۰۰ ژاپنی در استان چجیانگ چین هنگام بکارگیری و آزمایشِ سلاحهای میکروبی خود کشته شدند و این موضوع، مشکلات جدی و مهمی را که در نحوهٔ کاربرد سلاح و پراکندن میکروبها وجود دارد، نشان میداد.
در ماههای پایانی جنگ جهانی دوم، نقشهٔ حملهٔ میکروبی به شهر سن دیگو در ایالت کالیفرنیای آمریکا با استفاده از هواپیماهای کامیکازه، طرحریزی شد. (عملیات شکوفههای گیلاس در شب) و قرار بود این عملیات در ۲۲ سپتامبر ۱۹۴۵ انجام شود، اما ژاپن ۵ هفته قبل از اجرای آن، تسلیم شد.