وحید اشتری، از فعالان جنبش موسوم به عدالتخواه اخیراً در بخشی از یک مصاحبه با شماره دوشنبه گذشته روزنامه اصلاحطلب اعتماد مدعی “ریاکاری قالیباف” شده و گفته است: این سبک ریاکاری با مردم و ادا درآوردن با چفیه جلوی مردم و در خفا زندگی دیگری داشتن مختص آقای قالیباف است و من هم در چندین سخنرانی گفتهام…
او سپس در پاسخ به سوال خبرنگار اعتماد که میپرسد:” فقط مختص ایشان است؟” پاسخ میدهد:
در میان اصولگرایان نماد این سبک ایشان است…آقای روحانی یا آقای جهانگیری اگر خانوادهشان به سفر خارجی بروند یا خرید خارجی داشته باشند اصلا ابایی ندارند از اینکه بیایند و این مساله را بگویند؛ یعنی سبک زندگیشان اصلا قابل مخفی کردن از مردم نیست. منزل آقای روحانی در خیابان ثارا… ولنجک است. خانه و زندگیای که دارد و اساسا [اهل] ادای چیزی را درآوردن نیست. آقای قالیباف است که همزمان در اردوی جهادی به عنوان فرمانده جهادی در حال سخنرانی با چفیه درباره زندگی جهادی است و همان زمان خانوادهاش در ترکیه هستند و معلوم میشود در حین سخنرانی در اردوی جهادی خانواده در حال خرید سیسمونی در ترکیه بودهاند.
***
*درباره هجمههای چند ساله به قالیباف باید 2 نکته اساسی را دانست.
اول اینکه اگر آقای قالیباف یک چهره جهادی، دارای کارنامه قابل ذکر و شخصیتی مورد وثوق نظام و رهبری نبود؛ هرگز چنین هجمههایی از راست و چپ علیه او شکل نمیگرفت چون طراحان هجمهها میدانند که حضور قالیباف در عرصههای مختلف به معنی تکرار کارنامه جهادی او (مثل مدیریت شهرداری تهران) و قوت بیشتر نظام اسلامی است.
و دوم آنکه بر خلاف بهانهجوییها، قالیباف تاکنون هیچ موردی از فساد در زندگی شخصی و اداری نداشته است و اگر نبود اتفاق تلخ سفر خانواده او به ترکیه؛ همین یک بهانه کوچک هم در دست مخالفین آقای قالیباف قرار نمیداشت.
از همین روست که مخالفین او سعی در پررنگ سازی سفر دختر و داماد و همسر قالیباف به ترکیه دارند تا القا کنند که انتقادات دیرپای آنها به قالیباف تماما صحیح بوده و قالیباف فاسد و ریاکار است. اگرچه حتی این سفر به لحاظ فلسفه سیاسی به آقای قالیباف هیچ ربطی نداشته است و مردم نیز در جریان مراتب عذرخواهی و نیز مخالفت او با سفر قرار گرفتهاند.
دو گزاره اشاره شده به روشنی نشان میدهد که دشمنان قالیباف از جان او چه میخواهند و چرا در این بازی به وضوح میبینیم که عدالتخواهان تندرو و اصلاحطلب و ضد انقلاب و تکفیری همگی در حمله به قالیباف دال مشترک دارند و چرا و چگونه به سان یک روح در چند بدن متحد میشوند؟!
شاهد مثال آنکه همانطور که اشتری قالیباف را ریاکار و روحانی را فراری از ریا میخواند؛ در انتخابات سال 92 هم حجتالاسلام آقاتهرانی از بزرگان جبهه پایداری گفته بود که ما در ولایتمداری روحانی شکی نداریم اما به ولایتمداری قالیباف مشکوکیم! (دقت شود که ما در این مثالها جسارتی به شخص آقای روحانی نداریم و مسئله بر سر بیان عداوتهای بیقاعده با قالیباف است)
و اما جریان عدالتخواه…
بدانیم که عدالتخواهی معقول یک حرکت بایسته و لازم است.
اما نه آن عدالتخواهی که در جدایی از عقل و مصلحت، تجربه نقشه کشیدن برای ترور امیرالمؤمنین(ع) و یا “مذلالمؤمنین” گفتن به امام زمانه را تکرار کند.
در واقع عدالتخواهی اگر ملتزم به عقلانیت، صبر، فهم مصلحت و درک حکومتی نباشد اساسا و همچون تجربههای زیسته منجر به تکفیر و فرقانیسم میشود.
تفکری پراگماتیزه و منعزل از عقل که فیالنهایه ترور شخصیتی تنها حربه و ابزار آن خواهد بود.
در تفکر فرقانی همچنان که از اعترافات سران این گروهک تروریستی خواندهایم به روشنی واضح است که آنها یک ماشین بنز را برای شهید مطهری نمیپسندیدند همانطور که تمیسار بودن شهید قرنی در دوران رژیم شاهنشاهی را نمیفهمیدند. فلذا وقتی میدیدند رهبری نظام این اشخاص را رواداری میکند و حتی برای آنها ارج و قرب میگذارد؛ دست به اسلحه بردند که شخصیت یا حیات آن افراد و دیگرانِ دیگری را ترور کنند.
و جالب است که اکنون مشخص میشود فرقان چگونه در همان پازلی بازی کرده است که آمریکا و دشمنان قسمخورده مردم و انقلاب اسلامی برایش طراحی کرده بودند.
جریان مذکور یا همان “عدالتخواهی تندروانه” همان تفکری است که البته خود را مؤمنتر از علی(ع) نیز میداند و دست به ترور امیرالمؤمنین(ع) به بهانه بیصلاحیتی هم میزند.
و جالبتر آنکه از لسان تاریخدانان شیعه شنیدهایم که بسا که این نقشه با طراحی معاویه پیریزی شده باشد. اگرچه او و عمروعاص نیز از اهداف ترور در این نمایش بودهاند.
با خوانش این مختصات، بهتر و بیشتر میتوان به زوایای پیدا و پنهان خطرات عدالتخواهان تندرو پی برد…
آنها سالیان سال علیه کسی که یکی از بهترین کارنامههای اجرایی در کشور را داشت توهین و هجمه و تخریب رواداری کردند تا اینکه از جانب او یک خطای کوچک و البته قابل گذشت (به تشخیص سیستم قضایی و حکومتی کشور) رخ داد.
آنها همواره در پازلی بازی میکنند که مرضی رضای چپهای تندرو و البته دشمن خارجی است.
آنها هرگز و هرگز به به مقوله مهم “امیدآفرینی”، مبارزه با سیاهنمایی و بیان مثبتات کشور که یکی از اصلیترین لوازم استقرار نظام اسلامی است نیز توجه و تمرکزی ندارند و یکسره مشغول مفسدنمایی از نظامی هستند که به اثبات عقلانیت و تاریخ؛ تالی تلو حکومت امام معصوم است و هرگز فساد را تحمل نمیکند. (دقت شود که حکومت فاسد و فساد سیستماتیک به معنی شرایطی است که در آن با فساد برخورد نشود و یا برخورد با فساد تابع مصلحت بیجا قرار گیرد)
و اینکه آنها بعنوان افراطیون یک حرکت اعتدالی و لازم (یعنی عدالتخواهی معقول) اما منعزل از عقلانیتاند. به این معنی که عدالتخواهی تندرو هرگز معنی “مصلحت حکومتی در اجرای عدالت” را فهم نکرده است. همانطور که فرقانیها فهم نکردند.
آنها هرگز نمیتوانند توجیه کنند که نقش امام حسن مجتبی(ع) در فساد مالی امیر سپاهش (عبیدا… بن عباس) چه بود؟!
اگر بگویند نقشی نداشت که باید توضیح بدهند پس چرا سالهاست در قضیه پلاسکو و املاک نجومی و عیسی شریفی به قالیباف تاختهاند در حالی که این رخدادها هیچ ربطی به قالیباف نداشتند. و چرا علیه قالیباف در سفر خارجی و البته غلط خانوادهاش به پا خواستهاند در حالی که قالیباف هم مخالف این سفر بوده و این خطا هم یک ذنب لایغفر نیست.
و اگر بگویند نقش داشت که طبعا بر طریق اسلاف تندروی خود گام برداشتهاند که در کنار کعبه همقسم شدند تا علی(ع) را بعنوان یکی از ارکان ظلم و فساد از بین ببرند!
آنها هرگز نمیتوانند توجیه کنند امیرالمؤمنین(ع) چگونه در دوران حکومت خود شفاعت یکی از مقرّبینش درباره یک فرماندار مختلس (منذربن ابیجارود) را پذیرفت و او را از زندان آزاد کرد؟!
و برای همین است که درباره این بخشهای مهم از حکومت امیرالمؤمنین(ع) و عقلانیتهای موجود در نهجالبلاغه سکوت دارند و با مدعای پیروی از علی(ع) اما آن اسطوره مدیریت و حکومت و عقلانیت و دیانت را یک عدالتخواه تندرو و نه یک عدالتخواه معقول به جامعه معرفی میکنند!
“عدالتخواهی با متد افراطی” خطری است که برخی معتقدند ضمن اینکه “عدالتخواهی اصولی” را به مسلخ میکشاند بلکه قطعا و یقینا به بروز انحراف، تولد مجدد فرقان و ترور شخصیتی برخی سرمایههای نظام اسلامی منجر شود.
هشدارها را باید جدی گرفت تا دیر نشده؛ نگذاریم تجربه تلخ عدم توجه به هشدارها مانند متروپل و اینبار به شکل نوفرقانیسم بر سر جامعه آوار شود.