پس از ۴۰ روز اغتشاش و آشوب که منجر به ناآرامی های گسترده در سطح کشور شد و توان نیروهای اطلاعاتی- امنیتی را معطوف به خود کرد، حمله مهاجم تروریست به حرم شاهچراغ و ریخته شدن خون دهها زن و مرد و کودک بیگناه باعث شد تا بخش کوچکی از مردم که در هویت آشوبگران تردید داشتند، حالا بیش از پیش تلاش آنان در جهت تضعیف ایران را مشاهده کنندو به سرعت از قبل صف خود را از دشمنان میهن جداکنند.
اما در این میان برخی از خواص که در کارنامه سیاسی خود، سیاههای از اعمال خشونت دارند هنوز هم در تلاش هستند تا با گرفتن مواضع دوپهلو، به نحوی موضع بگیرند که نه سیخ بسوزد نه کباب.
سید محمد خاتمی که در روز فوت مهسا امینی درحالی که هنوز ابعاد ماجرا روشن نشده بود به سرعت با متهم کردن نظام اسلامی، فوت او را به پای نظام نوشت؛ در تمام مدت 40 روز اغتشاش و آشوب که منجر به بیاحترامیهای فراوان به اسلام و ائمه معصومین شد و حتی گستاخی ها تا به آتش زدن قرآن کریم رسید، سیاست مرموزانه سکوت را در پیش گرفت، سیاستی که لکه ننگ دیگری در کارنامه او رقم زد.
اما عملیات تروریستی شب گذشته شیراز که باعث شهادت ۱۵ نفر شد بار دیگر سید محمد خاتمی را وادار به واکنش کرد.
او در پیامی ضمن محکوم کردن خشونت به هر شکل، با بازماندگان قربانیان خشونت در شیراز و تهران و زاهدان و مازندران و کردستان و جایجای میهن ابراز همدردی و تأکید کرد خشونت را با خشونت نمیتوان پاسخ داد.
رئیس دولت اصلاحات درحالی در پیام خود عَلم رفتار مسالمیتآمیز را برافراخته است که در زمان ریاست او بر دولت، حتی اعتراضات مسالمت آمیز مردم نیز با خشونت پاسخ داده میشد.
آن چه در زیر می خوانید نمونه هایی از این موارد است:
سبزوار: برخورد قانونی با عوامل یک سوء تفاهم
چهارشنبه هفتم شهریور ۱۳۸۰ در پی انتشار خبر تقسیم استان خراسان به سه استان و اعلام نشدن نام سبزوار به عنوان مرکز یکی از سه استان تازه تاسیس، اعتراضات در این شهر آغاز شد. روز اول دفتر سید آبادی یکی از نمایندگان سبزوار و همچنین فرمانداری این شهر هدف هجوم معترضین قرار گرفت. روزنامه ایران در شماره روز یکشنبه ۱۱ شهریور ماجرا را به نقل از خیر آبادی دیگر نماینده سبزوار این گونه توصیف کرده است:
«پنجشنبه گذشته مردم سبزوار با بستن راه تهران – مشهد راهپیمایی را به خشونت کشاندند و این خشونت به داخل شهر کشیده شد و منجر به درگیری نیرو های نظامی و انتظامی با مردم شد که طبق آخرین خبرها یک نفر از عزیزان سبزواری جان خود را از دست داد ، حدود ۳۷ نفر مجروح شدند که ۱۲ نفر آن ها دچار شکستگی دست و پاشدند. دو نفر از مجروحان که حالشان وخیم است با انتقال به مشهد از مرگ نجات یافتند . دکتر خیر آبادی در مورد عده بازداشت شدگان گفت: منابع غیر رسمی دستگیر شدگان را ۱۵۴ نفر اعلام کردند.»
سید محمد خاتمی رئیس جمهور وقت در نخستین مصاحبه خبری خود حوادث سبزوار را «سوء تفاهمی که برای مردم این شهر رخ داده» توصیف کرد و بدون این که از آسیب دیدگان دلجویی کند و یا به تلفات این اعتراض اجتماعی اشاره ای بکند ابراز امیدواری کرد «همه مقصران و کسانی که از این وضعیت رخ داده فرصت طلبی کرده و به همبستگی مردم لطمه وارد ساختند، برخوردی قانونی، منطقی و درست صورت گیرد.»
سمیرم: قربانیان اعتراض به یک تقسیم
۲۷ مرداد ۸۲ خبری روی تلکس خبرگزاری ها قرار گرفت مبنی بر این که هشت نفر در درگیری ماموران نیروی انتظامی استان اصفهان با مردم سمیرم کشته شده اند. شش تن از کشته ها از مردم بودند و دو تن از ماموران نیروی انتظامی. آن چه مردم سمیرم را به اعتراض واداشته بود مصوبه پنج روز قبل هیات دولت درباره جدایی دهستان وردشت و سمیرم و الحاق آن به شهرستان تازه تاسیس دهاقان بود. سایت خبری بازتاب آن زمان تعداد معترضان را سه هزار نفر اعلام کرد.
علی افشاری عضو شورای شهر وقت سمیرم چند روز بعد از حادثه در گفتگویی با خبرگزاری فارس گفت:
«اعتراض مردم سمیرم به جدایی دهستان وردشت از شهرستانشان در آغاز کاملا عاری از خشونت بوده و خشونت ها پس از سه چهار روز تحصن آرام در فرمانداری سمیرم و پاسخگو نبودن هیچ یک از مسئولان استانداری یا وزارت کشور دولت اصلاحات آغاز شده است.»
کرامت الله عمادی نماینده وقت سمیرم هم یک روز قبل در نطقی در مجلس شورای اسلامی «عناد و غرض ورزی عده ای که با برخی افراد در استانداری اصفهان در ارتباطند» را علت تشنج و در گیری درسمیرم توصیف کرده بود.
بسیاری از کسانی که آن روزها پیگیر ماجرای کشته شدن مردم سمیرم بودند متوجه نشدند با عوامل این رویداد (هرکس که بود)چه برخوردی شد. آن زمان هیچ کس تلاش نکرد اتهام "کشتار مردم"را به پای کل نظام بنویسد و آن را زیر سوال برنده مشروعیت نظام بداند. خون آن شش نفر هم دامن هیچ یک از مقامات دولت اصلاحات، نظام و حتی مقامات درجه دو و سه استان اصفهان را نگرفت.
فیروز آباد و ایذه قربانیانی از جنس شهروندان درجه دو
شنبه دوم اسفند ۱۳۸۲ در پی اعلام نتایج انتخابات مجلس هفتم در حوزه فیروزآباد، تعدادی از اهالیشهر در اعتراض به نتایج اعلام شده به سمت فرمانداری حرکت کردند. معاون امنیتی انتظامی وزارت کشور دولت خاتمی چهار روز بعد، در گفتگویی با خبرگزاری ایسنا تعداد کشته های این ماجرا را چهار نفر اعلام کرد. علی اصغر احمدی در همان مصاحبه تلفات درگیری های مشابهی را که همان روز (شنبه پس از انتخابات)در ایذه روی داده بود، سه نفر اعلام کرد. این درحالی است که معاون سیاسی امنیتی استانداری خوزستان که به صحنه نزدیک تر بود دو روز قبل در گفتگویی با خبرگزاری ایسنا کشته شدگان حوادث بعد از انتخابات در این شهر را چهار نفر اعلام کرده بود.
کشته شدن هفت نفر از معترضان در انتخاباتی که وزارت کشور دولت خاتمی مسئول اجرای آن بود نه تنها به پای او و وزارت کشور ثبت نشد حتی به نام فرمانداران ایذه و فیروزآباد هم نوشته نشد.
هفت قربانی که تنها به دلیل تهرانی نبودن، از نظر مدعیان اصلاحات، شهروند درجه دو محسوب شده بودند و هیچگاه سخنی از آنها در میان نیامد.
آدم باشید!
البته شخص سید محمد خاتمی، خود نیز تبحر خاصی در خشونت علیه اعتراضها داشت. ماجرا از آن قرار است که در مراسم روز دانشجو در دانشكده فني دانشگاه تهران سال ۸۳ و در ميان صحبتهاي سیدمحمد خاتمی وقتي عدهاي از طرفداران دولت اصلاحات نسبت به او انتقاد داشتند و با هو كردن، صحبتهاي وي را قطع كردند، خاتمی بر افروخته شد و گفت: «اين خلاف دموكراسي است اين چه وضعي است كه ايجاد كردهايد، مگر شما چند نفر هستيد كه هو ميكنيد؟، كاري نكنيد كه بگويم بيرونتان كنند، آدم باشيد، گوش بدهيد و تحمل كنيد.»
خشونتورزان دیروز، مدعیان گفتوگو
سید محمد خاتمی که نه خود و نه اعضای دولتش تحمل شنیدن صدای مخالف را نداشتند و با چماق مخالفین آزادی، هرصدای اعتراض و مخالفتی را درجا خفه میکردند، حالا پرچمدار صلح و صفا و گفت و گو شده است. او خواستار عدم خشونت با کسانیست که از هیچ هتک حرمتی نسبت به جان و مال و ناموس مردم صرف نظر نکردهاند، والا پس از گذشت ۱۷ سال از دولتی که خفهکردن صدای مخالف، مانیفست سیاستورزیاش بود به دولتی رسیدهایم که با مماشات، سعی در اقناع مخالفین از طریق گفتوگو دارد.
به نحوی که سخنگوی دولت سیزدهم با تمامی بیاحترامیها و هتاکیها توسط برخی از دانشجویان با حضور در دانشگاههای مختلف، سعی در پاسخگویی به آنها دارد.
خانواده هاشمی بعضاً نکاتی را به پدر مرحومشان نسبت میدهند که آرزو دارند او به آنها معتقد میبود! اما عملکرد هاشمی امر دیگری را نشان میدهد و شاید خانواده او تصور میکنند مردم دوران ریاست جمهوری هاشمی را از خاطر بردهاند.
تیتر اول روزنامه سازندگی، روز گذشته روی تصویر بزرگی از آیتالله هاشمی رفسنجانی این بود: «اگر هاشمی بود...» این مطلب که گفتگو با محسن هاشمی است، به بررسی جای خالی هاشمی رفسنجانی در وقایع دو ماه اخیر ایران میپردازد.
محسن هاشمی در این مصاحبه میگوید: «به اعتقاد آیتالله هاشمی رفسنجانی باید همه را درک کرد حتی آنـان که به خیابان برای اعتراض میآیند، چرا که این افراد میتوانند افرادی باشند که صدایشان را نشنیدیم و به این صورت خود را مطرح میکنند. آیتالله هاشمی رفسنجانی همیشه از عدم افراط و تفریط و سازندگی و توسعه کشور صحبت میکرد و به کار بردن اعتدال را به همه ارکان جامعه و مسئولان توصیه مینمود.»
خانواده هاشمی بعضاً نکاتی را به پدر مرحومشان نسبت میدهند که آرزو دارند او به آنها معتقد میبود! اما عملکرد هاشمی امر دیگری را نشان میدهد و شاید خانواده او تصور میکنند مردم دوران ریاست جمهوری هاشمی را از خاطر بردهاند.
آشوب و شورشهای دهه ۷۰ در دوران ریاست جمهوری مرحوم هاشمی شدیدتر از آنچه امروز کف خیابان جاری است، سر موضوعات دیگر رخ داد. از جمله میتوان به آشوب قزوین در تابستان ۷۳ برای مطالبه استان شدن این منطقه و جدایی از استان زنجان اشاره کرد. جالب آنکه هاشمی پس از وقوع آشوب در قزوین، بشارتی، وزیر کشور وقت را مأمور مدیریت اوضاع قزوین میکند و بشارتی هم به مردم قزوین میگوید که «قزوین از استان زنجان جدا و به استان تهران ملحق شده است»، اما مطابق خاطرات روزنوشت خود هاشمی رفسنجانی، او معتقد است که این تن دادن به خواسته و مطالبه اعتراضی مردم قزوین، نوعی «باجدهی» است و در اخبار سراسری نباید اعلام شود!
هاشمی در ۱۳ مرداد ۷۳ مینویسد: «عصر به خانه آمدم. گزارش حوادث قزوین را مرتب پیگیری میکردم؛ امروز اوضاع آرامتر است، ولی تمام نشده. آقای بشارتی [وزیر کشور]، اعلام داشته که قزوین از استان زنجان جدا و به استان تهران ملحق شده است؛ گرچه وزارت کشور نمیتواند چنین تصمیمی بگیرد، ولی در تسکین اوضاع مؤثر بوده. گفتم در اخبار شب، این خبر پخش نشود، چون احتیاج به تصویب هیئت دولت دارد و بهعلاوه، نوعی باجدهی است، ولی شب ایشان، تلفنی گزارش را داد و انتظار داشت که در ساعت ده ونیم، یک بار دیگر پخش شود. به دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی که مدیریت حادثه را به عهده گرفته است، گفتم خبر خوانده شود.»
جالب آنکه در خاطرات ۱۰ روز پس از این تاریخ هم هاشمی مینویسد که به بشارتی در مورد مسائل قزوین گفته که «کمتر مصاحبه کند.» او حتی در خاطرات خود به نحوی سرزنشآلود از موضع ابوترابی و باریک بین، ائمه جمعه قزوین در مورد اصرارشان بر استان شدن این شهر نام میبرد. این مدل درک اعتراض معترضان از سوی هاشمی رفسنجانی بود، اما گویا فرزندان هاشمی نمیخواهند او را آنگونه که بوده بپذیرند.
شورش در اسلامشهر به دلیل افزایش کرایه تاکسی و آشوب در منازعه بهخاطر زمین در مشهد هم از اتفاقات مهم دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی است که خواندن وقایع مربوط به آن را به محسن هاشمی توصیه میکنیم.
مرحوم هاشمی به تندی برابر منتقدان معروف بود؛ روزنامهای علیه او و دولتش مطلب مینوشت، هاشمی در خطبههای نماز جمعه به تندی جواب میداد. جالب که بخش زیادی از تبلیغات انتخاباتی اصلاحطلبان برای محمد خاتمی در آستانه انتخابات سال ۷۶ مبتنی بر همین نوع رفتار هاشمی بود که اصلاحطلبان ادعای اصلاح آن را داشتند. حالا هاشمی را درککننده معترضان توصیف میکنند!
از پایان دولتی هم که مورد حمایت کامل مرحوم هاشمی بود، فقط یک سال گذشته و نوع رفتار دولت روحانی (به عنوان اشبهالناس به هاشمی) با منتقد و معترض هم آمیختهای از تخریب و تحقیر و ناسزاگویی و سرکوب بود. آیا هاشمی آن زمان نظری در مورد درک معترضان نداشت؟!
روزنامه سازندگی چند روز پیش هم سرمقاله خود را نوشتهای از عفت مرعشی در مورد دخترش فائزه هاشمی اختصاص داده بود و به نظر میرسد سازندگی را علاوه بر ارگان رسمی حزب کارگزاران، میتوان رسانه رسمی خانواده هاشمی هم دانست.