به جنایات کومله سو استفاده و شستشوی مغزی زنان و دختران کرد را هم اضافه کنید
این بیچاره ها را از خانه و زندگی شان بیرون کشیده و
اسلحه دستشان داده و از آنها سوءاستفاده تبلیغاتی و حتی جنسی هم میکنند!
کدام زن زندگی آزادی؟
زن، به عنوان یک سرباز جنسی
زندگی، را فدای کومله کردن
آزادی، از قید خانواده و برده کومله شدن
مردها نیز در این ساختار برده اند، اما به دلیل بینش منحط و شخصیت بیمار رهبران این گروه ها، زنان بردگان جنسی اند.
می توان گفت که بهره کشی جنسی از زنان، جزء لاینفک گروه های تروریستی ضد اجتماعی که نیروهایشان را به زندگی مخفی، زیر زمینی و ضدخانوادگی ترغیب می کنند می باشد.
این گروه ها در سرتاسر جهان پراکنده اند؛ از آفریقا تا آمریکای مرکزی و خاورمیانه، فارک، ببرهای تامیل، پ.ک.ک، پژاک، مجاهدین خلق و یا کومله... بدون استثنا و با شعار تساوی حقوق زن با مرد، زنان را به بردگان جنسی تبدیل می کنند!
چریک غمگین
تانیا نیگمییر، دختری هلندی الاصل و فارغالتحصیل زبان اسپانیایی است. او در سال 2002 در حین تدریس در یکی از شهرهای کلمبیا با یکی از اعضاء "ارتش انقلابی کلمبیا" (فارک) آشنا می گردد و بعد از آموزش های اولیه به درون جنگل می رود تا در کنار چریک ها بجنگد. در سال 2007 در یک حمله ناگهانی به چریک ها، دفترچه خاطرات وی به دست ارتش کلمبیا افتاد و مجله "هارپر"، ترجمه انگلیسی دست نوشته های او را منتشر کرد. در بخشی از خاطرات وی آمده است:
جولای 2006 : بیش از دو نفر از رفقای تیم ما ایدز دارند، اما این جا از کاندوم خبری نیست. دختری که تازگی ویروس ایدز گرفته اصلاً نمی داند چه اتفاقی برایش افتاده است و وقتی این خبر را به من می داد یک لبخند گنده بر صورتش نقش بسته بود، دوست پسرش نیز اهمیتی به ماجرا نمی دهد. این جا همه با هم رابطه دارند و دیر یا زود همه دچار این مرض مرگبار می شوند. خوشبختانه معشوقه بومی من با این که 25 سال سن دارد کاملاً سالم است، چون می توانستم حدس بزنم که باکره بوده است.
نوامبر 2006: من خسته ام. از "ارتش انقلابی" خسته ام، از دست مردم و زندگی گروهی خسته ام و خسته ام از این که هیچ چیز شخصی ندارم. به دردسرهایش می ارزد اگر بدانی برای چه می جنگی ولی در حقیقت من دیگر به آرمان های این ها اعتقادی ندارم. آخر این دیگر چه سازمانی است که بعضی ها پول و سیگار و تنقلات دارند و بقیه باید برای داشتن آن گدایی کنند و مسخره شوند. از وقتی که آمدم سیستمشان به همین روال بوده و تغییری نکرده است. یک دختر دماغ قلمی تر و تازه می تواند اعضای رهبری را به جان هم بیندازد.
آوریل 2006: این جا، زن های رفقای گروه رهبری از همه چیز با خبر هستند و حتی می توانند به ما امر و نهی کنند. آن ها اجازه دارند که حامله شوند. هم لباس های خوشگل دارند و هم شامپو... این تبعیض ها عادلانه نیست، اگر یک روز "ارتش انقلابی" قدرت را دست بگیرد حتماً باید شاهد آن بود که زنانشان "فراری" سوار شوند و خاویار بخورند. زن یکی از رفقای کمیته مرکزی لباس خواب زیبایی دارد و ما باید خوش شانس باشیم اگر خانم، به جای دورانداختن لباس های کهنه اش، دلش به رحم بیاید و به ما بدهد. توی این فکر هستم که آیا آن ها در ته دلشان از کارهایی که می کنند شرمنده هم هستند یا نه؟ من باید خوشحال باشم که مثل آن ها نیستم و ارزشی برای این چیزها قائل نیستم یا دنبال قدرت نیستم، ولی به هر حال دیدن این مسائل آدم را اذیت می کند. حالم خیلی گرفته است.
حرمسرای آپو!
"نژدت بولدان"، روزنامه نگار و شهردار سابق "یوکسک اوآ"، در اروپا با ده نفر از زنان این گروه که از آزار و اذیت عبدالله اوجالان، سردسته "پ.ک.ک" و دیگر سران سازمان به ستوه آمده و فرار کرده بودند، دیدار و گفت و گو کرد.
بولدان که خود نیز در گذشته عضو "پ.ک.ک" بود، متن این مصاحبه ها را به شکل کتاب با عنوان "زن بودن در پ.ک.ک" به چاپ رساند. این کتاب، صورت زشت این سازمان تروریستی را نمایان کرد. طبق آنچه که در این کتاب نوشته شده، عبدالله اوجالان و سایر سران سازمان تروریستی، با زنان زیبایی که در اطراف خود جمع کردهاند، «زندگی شیرینی» را میگذرانند. سردستگان این سازمان، برای تنبیه زنانی که در مقابلشان مقاومت میکنند، به آن ها تجاوز می کنند.
عبدالله اوجالان، زنانی را که قرار است در اطراف خود داشته باشد، با دقت و وسواس زیادی انتخاب می کرد، به طوری که گویا آنان را برای حرمسرای خود انتخاب می کند. او هر کسی را قبول نمی کرد. برای نزدیک بودن به اوجالان، باید فارغالتحصیل دبیرستان یا دانشگاه و جذاب بوده، در صورت لزوم با وی به استخر رفته، ماساژ داده، پاهای او را شست و برای او عشوه نمود. زنانی که تن به خواسته های اوجالان می دهند، حتی اگر در کوه هم باشند، به عنوان پاداش، کرم های مختلف و حنا دریافت می کنند.
زنانی که به فانتزی های جنسی عبدالله اوجالان و دیگر رهبران و سران سازمان تن نداده و فرار کرده بودند، حقایق زندگی در "پ.ک.ک" را این گونه شرح دادند: آپو (عبدالله اوجالان)، بین زنان تبعیض اعمال می کرد. او زنان زشت را دوست نداشت. آپو کسی بود که به تیپ و ظاهر خیلی اهمیت می داد. اگر به زنان زیبایی که فارغالتحصیل دبیرستان یا دانشگاه بودند، "عزیزم" و "فدایت شوم" می گفت و آن ها برای او عشوه می کردند، رفتار خاصی را با آنان در پیش می گرفت، فکر می کنید که چرا در خانه های تمرکز، فقط زنان زیبا ماندند؟
عکس هایی وجود دارد که او در استخر با زنان گرفته است. هنگامی که ما در کوه ها و بیابان ها از فرط گرسنگی در حال مرگ بودیم، آن ها در قصرها زندگی می کردند؛ سفره های آنان حتی از سفره شاهان هم رنگینتر بود و حرمسراهای قدیمی را در ذهن من تداعی می کرد.
یکی از اعضای منتقدکومله در گزارش از وضعیت موجود در این گروه می نویسد:
این هفته در اردوگاه کومله کما فی السابق،حواشی بر متن غالب بود و اتفاقاتی افتاد که نشان از عدم کنترل اردوگاه توسط رهبری کومله دارد.
آموزشگاه پیشمرگایتی که باید مرکز پرورش و آموزش اعضای جدیدالورود به کومله باشد، به مرکز فساد اخلاقی و محل ارضای هوس های نفسانی پیشمرگان کومله و سوء استفاده از دختران و زنان جوان تازه وارد به صفوف کومله تبدیل شده است. در همین راستا چندی پیش شخصی به نام خبات از پیشمرگان کومله با یکی از دختران شاغل در آموزشگاه که مسئول تربیت پیشمرگان جدید می باشد، رابطه جنسی برقرار کرد.
رامیار رضائی از پیشمرگان کومله و اعضای حزب کمونیست ایران، به اتهام مصرف مواد مخدر و قرص های روانگردان در اردوگاه کومله، اخراج شد. آیدا اورامی همسر سیروان خسروی با رامیار رضائی ارتباط غیر اخلاقی برقرار کرده و بر سر این ماجرا و لو رفتن این ارتباط از سیروان خسروی جدا شد.
«رقص رهایی» !
در گروه تروریستی منافقین، مسعود رجوی رهبر گروه، اعتقادات و مناسک فرقه ای را برای بهره برداری جنسی از زنان ایجاد کرده است و تحت پوشش این اعمال به آنان تجاوز می کند. طبقه خاص زنان، که با انتخاب رجوی کنار هم قرار گرفتهاند با نام شورای رهبری شناخته میشوند. رجوی با ایجاد این سازماندهی، کادرهای قدیمی این گروه که به مثابه رقبای وی محسوب می شدند را پس زده است. ضمن آن که سایر زنان عضو گروه، نظیر بقیه اعضا از محرومیت ها رنج میبرند و علاوه بر آن که از هر گونه زندگی خانوادگی و داشتن همسر منع شده اند، گاهی به خاطر داشتن روابط جنسی و عاشقانه با هم قطارانشان محاکمه و زندانی می شوند.
بتول سلطانی، از اعضای شورای رهبری منافقین، پس از فرار از این گروه درباره سوء استفاده رجوی از زنان این چنین می گوید:
در زمستان 1376 در قرارگاه بدیع زادگان به من رده شورای رهبری ابلاغ شد. یک سلسله نشستها برای این گروه که تازه شورای رهبری شده بودند شروع شد. مهوش سپهری ما را برای نشست مریم رجوی صدا کرد و گفتند که از کوران این مرحله عبور کرده ایم. مشخصا یادم است گفتند که حمام رفته و کاملا تمیز باشید و تمامی لباسها و روسری بایستی نو و تمیز باشد. به ما گفته شد حتی به کسانی که با یکدیگر ابلاغ رده شده بودیم، چیزی نگوئیم چون که شاید همگی از مرحله قبلی رد نشده باشند و در این مراسم نباشند. گفته شد که این حوض شورای رهبری است و رقص رهائی با مسعود است. برای من این تأکید معنی خاصی داشت و استرس عجیبی وجودم را فراگرفته بود داشتم دیوانه می شدم رقص چی است؟! بسیار کنجکاو بودم، بالاخره ساعت موعود فرا رسید و من خودم را به همراه تعداد زیادی از زنان شورای رهبری در محل رهبری در قرارگاه بدیع یافتم. از طرف دفتر رهبری سازمان، قسمتی که کارهای اداری و خدماتی مسعود رجوی و مریم رجوی را انجام می دهند، کسی آمد و به هر نفر یک بسته داد که در آن حوله و وسایل حمام و آرایش بود و گفت هر کس که خود را تمیز نکرده است الان می تواند از فرصت استفاده کند و همینجا حمام برود چون باید از هر نظر پاک و تمیز و وضو گرفته باشید. دائما فکر می کردم که یعنی چه، نه این امکان ندارد، مگه بدن ما را مسعود می خواهد ببیند؟ چرا اینقدر اصرار می شود. دائما با خودم کلنجار می رفتم که این یک تست است و آزمایش دیگر. بعد از آماده شدن کلیه افراد صدایمان کردند و به سالنی موسوم به سالن) Xایکس) وارد شدیم. این سالن بسیار مرتب و تمیز و تزئین شده بود و کف آن ملافه های سفید بر روی قالی پهن کرده بودند. همه سالن به رنگ سفید بود. دو مبل سفید هم وسط آن قرار داده بودند. جلوی این دو مبل یک میز که در آن قرآن و آئینه و شمع هائی که روشن بود به همراه یک جعبه که بعدا متوجه شدم گردنبندهای طلا در آن است و یک کیک بزرگ چند طبقه قرار داشت. بعد با یک هیاهوئی مریم و مسعود با لباس راحتی یعنی لباسهای نرم و پیژامه و آستین کوتاه و بدون جوراب وارد شدند. مریم موهایش را آرایش کرده و بدون روسری بود. مسعود روی مبل نشست و مریم مثل همیشه روی مبل کنار مسعود ننشست و رفت بالای سر مسعود ایستاد و مبل کنار مسعود خالی بود. یکی از خانم ها از مریم رجوی سوال کرد که چرا نمی نشیند و صندلی خالی است. مریم با لبخندی گفت که این برای شماها و دیگر زنهای مسعود است. من کمی از کلمه زن مسعود جا خوردم. بعد من متوجه شدم که یکسری از افراد مثل مریم روسریشان را برداشته اند. من در آن موقع فکر نمی کردم که هدف مسعود رجوی از این روش های فرقه گرایانه، انگیزه های جنسی است. ولی هاله ای از ابهام، ترس، خجالت و پرسش در درونم وجود داشت، در آن لحظات قلبم به شدت می طپید و نمی دانستم چه برنامه ای در کار است. با خود می اندیشیدم که می خواهند ببینند ما که می گوئیم امضا به مسعود به عنوان رهبر عقیدتی مان داده ایم آیا حاضریم او را به عنوان همسر بپذیریم و این یک آزمایش است و جنبه عملی ندارد. کم کم جمعیت آرام گرفت و مسعود گفت مریم اینها چی می خواهند؟ من را برای چه آوردی اینجا؟ مریم رجوی گفت که مراسم عقد این زنان با شماست. سپس مسعود رجوی آیه هائی را از قرآن خواند. بعد مریم گفت یکی یکی بیائید روی این مبل و بله بگوئید و مسعود خطبه عقد را می خواند و بعد از گفتن بله، مسعود از داخل جعبه یک گردنبند طلا به گردن هر زنی می انداخت و دیده بوسی انجام می شد.
بعد چند نفر از دفتر همان نفرات که کارهای خدماتی و اداری مسعود و مریم رجوی را انجام می دهند میز را برداشتند و شیرینی پخش شد و گفتند که وسط را خالی کنید. وقتی وسط خالی شد با اشاره شهرزاد صدر یک آهنگ تند از بیژن مرتضوی پخش شد و در برابر چشمان حیرانم متوجه شدم که زنان ارشد شورای رهبری به وسط آمدند و در حال در آوردن لباس¬هایشان هستند. مسعود هم می گفت لباس¬های شرک و جاهلیت را در آورید و این حوض شما است که بایستی در آن شیرجه بزنید و اینجا یگانه شوید تا در تمام صحنه های رزم دیگر و کار و مسئولیت مثل کوه استوار باشید. در این حین نفراتی از دفتر، هر نفر که لباس¬هایش را در می آورد جمع کرده و همگی را در نایلونی قرار می دهند و درب آن را بسته و روی آن با ماژیک نوشته و می بردند و نفر مشغول رقص می شد و همینطور نفرات رو به زیاد شدن بودند و مریم به همه می گفت که لباس شرک و ریا را بکنید و با مسعود نزدیک و یگانه شوید و همینطور متوجه شدم که مریم و چند نفر دیگر از جمله گیتی گیوه چی و فائزه محبت کار و دیگران به دقت بقیه را زیر نظر دارند و تعدادی از اعضای ارشد مشغول صحبت و متقاعد کردن نفراتی هستند که در آوردن لباس مکث دارند.
مریم می گفت این رقص رهائی شماست؛ باور نداشتید که مسعود شوهر شماست و خیلی تشویق می کرد که ما صحنه های دیده بوسی و عشق بازی مسعود با زنان دیگر را نگاه کنیم. آخر جلسه همه یک بسته دیگر از مسعود هدیه گرفته و جلسه تمام شد. اولین جلسه که 5 ساعت به طول انجامید ساعت 4 صبح تمام شد و ما همگی به مقرهایمان برگشتیم ...