«ازخودبیگانگی فرهنگی» از مهمترین چالشهای جامعه اسلامی است. مردمی که از باورها و ارزشهای خودغافل شوند، استثمارگران در پی تغییر اندیشه، انگیزه و الگوهای رفتاری آنان برمیآیند و به تدریج از هویّت و فرهنگ خودی جدایشان میکنند. اهمیّت و ضرورت پژوهش و ورود به این موضوع، با توجه به رفتارهای دشمنان در عصر کنونی آشکار میشود، چون آنان پیش از ورود به دروازههای جغرافیائی با نیروهای پرهزینه نظامی، از دروازه دلها و تغییر ارادهها و باورها وارد میشوند. براین اساس، برای ناکارآمد ساختن دشمنان در نبرد فرهنگی، باید عوامل این بحران را شناخت.
شبکههای نمایش خانگی همچون دیگر رسانههای هنری میتواند یکی از این دروازهها و درگاهها باشد. این کارخانههای سریالسازی امروزه «هنر» را به کالای صرف تبدیل کردهاند. کالایی که به تولید انبوه میرسد و ارزش مبادله آن صرفا ارزش مصرف است. در این ساختار مصرف کننده کالا، فردی منفعل، خنثی، بیتفاوت و شی شده، است.
در ادامه با نگاهی ویژه به یکی از پرسروصدا ترین برنامههای این روزهای شبکهنمایشخانگی، موضوع «ازخودبیگانگی فرهنگی» را پی خواهیم گرفت.
چرا باید دربرابر تجاری شدن هنر مقاومت کرد؟
متاسفانه طی سالهای اخیر تابو شکنترین آثار سینمایی رکورد دار فروش بودهاند، هربار هم منتقدی این وضعیت را نقد کرده است در جوابش مدام این بحث مطرح شده که جامعه غمگین است و به برنامههای طنز نیاز دارد، اما با رویکردی انتقادی میتوان نوشت که کارکرد آثار سطحی، موقتی بوده و دردی از کسی دوا نمیکند. اتفاقا در چنین زمانهای است که مردم بیشتر از هر چیزی تشنه برنامههایی باکیفیت هستند تا آوردهای برای سبک زندگیشان داشته باشد یا بر آگاهیشان بیفزاید. به قول فیلسوف«جغد مینروا(الهه خرد) شبهنگام بال میگشاید و به پرواز درمیآید؛ درست هنگامی که روز نشسته و بلندای آن به پایان رسیده باشد».
در تحلیل نهایی این آثار لذت کاذبی ایجاد میکند و صرفا مقاصدی چون تامین سود بیشتر را برآورده میکند. در حالی که هنر به جای لذت زودگذر و کاذب میتواند شادی اصیل بر انگیزد.
جوکر، جولان سلبریتیها
در بین برنامههای تولید شده در سال۱۴۰۰ «جوکر» بیشتر از دیگر برنامهها سر و صدا و مخاطب داشته است. برنامه «جوکر» به صورت اختصاصی در یکی از پلتفرمهای اینترنتی پخش میشود، تهیهکننده آن احسان علیخانی و مجریاش سیامک انصاری است. در این برنامه هشت نفر از هنرمندان معروف (معمولا هفت بازیگر شناخته شده سینما و تلویزیون و یک چهرهی تئاتری یا شناخته شده در فضای مجازی) به مدت ۶ ساعت در محیطی قرار میگیرند و باید بدون اینکه خود بخندند، سایر شرکتکنندگان را بخندانند. هر کسی که بخندد بار اول کارت زرد گرفته و بار دوم از دور مسابقه خارج میشود. در پایان آخرین شخصی که نخندیده برندهی جایزهی نقدی این برنامه میشود.
هر قسمت جوکر بیسناریو و سوار بر شانه بداهه پردازیهای چند بازیگر طنز است، قالبی به نسبت پر خرج و پر طمطراق دارد و به نظر میرسد همین رویکرد تلاشی باشد برای پنهان سازی ضعف برنامه سازانش. به طور کلی از آن دست برنامههایی است که حول محور چهرههای معروف و تماشای گفتگوی آنها میگذرد و جز شوخیهای کلیشه شده مهمانها محتوای دیگری ندارند.
کپی کاری در ایده و فقدان خلاقیت
نبود خلاقیت و بدون ایده بودن در برنامهسازی تلویزیونی به یک معضل بزرگ تبدیل شده است. جوکر در شروع برنامهاش خیلی صریح و رک مینویسد کپی از یک برنامهی ژاپنی به نام «داکیو منتال» است و بر اساس همان ایده و الگو ساخته شده است. اینکه برنامهسازان منتظر مینشینند تا در کشوری برنامهای گل کند و بعد کپیاش را بسازند هنر خاصی نمیخواهد. تمام هنر و جذابیت برنامههای تلویزیونی به داشتن خلاقیت و ایدهی جذاب برمیگردد. با این فرض که برخی از برنامهها را میشود بومیسازی کرد میتوان پذیرفت که در چارچوب جامعه ایرانی برنامههایی از این دست ساخته شود اما برخی از این دست برنامهها ماهیتا ساختار ضد فرهنگی دارند و هرچه هم تلاش شود وضعیت بومی پیدا کنند باز هم مبتنی بر قالب رسانهای که دارند تن به این وضعیت نمیدهند و تناقضی آشکار را با جامعه پیش میکشند.
جوکر از آن دست برنامههایی است که مخاطب عام دارد اما با این همه سطح بسیاری از شوخیها نازل و در برخی موارد حتی تبدیل به لودگی و دور از فرهنگ ایرانی اسلامی است. این برنامه از سلبریتیهایی استفاده میکند که همه جا هستند(دیالوگ یکی از مهمانها به این نکته اشاره میکند که فلانی فقط در برفک تلویزیون حضور ندارد) یعنی بیست، سی نفر را در نظر بگیرید که تقریبا در تمام برنامهها و سریالهای این سالها حاضر بودهاند و این برنامه تمام نشده در برنامه دیگری حاضر می شوند، از این رو است که دیگر مجالی برای ظهور چهرههای تازه نمانده است. ایده کپی و چهرههای تکراری باعث می شود تا دست آنها برای مخاطب رو شود و خلاقیت به حداقل برسد.
فریب مخاطب
به زعم منتقدان به مانند بسیاری از برنامههای واقعنما، جوکر نیز با فریب مخاطب واقعیتی تحریف شده را ارائه میکند. همه چیز در این برنامه به منظور افزایش هیجان مسابقه استیج شده و این صحنهسازی ناشیانه به تجربهی مخاطب و اعتماد او به برنامه لطمه میزند. شما در طول مسابقهی هیچگاه تایمر زمان باقیمانده را نمیبینید و در زمینه حذف شرکتکنندگان به طرز مشهودی تسامح و سختگیریهایی به منظور حفظ هیجان مسابقه انجام میشود.
نشانههایی از فرهنگ بیگانه
اسم برنامه و اصطلاحات استفاده شده در آن مانند جوکر تایم، زامبی و… به راحتی قابل بومیسازی بوده و اصرار بر استفاده از چنین کلماتی جای سوال دارد. دکور و اشیاء استفاده شده در این برنامه هم با فرهنگ ایرانی اسلامی مطابق نبوده و بوی ترویج مصرفگرایی از آن به مشام میرسد.
در این بین اما مهمترین نکته شوخیهای انجام شده در این برنامه است که بعضا سخیف و ضد اخلاقی است. مخصوصا در فصل سوم این برنامه نوع شوخیهای شرکتکنندگان با یکدیگر علیرغم موارد حذف شده توسط ممیزی، شوخی جنسی و دوپهلو بوده تا جایی که صدای مجری این برنامه را هم در آورد و به شرکت کنندگان تذکر داد که کودکان هم این برنامه را میبینند و شوخی قابل پخش انجام دهند. در هر فصل به بهانه تکراری “ورزش تجویز شده توسط دکتر” یکی از شرکتکنندگان به رقص میپردازد و سایرین نیز با نواختن انواع سازها و یا پخش آهنگهای آنور آبی با او همراهی میکنند که چنین اعمالی بدون هیچ شک و شبهای شرعا مشکل دارد.
تخمه شکستن بازیگران و میز پر و پیمان برای مهمانها و… جامعهای که نمایش جوکر روایتگر آن است، شباهتی به جامعه امروز ایران ندارد یا حداقل در مدیومی که قرار میگیرد اصلا ایرانی به نظر نمیرسد. این برنامه در مسیر این روزهای کارخانههای سریالسازی گام بر میدارد و نسبتی با خلق فرهنگ ندارد. مصرف گرایی، سطحینگری، ابتذال، فردگرایی و…همه نشانههای از هژمونیک شدن فرهنگ نئولیبرالیسم است که جوکر آن را بازنمایی میکند.
از هر زنندهای زنندهتر
این رویکرد نئولیبرالیسم در ابعاد مختلفی خودنمایی می کند به طوری که در جدیدترین حاشیه پیش آمده در این برنامه، یکی از شرکت کنندهها که بازیگر، تهیهکننده سینما، موسیقی و.. است، با لباس و کلاهی ظاهر شد که روی هر دوی آنها امضای آتاتورک رهبر اسبق ترکیه بر آن نقش بسته بود. استفاده وی از امضای آتاتورک روی کلاه و هودیاش در برنامه «جوکر»، واکنشها و انتقادات گستردهای را در پی داشته است.
از این رو است که با کمی دقت میتوان نتیجه گرفت که در پس رفتار و تولیدات سلبریتیهایی از این دست همواره مقاصد اقتصادی غالب است و آگاهانه با برندها و نشانههای خاصی در برنامههای پر بیننده حاضر میشوند. رفتارهایی اینچنین محصول طبیعی پیشرفت سرمایهداری است که به طور روزافزونی آدمیان و اشیا را به یکسان شیء واره کرده است. اقداماتی اینچنین نشان میدهد که سلبریتیها بیش از آنکه دغدغه فرهنگ و فعالیت فرهنگی داشته باشند بازاریابهایی هستند که در میدان فرهنگ و هنر کشور جولان میدهند.
به نظر میرسد رفتار برنامههایی چون جوکر و برخی از سلبریتیهایش در خدمت ایدئولوژی مصرفگرایی است و باعث به وجود آمدن نیازهای کاذب میشود. آنها با پذیرش ایدئولوژی مصرفگرایی در واقع همدست و شریک جرم همان نظام سرمایهداریای میشوند که از طریق صنعت-فرهنگ نیازهای کاذب را ترویج و تقویت میکند و عامل ازخود بیگانگی فرهنگی است.
ازخود بیگانگی فرهنگی
موفقیت تبلیغاتتجاری در قبولاندن کالاها به مصرفکنندگان بدون همدستی رسانههای تودهای اصلا میسر نیست. به بیان دیگر آگهیهایتجاری، برای رسوخ به اذهان افراد، عملا در لباس انتخابهای مصرف کنندگان در زندگی روزمره، ظاهر میشوند.
پرسش این است که در این زمانه که برنامهسازان کم تجربه هم مراقب این موضوع هستند که وارد فضای تبلیغاتی-تجاری نشوند چطور جوکر که تهیه کنندهای با تجربه و پر کار دارد که کاملا به موازین برنامهسازی در تلویزیون هم آشناست، متوجه این موضوع نشده است؟
در زمانهای که ایرانیها رکورد دارد مهاجرت و خرید خانه در ترکیه هستند، رفتارهایی از این دست نمیتواند ناآگاهانه و اتفاقی باشد. هرچند با رویکردی روانکاوانه میتوان نوشت هیچ چیز اتفاقی نیست.
متاسفانه امروزه بخش قابل توجهی از فعالین عرصههای فرهنگی هنری کشور که درآمدهای هنگفتی هم در حوزه کاری خود در وطنشان کسب میکنند و شخصیت حقیقی و حقوقیشان به این مملکت وابسته است، همواره به هر مستمسکی خود را به شخصیتها و جریانهای غیرخودی و غیر ایرانی مرتبط و منتسب میکنند.
یکی از مهمترین راههای تأمین منافع قدرتهای استکباری، هویتزدایی و ایجاد از خود بیگانگی در میان ملل دیگر است. آنان به درستی دریافتهاند که زمانی میتوانند به تأمین منافع نامشروعشان در جهان امیدوار باشند که هویت واقعی ملل را زدوده و آنان را به نوعی «از خودبیگانگی و خود باختگی» در برابر فرهنگ بیگانه گرفتار سازند. این قدرتها به طرق مختلف از جمله تحمیل و ترویج فرهنگ وارداتی خویش در آن جوامع تلاش میکنند تا آن ملل را نسبت به فرهنگ ملی و بومی خویش بیگانه ساخته و با ایجاد از خودبیگانگی و هویتزدایی از آنان، زمینه تأمین منافع بیشتر خویش را فراهم آورند. بدیهی است که بیتوجهی و بیتحرکی ملل مذکور در برابر این توطئه بیگانگان، بیش از پیش بیگانگان را در دستیابی به اهداف شومشان یاری خواهد کرد.
تذکرات مکرر و پیدرپی حضرت امام (ره) مبنی بر این که ملل شرقی مکتب خود را گم کردهاند، به اشتباه غرب را قبله آمال خود ساخته و در مقابل غرب دچار خودبیگانگی شدهاند، تلاش دلسوزانهای بود که بر رهایی آنان از این معضل اجتماعی فرهنگی سیاسی تأکید داشت. ایشان وابستگی فکری و فرهنگی را از موانع استقلال بر میشمرد و زدودن مظاهر فرهنگی غرب را مهمترین اقدام در جهت ایجاد روحیه خودباوری و استقلال میدانست.