“دانشگاه کویپینیاک” ایالات متحده آمریکا که به صورت مرتب اقدام به انجام نظرسنجی های مختلف در حوزه های گوناگون سیاسی و اجتماعی آمریکا می کند، به تازگی یافته های جدیدترین نظرسنجی خود را در مورد میزان تعهد آمریکایی ها به کشورشان، منتشر کرده است.
در این راستا، به طور خاص از شهروندان آمریکایی یک سوال پرسیده شده و آن این است: آیا در صورت وقوع یک حمله خارجی علیه خاک آمریکا، حاضرند که کشورشان دفاع کنند؟ نکته تامل برانگیز این است که ۷ درصد پاسخ داده اند “نمی دانم” و ۳۸ درصد نیز با قاطعیت گفته اند که “خیر” چنین کاری نخواهند کرد و از آمریکا فرار خواهند کرد و راهی مکزیک یا کانادا و یا هر کشور دیگری خواهند شد.
*پایگاه خبری “اسپکتیتور” در گزارشی با اشاره به یافته های نظرسنجی دانشگاه کویپینیاک آمریکا(که در اواخر ماه دسامبر سال ۲۰۲۲ انجام شده) و عدم رغبت مردم این کشور جهت دفاع از کشور خود در برابر یک حمله خارجی، به طور خاص سرخوردگی مردم آمریکا از ساختارها و حکمروایی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشورشان را دلیل اصلی این مساله برشمرده است.
انتشار یافته های این نظرسنجی، سیل قابل توجهی از حیرت را میان به ویژه کارشناسان و تحلیلگران آمریکایی برانگیخته است. با این حال، اینطور به نظر می رسد که این یافته ها حامل پیام های عینی هستند که توجه به آنها بسیار روشنگر است.
یک: طیف هایی از آمریکایی ها حتی حاضر نیستند به وطن پرستی وانمود کنند
یکی از چالش های اساسی که در جریان نظرسنجی های مختلف وجود داشته و دارد این است که افرادی که از آن ها سوال می شود، در برخی مواقع، افکار و ایده های اصلی خود را پنهان می کنند و سعی می کنند جوابهایی را بدهند که از منظر افکار عمومی و تفکرات رایج، پسندیده و خوب به نظر می رسند.
با این حال، جدیدترین یافته های نظظرسنجی دانشگاه کویپینیاک که در قالب آن چیزی قریب به ۴۵ درصد از شهروندان آمریکایی به صراحت، دفاع قاطع از کشورشان در صورت انجام یک حمله خارجی علیه آن را رد کردهاند نشان می دهد که طیف های جمعیتی در آمریکا که حتی حاضر نیستند برای خوشامدِ دیگران در قالب یک نظرسنجی، به وطن پرستی وانمود کنند، به شدت در حال افزایش است و عملا مفهوم میهندوستی در آمریکا با یک چالش و بحران جدی رو به رو شده است.
دو: ناامیدی شهروندان آمریکایی از اصلاح ساختارهای سیاسی و اجتماعی کشورشان
یکی دیگر از پیام های نتیجه نظرسنجی اخیر دانشگاه کویپینیاک این است که شدت تضادها و شکاف های سیاسی و اجتماعی در جامعه آمریکا به حدی رسیده اند که طیف قابل توجهی از جمعیت این کشور، اساسا پیشبرد پروژه اصلاحات و ترمیم وضعیت جاری در کشورشان را غیرممکن ارزیابی می کنند و در ساده ترین حالت از خود میپرسند که چرا باید خود را فدای کشوری کنند که به صورت سیستماتیک از نژادپرستی، توزیع نابرابر مزایای اجتماعی و اقتصادی، و گسترش نابرابری ها دفاع و حمایت می کند و عملا تبدیل به کشورِ اقلیت ها شده است.
کشوری که در قالب آن اکثریت جمعیت آمریکا باید با مدیریت و مهندسی طیفی محدود و کوچک، گذران زندگی کنند. نکته قابل تامل تر اینکه پیشتر نیز دانشگاه کویپینیاک در نظرسنجی از مردم آمریکا دریافته بود که بیش از ۶۰ درصد از آمریکایی ها فکر می کنند که در ۱۰ سال آینده، کشورشان دچار یک جنگ داخلی خونین و ویرانگر(به دلیل تشدید قطبی گرایی سیاسی و اجتماعی در آمریکا) خواهد شد.
سه: پایان تئوری “دموکراسی و رویای آمریکایی“
رهبران آمریکا در سال های گذشته همواره سعی داشته اند تصویری آرمانی و همچون مدینه فاضله را از کشورشان به افکار عمومی جهان نشان دهند. با این حال، یافته های جدیدترین نظرسنجی دانشگاه کویپینیاک که پیشتر نیز در قالب دیگر نظرسنجی های خود، آمارهای ناامید کننده ای را در مورد دیگر حوزه های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی این کشور منتشر کرده، حاکی از این است که دموکراسی آمریکایی و رویای آمریکایی، دیگر ایده ها و شعارهایی زیبا نیستند و عملا به نقطه پایان خود رسیده اند.
در واقع، این ایده ها حتی نتوانسته اند خودِ مردم آمریکا را جهت دفاع از کشورشان قانع کنند چه برسد به اینکه بخواهند از قدرت اقناع کنندگی برای دیگر ملت ها و کشورها برخوردار باشند. موضوعی که ضربه ای جدی به ادراکات دولت آمریکا در مورد موقعیت به اصطلاح معتبر آن در عرصه بین المللی وارد می کند.
چهار: نمایش بحران “ناکارآمدی“ در چهارچوب مدل حکمروایی آمریکایی
در نهایت باید پیام معنادار دیگرِ یافته های نظرسنجی اخیر دانشگاه کویپینیاک که اشاره به ناامیدی مردم آمریکا از آینده و ضعیت کنونی کشورشان دارد و تاکید می کند که آن ها حاضر به دفاع از کشورشان در برابر یک حمله خارجی نیستند، این دانست که مدل حکمروایی آمریکایی، عملا به نقطه ای از ناکارآمدی و بحران مقبولیت نزد افکار عمومی این کشور رسیده که طیف هایی از افکار عمومی آمریکا را به وضعیت سرخوردگی و بنبست در مورد چالش ها و بحران های کلان و البته پشت پرده کشورشان رسانده است.
در این چهارچوب، افکار عمومی در آمریکا(نه به صورت مطلق)، دولتمردان و احزاب سیاسی اصلی کشورشان را صرفا موجودیت هایی می بینند که در راستای منافع خود اقدام به کنشگری می کنند و توجهی به منافع و خیرعمومی در این کشور ندارند.