امروز کلی تو توییتر و تلگرام چرخیدم. یک عالمه اکانت هست با پروفایلهای عجیب و غریب و آدرسهای نامعلوم که از دیشب دارن پیگیری میکنند یک آقایی به نام حسین رونقی کجاست و حالش چطوره. مثل اینکه زندانیه و یهو دیشب اعتصاب غذایتر رو تبدیل کرده به خشک و حالش بد شده و بردنش بیمارستان دی. (قابل توجه اینکه مردم عادی که هیچی، پولدارها هم الان زورشون نمیرسه دی کلینیک برن.) اون اکانتها به ملت گفته بودن برین اطراف بیمارستان دی. برادر حسین آقا هم همینو گفته بود. من همش دنبال این بودم ببینم برای چی به مردم میگن برین اونجا. یعنی سوال درستتر اینه که نمیفهمیدم از مردم چه کاری اونجا برای آقای رونقی برمیاد؟ یک عده هم واقعا رفته بودن. حتی یک عکس از علی دایی هم اومد که گفتن رفته اونجا مونده تو ترافیک، گوگل مپ هم نشون میداد یک عده رفتن.
معلوم بود میخان دور بیمارستان شلوغ بشه. خب اگه فقط رفته بودن تجمع کنن که هیچی. معلوم میشه اون اکانتها و برادر رونقی و اینها، اساسا خود حسین براشون مهم نبوده و فقط میخاستن اونجا تجمع درست کنن. اگه واقعا نگران سلامتیش بودن خب چه جایی بهتر از بهترین بیمارستان تهران میتونن یک زندانی رو ببرن؟ ولی چیزی که برای من جالب بود این بود که برادرش اصرار داشت حسین رو بردن بیمارستان دی که بکشن! خب واقعا مگه خلن این امنیتی ها؟! اگه یکی رو بخان بکشن خب میبرن یک جایی کارشو تموم میکنن هیچکس هم نمیفهمه. آخه آدمو برای کشتن میارن بیمارستان دی بعد به کل فک و فامیلشم خبر میدن؟! خلاصه امروز حسم از خوندن توییتها و دیدن ویدیوها این شد که اینا واقعا نه فقط نگران سلامتی این بابا نبودن بلکه از سالم بودنشم به شدت ناراحتن. یعنی کلی منتظر بودن خبر بیاد که مرده بعد دیدن برعکس شده. دپرس بودن از صبح از خبر سلامتیش. عجیب شده واقعا دوره زمونه.