زمستان سرد سال ۱۳۸۳ انتشار خبری عجیب جامعه را بهشدت متأثر کرد. با آغاز سرمای سخت و طاقتفرسا در تهران تصاویری منتشر شد که عدهای از افراد بیخانمان، بدون سرپناه مانده و شب را بهسختی سپری میکنند. این ماجرا با واکنش تعدادی از دانشجویان برخی دانشگاههای تهران روبرو شده و آنها نیز به نشانه همراهی با این افراد شبها را کنار کارتنخوابها سپری میکردند. این موضوع باعث شد معضل افراد بیجا و مکان موردتوجه رسانهها قرار بگیرد و مقامات سیاسی مجبور به واکنش به آن شوند؛ ازجمله سخنگوی وقت شورای شهر تهران اعلام کرد که ساختن گرمخانه برای این افراد بین چند دستگاه مختلف پاسکاری شده و بروکراسی اداری مانع ساماندهی به این افراد است.
دانشجویان اما قانع به این حرفها نشدند و خود آستینها را بالا زدند تا صورتمسئله را خودشان حل کنند. یکی از این دانشجویان در وبلاگ خود نوشت که برخی دولتیها نمیدانند سرمای زمستان یعنی چه! فاصله طبقاتی حاصل از سیاستهای نئولیبرالی در کشور بیداد میکند و انقلاب اسلامی و مکتب امام خمینی (ره) این اختلاف را در خود هضم نخواهد کرد.
حضور دست جمعی و شبانه دانشجویان در میان برخی کارتن خوابها با استقبال اساتید دانشگاه و چهرههای انقلابی نیز همراه شد؛ بسیاری از این افراد در میان دانشجویان حاضرشده و با انجام سخنرانیهای داغ در آن شبهای سرد دل عاشقان انقلاب را گرم میکردند. حتی برخی وزرا و وکلای دولتی نیز میان دانشجویان آمده و با گرفتن عکس یادگاری وعده رفع مشکلات دادند. حلقه کوچک این دانشجویان بعدها تبدیل به نامی بامسما شده و آنها به «دانشجویان عدالتخواه» معروف شدند.
اما گروهی خوشنام که سعی داشتند با اجتماعی شدن و ارتباط با اقشار مختلف، صدای محرومان جامعه بوده و به قول خودشان تریبون مستضعفین باشند، به یکباره اوضاعش بهم ریخت!
جمعی از این دانشجویان تصمیم گرفتند که بهجای آنکه پل ارتباطی میان توده جامعه با مسئولین باشند با اقدامات آنارشیستی هرروز به سراغ یک اداره یا سازمان دولتی رفته و با تحصن به شیوه کارتنخوابها در برابر آن اعلام مطالبه کنند. لیدر این تحرکات دانشجویی اگر چه اعلام کردند قصد تخریب هیچ دستگاهی را ندارند، اما همان آغاز از این حرکت تفسیرهای سیاسی شده و هر دستگاهی آن را بهعنوان یک حرکت سیاسی علیه خود تفسیر میکرد.
نکته جالبتوجه آن بود که خبرگزاری ایسنا که آن زمان ابوالفضل فاتح مسئولیت آن را عهدهدار بود، به پوشش خبری ماجرای کارتنخوابها و حرکت دانشجویان پرداخت و لحظهبهلحظه آن را پوشش خبری میداد، فاتح پس از فتنه سال ۸۸ از کشور خارج و به لندن متواری شد.
با شروع انتقاد از نحوه عملکرد دانشجویان عدالتخواه و گلایه چند دستگاه دولتی از دانشجویان عدالتطلب آنها در مقام دفاع از خود برآمده و با صدور بیانیه و اعلام کردند که مسیر مطالبهگری قانونی خود را تغییر نخواهند داد.
در این بیانیه آمده بود:
آنجا که هیچیک از سازمانهای تحت نظارت دستگاهها را بهتنهایی مسئول رسیدگی به امور خیابانخوابها نمیدانیم، همانطور که مراسم شب گذشته را در مقابل ساختمان مرکزی شهرداری تهران برگزار کردیم، در ادامه تلاش برای جلبتوجه مسئولان به اهمیت موضوع در شبهای آینده به ترتیب در شب چهارشنبه مقابل استانداری تهران، شب پنجشنبه مقابل سازمان بهزیستی، شب جمعه در برابر وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، شب شنبه در مقابل ساختمان کمیته امداد امام خمینی (ره) بیتوته خواهیم کرد.» در این اطلاعیه اعلامشده بود که جلسهای نیز عصر روز یکشنبه ۲۹ آذرماه در مسجد «هدایت»تهران با حضور مسئولان سازمانهای ذیربط برگزار و بیانیهای منتشر خواهد شد. در انتهای آن بیانیه قید شده بود که عدالت جدا از اجرای قانون نیست.
اما مسیر توسل به قانون و عدالتطلبی قانونی دوام چندانی نیافته و برخی از دانشجویان در راهی پر حاشیه افتادند، در آن زمان بسیاری از دانشجویان که سودای عدالت زیر چتر انقلاب اسلامی را داشتند ترجیح دادند راهشان را از این گروه اقلیت جدا کنند.
تکرار یک خطا در دو زمان
در زمستان و بهار دهه ۸۰ شمسی جریان عدالتخواه دانشجویی برای عاشقان انقلاب اسلامی نور و بارقهای از امید بود؛ حتی کار بهجایی رسید که بسیاری از دلسوزان انقلاب اسلامی به میان جمع این دانشجویان آمده و برایشان تئوری سازی میکردند. درست در روزهایی که تشکیلات باسابقه و قدیمی دفتر تحکیم وحدت (طیف تندرو علامه) در باتلاق انحراف فرورفته و رو به سقوط بود، ظهور جنبش عدالتخواه میتوانست آلترناتیوی مهم در برابر آن و رویشی در برابر ریزشها باشد؛ اما جریان عدالتخواهی در بستر جنبش دانشجویی در ایران گویی بیش از یکشور اولیه مبنای تئوریک و فهم سیاسی و اعتقادی نداشت.
به همان میزان که روزگاری دفتر تحکیم وحدت، علم ضدآمریکایی بودن را برداشته و در خیابانهای تهران میگرداند و پس از مدتی به دلیل ضعف بینش دچار انحراف شده و بیانیه بهار بغداد را در انداختن فرش قرمز زیر پای جورج بوش برای حمله نظامی به ایران را امضا کرد، برخی از اعضای سابق جنبش عدالتخواه دانشجویی نیز همین مسیر را پی گرفته و در همان باتلاق فروافتادهاند.
اگر افرادی چون علی افشاری و اکبر عطری بهعنوان اعضای شاخص دفتر تحکیم وحدت به آمریکا متواری شده و در کنگره فرمان حمله نظامی به مردم ایران را صادر کردند، برخی از رهبران شاخص و سابق عدالتخواه نیز عنان از کف داده و به شیوه دیگر بهصورت نظام چنگ زدند. این دو مسیر متفاوت با یک سرنوشت مشترک نشان از آن دارد که اگر شور انقلابی بدون فهم دقیق از روند تحولات پیش برود ممکن است خطاها بهصورت سریالی و با هزینههای سختتر تکرار شود.
قابلتوجه آنکه جریان عدالتخواهی در اندیشه و دستگاه فکری حضرت آیت الله خامنهای و انقلاب اسلامی نیز جایگاه مشخص و بارزی دارد.
ایشان پیرامون اصل عدالتخواهی و آرمانطلبی در نسل جوان میفرمایند:
گفتمان عدالتخواهی را فریاد کنید؛ اما انتقاد شخصی و مصداق سازی نکنید. وقتی شما روی یک مصداق تکیه میکنید، هم احتمال اشتباه هست، هم وسیلهای به دست میدهید برای اینکه آن زرنگ قانوندانِ قانونشکن که من گفتهام قانوندانهای قانونشکن خطرناکند؛ بتواند علیه شما استفاده کند.
رهبر معظم انقلاب اسلامی مقوله عدالتطلبی را اصلی معنوی قلمداد فرموده که اگر در مسیر تظاهر و اقدامات تصنعی باشد، رو به انحراف خواهد رفت. به عبارت دقیقتر عدالت و ظلمستیزی، تنها و منحصراً در صورتی محقق میشود که فرد عدالتخواه، ملبس به معنویت حقیقی و خالصانه و برای رضای حق متعال به دنبال عدالت باشد، در غیر این صورت به شعارهایی ظاهرگرایانه، تصنعی و انحرافی تبدیل خواهد شد و سر در وادی ریا و دروغ و تزویر درخواهد آورد.
همانقدر که دفتر تحکیم وحدت با سودای تحقق آزادیهای لیبرالیستی در چاه گمراهی افتاد و نابود شد؛ برخی از شاخههای جریان عدالتخواه دانشجویی نیز با ظاهرسازیهای ناشیانه و مادیگرایی دچار انحراف شد تا جایی که یکی از لیدرهای اصلی آن مکتب شهید سلیمانی را ماتریالیستی خواهند!
ماجرای ابلاغ یک حکم پر حاشیه
در روزهای گذشته انتشار حکم بدوی دادگاه پیرامون فعالیتهای یکی از سرتیمهای سابق جنبش عدالتخواه دانشجویی با واکنشهای فراوانی روبرو شد. این حکم در حقیقت بروز انحراف در برخی ارکان جریان عدالتخواهی را تائید کرد.
روابط عمومی دادگستری استان تهران اعلام کرد که وحید اشتری از فعالان فضای مجازی اخیراً به اتهام نشر اکاذیب و انتساب اعمال خلاف واقعیت به اشخاص حقوقی و حقیقی به قصد اضرار و تشویش اذهان عمومی محکوم شناختهشده است. این اطلاعیه میافزاید: بر اساس دادنامه صادره صحتسنجی ادعاهای متهم در بسیاری از موارد مورد ادعا در خصوص کشف فساد، حکایت از آن دارد که متهم اعمال خلاف واقعی را خصوصاً به اشخاص حقیقی و حقوقی منتسب کرده و واهی بودن ادعاهای مطروحه با استعلامات بهعملآمده و تحقیقات صورت گرفته محرز است.
آقای اشتری که گویی از مدتها قبل از نتیجه حکم دادگاه باخبر بوده با سلسله عملیات روانی و گرفتن ژستهای سیاسی سعی کرده بود اثرات این حکم را تخفیف دهد. اشتری با برند سازی «جوان انقلابی» و «مطالبهگر و افشاگر» با رسانههای مختلف ارتباط برقرار کرده و سعی کرده بود با مظلومنمایی بهگونهای وانمود کند که حکمی ناعادلانه برایش در دادگاه امضاشده و او قربانی یک حرکت سیاسی شده است!
اما انتشار حکم دادگاه از سوی متهم ورق را برگرداند. لیدر جریان انحراف در عدالتخواهی از مدتها قبل با فضاسازی رسانهای حکم انشاء شده را فاقد ارزیابی حقوقی و کیفری خوانده و سعی داشت با انتشار آن در فضای مجازی و بازتاب آن در رسانههای ضدانقلاب صحنهگردانی کند، انتشار حکم و توضیحات دادگستری نشان داد که پروژههای سفارشی آقای اشتری تحت عنوان سوتزنی، مبارز با فساد و عدالتخواهی یک طبل توخالی بوده و فرد مدعی و گروه همکارش هیچ سندی برای ادعاهای خود ندارد.
در بخشی دیگر از بیانیه دادگستری آمده است:
متهم در جریان رسیدگیهای اولیه قضایی در دادسرا اطلاعات منتشرشده از جانب خود را صحیح و متقن دانسته اما از اثبات صحیح بودن ادعاهای خود عاجز است و درروند تحقیقات قضایی و در مهلتهای ارائهشده به وی، اقدامی در جهت اثبات ادعای خود و یا ارائه اصول مستندات خود نکرده است. یکی از نکات مهم این پرونده این است که اشتری برای دفاع از اتهامات علیه خود در جلسه دادگاه حضور نیافته است، این در حالی است که بر اساس قانون، اگر افراد ادعاهایی دارند و بر صحت ادعاهای خود نیز تأکیددارند، باید دفاعیات خود را در دادگاه ارائه دهند.
در حکم منتشرشده از جانب آقای اشتری در فضای مجازی اولین علت محکومیت وی متهم نمودن فساد سیستماتیک در سپاه پاسداران، تهمت به فرماندهان سپاه، اتهام به شورای نگهبان برای مهندسی انتخابات و تخریب شخصیتهای کشوری و نهادهای انقلابی ازجمله اتهامات اوست که موجب شده تا دادگاه علیه وی حکم بدهد.
اشتری در فرصتی که دادگاه برای او تعیین کرده تا اسناد و مدارک خود را جهت بررسی صحت آن ارائه دهد؛ بهجای مراجعه به دادگاه با راه انداختن بازی موش و گربه و انتشار ویدئو از خود سعی داشت فضا را دچار تنش و ابهام کند.
حکم تعیینشده از سوی دادگاه برای وحید اشتری آخرین میخ بر تابوت جریانی بود که در دهه گذشته امید فراوانی به آن میرفت؛ اما برخی سیاسیکاریها، تظاهر، جاهطلبی و دنیاخواهی باعث شد، یک جریان اصیل دچار لغزشهایی نابخشودنی شود.
ماجرای وحید اشتری نشان داد که عدالت ضد قانون خود میتواند منشأ فساد شده و بهسوی انحراف کشیده شود. آنچه با رفتار برخی لیدرهای جنبش عدالتخواه بر این جریان فکری مهم رفت؛ فرصتهایی برای دشمن پدید آورد که با جنگ ترکیبی فتنه آفریده و به لجنمالی ارکان انقلاب مشغول شده و هلهله کنند.
سرنوشت اشتری ماجرای برخی جوانان سوپرانقلابی – به تعبیر رهبرانقلاب- است که به دلیل کیش شخصیت، عدم بصیرت و شناخت بهسوی بیراهه رهسپار شدهاند، کیش شخصیت همان معضلی بود که افرادی چون بنیصدر را نیز به انحراف کشانده و در دامان منافقین انداخت! این روزها وحید اشتری دو راه پیش رو دارد؛ یا آنکه بهدور از شبکههای اجتماعی و هیاهوی آن با خود خلوت کرده و بهمرور گذشته بپردازد؛ یا آنکه مسیرتحکیم وحدتی شدن را پیش ببرد.
آقای اشتری فراموش نکند فردی چون علی افشاری که روزگاری نمازخانه دانشگاه پلیتکنیک را جارو میزد و پرچم ضدآمریکایی بالا میبرد؛ اما این روزها در کنج خانهای کوچک در واشنگتن حجاب از سر خانواده خود برمیدارد و با خونخوارترین دشمنان مردم ایران همسفره است. از آن راه تا این مسیر فاصله زیادی نیست!