صادق بهادری فر طی یادداشتی درباره اغتشاشات اخیر نوشت:
هفته هاست که غرب مقرر فرموده تا دغدغه نخستِ عالمیان باید موضوع اوکراین و به زانو در آوردنِ خرسِ روس ها باشد و بس. شمالی های دنیا این روزها تورمی را تجربه می کنند که کم سابقه است. قِلّتِ انرژی برای زمستانی که پیش روست، شوخی بردار نیست. تهدیدات کشیده شدن جنگِ اوکراین به دیگر مرزها، بیمِ بکارگیری از سلاح های غیر متعارف و تهدیدات اتمی و ترسناک تر از همه صدای اعتراضاتی که شاید از درون خانه هایی با آجرهای قهوه ای به خیابان های قاره سبز سرازیر شود، اصلا نمی تواند خوشایند چشم آبی های مُتِبَختر باشد. نشانه ای هم برای پایان زودهنگام این بحران ها مشاهده نمی شود. بازوهای رسانه ای تصمیم گیران دولِ غربی مدت هاست که تمام توان و بودجه شان را مصروفِ سیاستِ اعلامی و اعمالی سیاستمدارانشان کرده اند و با تمامِ اسب بخار در حالِ تخریبِ روحیه یک طرفِ ماجرا و تقویتِ روحیه طرفِ دیگر اند.
حالا ما مانده ایم که در این بلبشو و اوضاع پیچیده ای که نظامِ جهانی و خاصه افرنگی ها با آن روبرو هستند، چگونه است که باز قطارِ “ایران هراسی” شان به راه می افتد و همه ی اصحابِ سیاست و رسانه و شرارتِ شان فراخوانده و به خط می شوند تا برای هزارمین بار، شانس شان را بیازمایند، تا “شاید” به زیر کشیده شدنِ پارسیان را تا وقتی زنده اند به چشمِ خویش ببینند! این همه شوق برای گرفتنِ انتقام، محصول کدام شکست و یا شکست هایی است که ایرانیان بر شما در طولِ دوران و بویژه در چند دهه اخیر تحمیل کرده اند؟ گاهی باید به خستگی ناپذیر بودنِ تان برای “براندازی” رشک ورزید. کاش قامتِ تلاشِ بعضی ها – بخوانید اصلاح طلبان ایرانی – برای دفاع از “داشته” های ملت شان به استواری همت تان در برپایی “آشوب” برای نابودی “هویت” یک ملت بود.
خصیصه ای عجیب و البته درس آموزی است. اینکه کنشگرانِ سیاسی و رسانه ای و امنیتی غربی، عبری و عربی و بعضی دیگر از بدخواهانِ وطنی، هیچ وقت مایوس نمی شوند در ضدیت با نظامی همچون نظامِ ایران. ولو اینکه در مقاطع مختلف، تیرِ خصومت و بدطینتی شان به سنگ خورده باشد. آنها باز هم منتظر یک فرصت می مانند تا آبی گل آلود شود، تا تیغِ تیزِ قلابِ نفاق شان کِدر دیده شود، تا دوباره نفرت پراکنی کنند. اختلاف افکنی کنند. بذر “ناامیدی” بپاشند بر دامن ملتی. بلوا بپا کنند تا شیشه های شراب شان “خونی” تر شود. دروغ ببافند تا لباسی برای زمستانِ تزویرشان داشته باشند. اشک برای “بانوانِ” سرزمینمان بریزند تا “مردانِ” همان سرزمین را به “جان” هم بیاندازند. شعار آزادی در دینداری می دهند اما حتی رحم به کودکی که مادرش می خواهد چادر به سَر و حیا به تن داشته باشد هم نمی کنند…
کاش از مکتب خانه ی این جماعت، سماجت در دنبال کردن اهداف، جدیت در اجرا و پیاده سازی باورهایمان را می آموختیم. اینکه صدای بلند و هیاهوهای گوشخراشِ “بی شرفان”، ما رو دو دل نکند در درست بودن مسیرمان. اینکه پای برندِ ایران و اسلامی بودنمان تمام قد بایستیم و مومن باشیم بر این که هر آورده ای از آن سوی آبها بی شک مقبول تر از “الماس” خودمان نیست.
ذوق زدگی رسانه های فارسی با مدیریتِ باباهای تل آویو نشین و مامانهای سعودی و عمه های انگلیسی و عَمله هایی که در آن سیستم به زبان فارسی حرف می زنند و به روز ترین ترجمانِ “رِذالت” و “وطن فروشی” در فرهنگ پارسی اند، از هر اتفاقی در ایران چیز شگفت انگیزی نیست. تعجب ما از برقِ شادی چشمانِ سیاستمداران و صاحبان رسانه های بزرگی است که دوباره بوی کباب به دماغ شان خورده فارغ از اینکه بدانند تکرارِ داستانِ داغ کردن “خَران” است. فکر نمی کنید که پروژه ی ایران هراسی شما دارد نفس های آخرش را می کشد و دیر نیست که ملت ها خسته شوند از شنیدن اینهمه “جعلِ حکومتی” واقعیت ها درباره ملتی دیگر؟
رهبر عالی ایران پیش تر برای شما دلسوزی کرده بود که گوش تان را به “بدخواهان” و “کج اندیشان” و “بد اندیشان” ندهید. هشدار داده بودند که این “مشاورین نادان” نه برای ملت / های شما مفیداند و نه برای ایرانیان. اینها هیچ برنامه ای برای اصلاح امور ندارند. جماعتی “بی خاصیت” و “بی وجود” که جز زبانِ “اغتشاش” زبانِ دیگری نیاموخته اند و دل بستن به این جماعت، حاصلی جز شکستنِ سر بر دیوار “سرخورده گی” و “پوچی” ندارد.
سیستم های نظارتی و امنیتی اگر درست ببینند و خوب بشنوند، در خواهند یافت که “مارهای سمی” هنوز در گوشه و کنار خانه های مجللِ اصحاب سیاست و رسانه های وطنی خفته اند. هنوز آتش بیاران معرکه های نو هستند. درست است که اینها آبشخورشان جای دیگری است اما این ژنرالهای خودخوانده در داخل، که رتبه ی شان در فارسی می شود “عمله های غرب”، هنوز با کمترین هزینه، هیزم های خوبی زیر آتش براندازی اند. بیچاره هایی که آرزوی شان قدم زدن در خیابان های لندن و گرفتن عکس یادگاری در وال استریت است. جدیدا هم که شبها خواب می بینند عبری یاد گرفته اند. یکی پیدا شود حداقل برای بچه های این به اصطلاح دگراندیشان فکری بکند. همانها که هنوز جا مانده اند برای فعلِگی اجنبی ها. خودشان که دیگر پیر شده اند و بر و رویی برای دلبری ندارند. خریداری هم ندارند. این لگدپراکنی و مخالف خوانی های آخر عمری شان نه برای دلسوزی مردم که برای امتیاز گیری بیشتر از حاکمیت در جهت بهسازی کیفیت زندگی توله هایشان است. حیفِ مردم که این اسرار نمی دانند. خدا کند نو کیسه های شان قدرِ این لگد های ابوی هایشان را بدانند اما سَر از دلیل اش در نیاورند. شکل کمیک اش می شود آن کس که خود را “اصولگرا” می نامد اما برای خوش رقصی و دیده شدن و “گوش بُری” رسانه ای و سیاسی و تهش “مهاجر”ت، بهترین شیوه را در سیاهی نمایی می بیند. اما در ویترین باید رُخ، رخِ “غمخواری” و “همدردی” و “دلسوزی” و “خیرخواهی” و “ایران دوستی” و “حفظ نظام” و “آبادی وطن” و ” توسعه یافتگی” و “پیشرفتِ ایران” و … باشد. اینها آپدیت شده ترین ورژن از “وطن فروشان” اند. اگر یک وقت هایی سر از عملکردِ دستگاه دروغ پراکنی و سیاه نمایی شان در نمی آورید به این خاطر است که برنامه اش به زبان عبری و … نوشته شده است. جالب تر اینکه بدانید باز هم تا کار به نزاع خیابانی کشیده شد همینها اولین کسانی بوده اند که بچه های خود را نهی کردند از ورود به دعواهای خشن نه اینکه نباید خونی ریخته شود بلکه این خون نباید خون جگر گوشه های خودشان باشد.
نظام بی شک دیر یا زود تکلیف اش را با “عَمَله و مزدوران و حقوق بگیرانِ خائن ایرانی بیرون از ایران” مشخص می کند و فاکتور هزینه ی آشوب های خیابانی شان را برایشان ارسال خواهد کرد. اما علی الحساب باید دغلبازانِ داخلی گوشمالی شوند تا فهمِ نظام از “جریان نفاق” زیر سوال نرود. سرچشمه اعتراض مردم، بخاطر ناکارآمدی و خیانتِ همین حرام لقمه های است که امروز مردم را تشویق به اغتشاش می کنند. این آتش که بخوابد، مردم از زیر خاکستر فتنه ی اخیر، سیمای بدسگالِ بدخواهان داخلی و خارجی ایران و ایرانی را شفاف تر خواهند دید.
این نوشته نه بدنبال تطهیر ناکارآمدی های بعضی ها در داخل است و نه قصد جسارت به مطالبات “معقولِ” معترضین را دارد. هدف، نشان دادن “پستوهای نفاق” و نمایش “دُم” بدخواهان ایران و ایرانی است. توصیه ی سربازِ وطن، سردار ایران اسلامی فراموش مان نشود. او فرمود: “بدانیم جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرمها میمانند. اگر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمیماند، نه حرم ابراهیمی و نه حرم محمّدی (ص) “.