ویرگول
ورودثبت نام
سحر نژادچاری
سحر نژادچاری
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

با سفر فرند در خانه داروغه مشهد

چه کیفی دارد تابستان!

یک روز گرم، یک تخت چوبی، یک حوض آبی وسط حیاط و باغچه ای پر از گل های رنگارنگ درست شبیه خانه رویاهایم. نمیدانم شما هم این حس را دارید؟

به رنگ و بوی عشق

خانه داروغه یکی از آن خانه هایی است که می تواند شبیه خانه رویاهای ما باشد. اولین چیزی که می شود در نگاه اول دید حوضچه آبی رنگ وسط حیاط است. کنار حوض می نشینم و به عکس خودم داخل آب نگاه می کنم. روزی را تصور می کنم که یوسف خان هراتی؛ آخرین داروغه مشهد با بچه هایش دور این حوض بودند و صدای شادیشان رنگ عشق بر خانه می پاشید. همان طور که آن ها را می بینم بوی شمعدانی ها را حس می کنم، مدت ها بود بوی شمعدانی را نشنیده بودم. دیوار های آجری با کلی تندیس عجیب غریب، در و پنجره های چوبی و ستون های استوایی شکل اولین چیزهایی هستند که وقتی سرم را بالا می گیرم می بینم.

وقتی هم چیز به تو لبخند می زند!

برای سرک کشیدن داخل خانه داروغه خیلی ذوق زده ام! پله ها رو لی لی کنان بالا می روم چشمم به سقفش می افتد شروع به چرخیدن می کنم. نقش و نگارهای روی سقف شبیه ستاره اند آجری رنگ؛ بیایید با هم بچرخیم تا این ستاره ها را بهتر ببینیم. چه حس خوبی! کنار پنجره می نشینم و به حیاط نگاه می کنم. در این خانه همه چیز خوشحال است از گل های شمعدانی گرفته تا آیینه های قاب گرفته داخل دیوار، باور کنید نمی شود در آیینه نگاه کرد و لبخند نزد.

زنگ شیطنت

بوی نان تازه و دیدن مطبخ من را به طبقه پایین می کشاند؛ کلی وسایل جورواجور که همه نشانه هایی از گذشته دارند، صندوقچه های فلزی، چراغ بالور و البته دو تا تنور هم جزیی از خانه داروغه هستند. با دیدن ماکت خانومی که در حال تلم زدن است جرقه ای در ذهنم می زند! من هم یک سر مشک را می گیرم و عکس یادگاری می اندازم. بعد از تمام شدن زنگ شیطنت و عکاسی خودم را به صرف یک چای مهمان می کنم تا بتوانم کمی بیشتر در خانه داروغه بمانم. دل کندن از این همه حس خوب سخت است؛ فکر برگشتن به آپارتمان و فضای پر دود شهری کمی آزار دهنده ست ولی خب راه رفتنی را باید رفت.

مشهد گردیخانه تاریخیخانه داروغهکاشی کاریآیینه کاری
مربع عشقی من؛ سفر، نوشتن، موسیقی، رانندگی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید