ساحل
ساحل
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

سوءتفاهم


وقتی هدیه را گرفتم لبخند زدم و تشکر کردم. البته بیشتر از این خوشحال شدم که از بین هدیه‌هایی که از دوستانم گرفته بودم، این اولین هدیه‌ای بود که به خاطر سوءتفاهم نگرفتم.

هفته قبلش که صحبت از تولدگرفتن برای یکی از بچه‌ها بود همه در گروه کامنت می‌گذاشتند و نظر می‌دادند یکی شوخی کرد، من هم به شوخی جواب دادم و این شد اول ماجرا. من شدم شبیه یک حسود یا خود حسود در باطن ماجرا. در ظاهر ماجرا، نوشته من جدی تلقی شد و ناشی از سوءتفاهم من از نوشته دوستم. در نهایت با جمله «شوخی کردم» فکر کردم همه چیز تمام شده است. اما طی هفته بعد چون آخر هفته تولدم بود، کلی هدیه گرفتم. شاید تا قبل این ماجرا هدیه‌گرفتن جذابیت خودش را داشت ولی نمی‌دانم چرا در آن هفته چندان خوشاید نبود. همه عضو آن گروه بودند. داشتم فکر می‌کردم الان من برداشت اشتباهی از این هدیه‌گرفتن‌ها دارم یا بقیه هنوز من را حسود می‌دانند.

اولین بار نبود که نوشته‌ام خوب فهمیده نمی‌شد و منظور من را به‌درستی منتقل نمی‌کرد. در این مواقع جمله‌ای گفته می‌شود که «نوشته‌ها در فضای مجازی، احساسات را به‌درستی منتقل نمی‌کنند». گاهی اوقات عصبانی نیستیم اما مخاطب جملات ما حس عصبانی‌بودن از متن دریافت می‌کند. اگر نوشته‌ها در فضای مجازی احساسات را به‌خوبی نشان نمی‌دهند و ایموجی‌ها به کمک می‌آیند، پس چطور برخی نویسنده‌ها در داستان‌ها، احساسات را به‌خوبی در قالب کلمات به ما منتقل می‌کنند؟

هدیه‌ام را گرفتم و خوشحال شدم. هدیه‌ای از اولین دوستی که در آن گروه عضو نبود چون قرار بود برای او هدیه بگیریم. خوشحال بودم که از ماجرا خبر نداشت. البته همچنان به این فکر می‌کردم تا تلاش کنم و از کلمات به‌درستی برای رساندن منظورم استفاده کنم.

فضای مجازی
فقط آمدم تا کمی بنویسم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید