چرا بعضی از افراد که چه عرض کنم اکثر افراد عادت دارند در مورد مسائل شخصی مردم اظهار نظر کنند درصورتیکه کاری از دستشان ساخته نیست.
چرا فلانی،فلان رشته تحصیلی را انتخاب کرد که الان موفق نیست؟چرا با چنین فردی ازدواج کرد که الان خوشبخت نیست؟چرا این شغل را انتخاب کرد که الان حقوقش زیاد نیست؟چرا در چنین محله ای ساکن است که محیط خوبی ندارد؟و هزاران چرای بیهوده دیگر.....
عقیده من اینست که وقتی کسی در چاهی افتاده و شما نمی توانید برای او کاری انجام دهید و نجاتش دهید،رهایش کنید تا شاید کس دیگری یا حتی خودش بتواند راهی بیابد.
دراین موقعیت گفتن جملاتی مثل:مگه من تذکر نداده بودم از آن مسیر نروی؟مگر حواست نبود؟چرا به حرف من گوش ندادی؟.....هیچ فایده ای ندارد و به مانند نمکی است که بر روی زخم او ریخته می شود چون مطمئن باشید که او خودش می داند که در چاه افتاده و اصلا از این وضع راضی نیست.
پس اگر می توانید برای کسی، کاری انجام دهید که مشکلی حل شود که هیچ و دستتان هم درد نکند ولی اگر قادر نیستید از کنارش بگذرید و این چراهای بیجا را کنار بگذارید باور کنید با این سوالات به طرف مقابل نزدیک تر نمی شوید که هیچ فاصله را بیشتر هم می کنید و دیگر هیچگاه برای سبک شدن دلش هم که شده با شما صحبتی نمی کند.
پس لطف کنید زمانی که کسی به شما اعتماد کرده و با شما از مشکلات زندگی صحبت می کند اگر نمی توانید گره از کارش باز کنید و راهکار مناسبی به او نشان دهید،حداقل شنونده خوبی باشید و بگویید:انشالله درست می شود.
همین و بس.